سجاد صاحبان زند: تاکنون بیش از 50 تألیف و ترجمه از عبدالحسین آذرنگ، نویسنده و پژوهشگر، انتشار یافته است. او در دو دهه گذشته پژوهشهای فردی خود را در قلمرو گسترده نشر متمرکز ساخته و کتاب « نشر و انقلابی در راه» یازدهمین مجموعه او در همین قلمروست. مقالهها، گفتارها و گفتوگوهای این مجموعه، حاصل تجربه سالها تدریس، پژوهش، بررسیهای تطبیقی و همچنین تجربههای عملی او در عرصهی نشر و ویرایش و مدیریت دانشنامهیی است.
«آشنایی با چاپ و نشر، تهران»، «تکنولوژی و بحران محیط زیست»، « بحث و نظر دربارۀ تکنولوژی، تهران» و « شمهای از کتاب، کتابخانه و نشر کتاب» و « اصطلاحنامۀ فرهنگ ارتباط و اطلاعات» ، «شبکۀ اطلاعرسانی در کشورهای اسلامی»، « راهنمای سازماندهی و ادارۀ اسناد و اطلاعات» و «اصطلاحنامۀ علم اطلاعرسانی و دکومانتاسیون» از جمله آثار این مترجم ، مولف و پژوهشگر 64 ساله است.
یکی از نکاتی که در کتاب شما به چشم میخورد، نگاه مثبت شما به چشم انداز نشر است. آیا این تعبیر درست است؟
اگر مقصودتان نشر در جهان صنعتی باشد، درست است، اما اگر کل جهان باشد، باید گفت کشورهایی که زیر ساخت نشر ندارند، چشم انداز مثبتی هم ندارند. زیر ساختها هم به یکدیگر مرتبط است.
صنعت نشر جزو صنعتهای زیرساختی است، مثل صنعت راه و حمل و نقل، صنعت آهن و سیمان، صنعت برق ، و مانند اینها. این صنعتها کاملا به هم وابستهاند، با هم رشد میکنند، و با هم به ضعف میگرایند. بنابراین، صنعت نشر را باید دربستر حرکت رشد و توسعة همة صنعتها دید.
آیا میتوان این چشم انداز مثبت را در ایران هم دید؟
در باب ایران خوب است که به جنبههای بالقوه آن نگاه کنیم. کشور ما همه گونه امکانی برای رشد و توسعه همه صنعتهای پایه، از جمله صنعت نشر را دارد. و همین، برای امیدوار بودن کافی است. اما از اینها گذشته، من اساسا آدم خوش بین و امیدواری هستم و با امید به آینده بهتر زندگی میکنم. تحلیل آدمها را نمیتوان از دیدگاههایشان جدا کرد، حتی از روان شناسیهایشان. من هم مستثنی از آن نیستم.
آیا صنعت نشر در ایران روندی متناسب با فضای جهانی را طی کرده است؟
نه، اصلا. اگر متناسب بود، ما با این همه امکانات بالقوهمان، باید زیر ساختهای صنعت نشر را میداشتیم. باید کاغذ و ماشین آلات و ملزومات چاپ تولید میکردیم. باید زیر ساختهای نشر الکترونیکی را به وجود میآوردیم. باید قوانین نشر را مدون میکردیم که حافظ حقوق همه مولدان نشر باشد. باید شبکه پخشگری ملی میساختیم. باید بر شمار کتابفروشیها در سراسر کشور میافزودیم.
باید سازوکارهایی میاندیشیدم که سرمایهگذاری و برگشت سرمایة ناشران و پخش گران و کتابفروشان قانونا و در سراسر کشور تضمین میشد.باید سیاستهای حمایت از پدیدآورندگان را به مسیرهایی میانداختیم که میل به نوشتن، ترجمه کردن، منتشرکردن، خواندن، و بیشتر و بهتر فهمیدن در همة سطوح جامعه تقویت میشد. این جور چیزها زیر ساخت نشر را ایجاد میکند، به آن بال و پر میدهد و حرکت آن را با نشر جهان همسو میکند.
چه زیرساختهایی برای بهبود این قضیه باید ایجاد کرد؟
همین نکاتی که عرض کردم، به اضافة آموزش، پژوهش و اطلاع رسانی در نشر. آموزش در همة سطوح نشر، پژوهش در بارة همة جنبههای بنیادی نشر، و به ویژه مشکلات نشر؛ و اطلاع رسانی گسترده در نشر. در همین 3 جنبه اخیر به اندازهای جای برای کارهای اساسی هست که حد و حصر ندارد.
