وی ،لاریجانی و باهنر را فتنه گر و خاتمی ،هاشمی موسوی را دجالها و سفیانیها نامیده و احمدی نزاد را تشبه به علی کرده که شمیشیر عدالت خواهی حضرتش را برای برقراری عدالت ازنیام کشیده است.
موسوی خون ریخت، چرا که خونخوار شده است، از بغض عدالت و پاکی احمدینژاد.
کروبی و خاتمی به همراه او کاسههای خون مردم را سر میکشیدند، چرا که از فرط کینه مردم به دلیل آرای آنها به پاکی و صداقت احمدینژاد تشنه خون شدند.
لاریجانی و باهنر، فتنهگرانه به مصاف عدالت و پاکی آمدند تا دَینشان به هاشمی ادا کنند و البته در کارزار تباهیها با صداقتها شریک.
در مقابل این طیف مهاجم، برانداز و بنیانفکن، تیرانداز و فتنهگر، احمدینژاد راستقامت ایستاده است و همراه او و در کنار او، یک ملت، و او با پشتوانه ولایتفقیه. ملتی طالب عدالت، دوستدار صداقت، خواهان پاکیها، و البته شیفته اقتدار. چنین است که احمدینژاد در تکرار تاریخ صدر اسلام، میشود نماد پاکترینها، مقتدرترینها، اما مظلومترینها.
اف بر این قدرتپرستی شرکآلود و اف بر این دستهبندی عدالتستیز، دروغگو و اجیر.
اینک در تاریخ ایران، مهد فرهنگ و تمدن و تنها کشور شیعی، ثبت میشود که: احمدینژاد، پاکترین، مقتدرترین اما مظلومترین رئیسجمهور است، زیرا شمشیر عدالت را به تبعیت از علی علیهالسلام، علیه برندگان بیتالمال و آقازادههای فاسد و پیرشده از خوردن و بردن، از نیام برکشیدند، ولی امروز هزار و چهارصد سال پیش نیست، مظلومیت علی علیهالسلام، حقانیت همه عدالتخواهان راستین را در تاریخ شیعه، ثبت کرده است. به همین جهت ملت ایران احمدینژاد پاک و مظلوم را در اقتدار علیه مافیاگران حمایت میکند، تا ظهور حجت حق علیه این دجالها و سفیانیها را بسترسازی نماید و آن روز این گروه مهاجم عدالتستیز را ندا دهد: «بگو بسوز که مهدی دینپناه رسید»