در بخشمهمی از کتاب، شما از صنعت نشر در کشورهای مختلف جهان نوشتهاید. به عنوان یک کارشناس، جایگاه ایران را چگونه میبینید؟
اگر خاطرتان باشد، در کتب آوردهام که ایران و ترکیه و مصر 3 کشور مهم اسلامی هستند. شباهتهای زیادی هم به یکدیگر دارند. تا سالها پیش در نشر کتاب و تعداد عنوانهای منتشر شده درسال، بنا بر آمارهای رسمی مراجع بی طرف، ایران از آن دو کشور عقب بود. اکنون چنین نیست. این از نظر کمیت.
از نظر کیفیت و محتوا هم، جز در زمینه ادبیات به طور کلی، و تسهیلاتی که آنها برای انتشار آزادانه تر آثار ادبی دارند، در مجموع وضع ایران از مصر خیلی بهتر است، و از ترکیه هم عقب تر نیست. این را هم عرض کردم که شما هم خوش بین تر شوید.
نگاهی در کشور ما وجود دارد که از صنعت چاپ و تجارت در این عرصه سخن میگوید، حال آنکه ایننگاه در کشوری همچون امریکا و فردی همچون اپستین حداقل است. به نظر شما صنعت نشر تا چه اندازه میتواند نقش تجاری داشته باشد؟
اگر بخواهیم نشر رشد کند و توسعه بیابد، حتما باید به صنعت سودآوری تبدیل شود؛ یا دست کم سر به سر شود و ضرر نکند و برگشت سرمایه در مدتی قابل قبول باشد. جز اینها راه دیگری ندارد. دولت هم بهتر است در این صنعت فقط وظایف اصلی را انجام دهد: سیاست گذاری به سود منافع ملی؛ ایجاد زیر ساختهای لازم؛ و پیروی از اصل حداکثر حمایت و حداقل دخالت در امور فرهنگی و آفرینشی.
ایران امکانات فراوان بالقوه ای برای داشتن نشری فعال دست کم در مقیاسهای منطقهای دارد. نشرش میتواند فرا مرزی باشد. میتواند به نیازهای کشورهایی در منطقه پاسخ بگوید. اگر نشر ما به سوی این هدفها حرکت کند، آن وقت اقتصادش هم تکان میخورد و جز این که هست میشود.
جایگاه آثاری همچون دانشنامهها در این میان چه میشود؟ چرا که تولید این آثار به دو عامل ناشر و نویسنده معتبر بستگی دارد و گرد آوردن این دو در کنار هم، علاوه بر سابقه فرهنگی، اعتبار در حوزه نشر را نیز میطلبد؟
تنها دانشنامه نیست. در این تقسم بندی باید همة کتابهای مرجع را قرار داد، فرهنگها، واژه نامهها، اطلسها، راه نماها، درس نامهها ، و سایر منابع از این دست. منابع مرجع همگی کم و بیش نیرو بر ، زمان بر، و هزینه بر هستند. به همین دلیل تدارک آنها از عهدة بخش خصوصی کم بنیه و تنگدست ساخته نیست. دولت باید در این زمینه کمک کند، اما در محتوا دخالت نکند. اگر صنعت تولید منابع مرجع، منابع پایه و بنیادی رشد کند، بر کل نشر تاثیر مثبت میگذارد.
خودناشری، یکی از نکاتی است که در چند مقاله به آن پرداختهاید. آیا خودناشری، نوعی بیماری برای نشر حرفهای به حساب نمیآید؟
چرا بیماری؟ خودناشری رابطه نزدیکی با رشد جامعه متمدن و مدنی دارد. خودناشری، نوعی طغیان بر ضد آن جنبههایی از نشر سودگرا و بازار گراست که بسیاری کتابها، از جمله کتابهایی را که نشر روی آنها سرمایه گذاری نمیکند، و آنها را به دلایل مالی- اقتصادی به شبکه تولید و توزیع راه نمیدهد، خطاب به خوانندگان مخصوصش منتشر می
کند. به ویژه نخست اثران که در همه جای دنیا با مشکل انتشار اثر اولشان رو به رو هستند،خودناشری راه نجات دهنده ای برای آنهاست.
از این گذشته، ناشران پس از انتشار کتابهایی به شیوه خودناشری، با نامها و آثاری رو به رو میشوند که میتوانند از میان آنها برای نشر بعدی اثری را انتخاب کنند. خلاصه اینکه در مجموع این دو شیوه نشر رو در روی هم نیستند، میتوانند مکمل هم باشند. و در مواردی که نشر بازارگرا و سود محور بخواهد گفتمان خود را بر دسته خاصی از پدیدآورندگان تحمیل کند، خودناشری به سان سازوکاری رهایی بخش عمل میکند.
این «خودناشری» به گسترش مطالب سخیف و بی ارزش منتهی نخواهد شد؟
فرض کنیم بشود. مطلب «سخیف» در همه جای دنیا منتشر میشود ، مثل کالای بنجل. چه نیرویی میتواند جلوی تولید، توزیع و مصرف و کالای بنجل را بگیرد؟
کتاب ازجنبه مادی، کالایی اقتصادی است، مثل سایر تولیدات و کالاها. راه ارتقای آثار، انتشار بیشتر، خواندن بیشتر، نقد بیشتر و جدیتر، انتشار نشریههای فراوان و وزین اطلاع رسانی و معرفی و بررسی و نقد است.
فرهنگ استفاده از آثار که تغییر کند، فرهنگ تولید هم تغییر میکند. یادمان باشد یکی از بهانهها در سراسر جهان در حمایت از سانسور، انتشار آثار «سخیف» است.
با توجه به تفاوتهایی که کشورهای مختلف در این عرصه دارند و شما ذکر کرده اید، جایگاه ایران در این عرصه و در مقایسه با دیگر کشورها کجاست؟
امیدوارم با توجه به امکانات، تواناییها، آینده و جوان بودن جامعه مان، به نشر ایران کمک کنیم. مانعها را از سر راهش برداریم. اگر این کار را بکنیم، به سرعت نشان خواهد داد چه امکانات بالقوه و بالفعلی درون خود نهفته دارد.
آیا خارج شدن قدرت از دست «غول ناشرها» یک امکان جدید در دنیای نشر به شمار میآید؟
غولناشری پدیده کشورهای پساصنعتی است، ربطی به کشورهای در حال توسعه ندارد. در آن کشورها اگر بتوانند تراستها و کارتلها را مهار کنند، غولناشران را هم مهار خواهند کرد.
گمان نمی کنم جامعههای سرمایه داری از پس شرکتهای ثروتمند بزرگ برآیند. این مشکل حتما ادامه خواهد یافت، و من نمیتوانم حرفهای پیش گویانه بزنم و آینده بینی کنم. وضعیت موجود نشان میدهد که در بحرانهای اقتصادی، غولها غولتر ، و کم بنیهها کم بنیه تر میشوند. تاریخ اقتصاد هم گویای همین واقعیت است.
بیشتر تغییرات در حوزه سخت افزارها بوده است. آیا میتوان انتظار داشت که در آینده، نرم افزاری بتواند در حوزه نشر کارهای خلاقه انجام دهد؟ مثلا ویرایش کند؟|
نرم افزارهای نشر کم نیست. حتما با کسانی که در حوزة نشر الکترونیکی وارد هستند مصاحبه بفرمایید. آنها خواهند گفت که چه تحولات سریعی در زمینة نرم افزارهای نشر اتفاق افتاده است.
در زمینة، ویرایشهای صوری، دستوری، استنادی و جنبههایی از ویرایش زبانی نرم افزارهای کارآمدی در زبان انگلیسی هست. اما ویرایشهای محتوایی، ادبی پیشرفته و هنری ، فقط از هوش انسانی ساخته است؛ یا دست کم تا جایی که دید افق نشان می دهد، این طور به نظر میرسد.
جیسن اپستین در سخنرانی خود که تحت عنوان «کتابهای درخواستی» در کتاب منتشر شده، آورده که صنعت چاپ در 500 سال گذشته تغییری نکرده و تنها در چند سال کوچک تغییر کرده است؟ نظر شما در این مورد چیست؟ آیا تحولات صنعت حمل و نقل، تحولات دستگاههای چاپ و دیگر مسایل، آنقدر ناچیزند که به طور کلی تحول به حساب نیایند؟
مقصود اپستین این است که از 500 سال پیش که گوتنبرگ چاپ را اختراع کرد، تا عصر رایانهها، تحولات چاپ محدود بود، اما پس از انقلاب الکترنیکی و انقلاب ارتباطِی، صحنه به کلی عوض شدهاست.
اپستین در همین مطلبش در این کتاب، دارد به ناشران جهان هشدار میدهد که اگر نجنبند و تحولات فن آوری موثر بر نشر را در نظر نگیرند، منقرض میشوند. شاید بعضی از خوانندگان شما ندانند که جیسن اپستین کیست. او در زمینة نشر بانی دو انقلاب بزرگ است. جایگاه او در نشر جهانی، بسیار ممتاز است.
ناشر ما باید نگاه دوراندیشانهاش به آینده نشر را جدی بگیرند، وگرنه آینده خودشان و شغلشان درخطر است. اگر من روزنامه نگار بودم ، یا روزنامه ای در دستم بود، این قدر در این باره می نوشتم و تکرار می کردم تا تاثیر بگذارد و نشر ما از خطر دور شود. نشر اگر آسیب ببیند، هرکسی که با فرهنگ کشورش به نوعی ارتباط دارد، آسیب خواهد دید.
لطفا به ناشران یادآوری کنید متن سخنرانی اپستین را بخوانند. در مجلة خود ناشران هم چاپ شده است. شماری از ناشران کتاب، کتاب نمی خوانند و به همین دلیل در جریان بسیاری از تحولات قرار نمیگیرند. شما روزنامه نگاران در این زمینه کاری بکنید، تلنگری، سیخونکی، نیشی شاید اثر کند. نشر اگر آسیب ببیند، شما هم آسیب می بینید. اینها به هم پیوسته است.
فصل آخر کتاب با عنوان ویراستارشناخت، حرکتی نو در این عرصه به حساب میآید و میتواند برای رسیدن به زبان مشترک بسیار کارآمد باشد. این بخش چگونه شکل گرفت و شما رسیدن به زبانی مشترک توسط ویراستارها را چقدر با اهیمت ارزیابی میکنید؟
حقیقت آنکه روی این قسمت خیلی کار کردهام، 20 و چند صفحه بیشتر نیست، اما سالهای متمادی ذهنم به دسته بندی، طبقه بندی و تعریف انواع ویرایش مشغول بودهاست. عده ای از ویراستاران اهمیت این موضوع را به خوبی دریافته اند، عدهای هنوز نه. حتی بعضی از ویراستاران با سابقه این گونه تقسیم بندیها را تصنعی، تفننی، بی فایده، یا مثلا لوکس میدانند و به سخره میگیرند.
شاید شما در جریان نباشید. خیال میکنند جامعههایی که تعبیر و اصطلاحهای جدید میسازند، بیکارند. یا واژهها و اصطلاحها در زبانهای مختلف همین طوری بیخودی، خودرو، قارچ وار میروید. این واقعیت متاسفانه از نظر دور میماند که ایجاد مفاهیم، حوزهها و گفتمانهای جدید، واژه و اصطلاح جدید میخواهد.
قبلا گفته میشد «ویراستار» (= ادیتور)، مشکلی هم نبود. اما حالا این طور نیست، ویرایش شاخه شاخه و تخصصی شدهاست. اگر شما به یکی از دانشنامههای دارای سازمان و تشکیلات که در ایران منتشر میشود سری بزنید، با اینکه هنوز اصطلاحات و تعبیرهای جدید ویرایش در آنها جا نیفتادهاست، در عمل 6 نوع ویراستار میبینید که نه تنها کارشان، بلکه تخصصهایشان و وظایف رسمیشان از هم جداست ؛ مثل ویراستار استنادی که منابع مقاله را بررسی میکند؛ ویراستار ساختار و محتوا که با صحت علمی مطالب، جنبههای پژوهشی و قالبهای ارائة مقاله کار دارد، و این وظیفه را حتما باید متخصص و مسئول با سابقهای انجام بدهد، کار هر ویراستاری نیست. ویراستار زبانی که فقط با زبان مقالهها کار دارد و نباید در محتوا دخالت کند. ویراستار صوری که با اسمهای دیگری از او یاد میشود، اما به هرحال کارش در اصل مطابقت مطلب با شیوه نامة مصوب است و اعمال همة نکات صوری شیوهنامه. تصویر ویرا یا ویراستار تصویر که وظیفهاش فراهم ساختن تصویر و نقشه و نمودار و سایر تدبیرهای بصری، و نیز نظارت بر کیفیت فنی آنها در مراحل بعدی است. و سرویراستار که وضایفش در دانشنامه معلوم است.
ممکن است ویراستاری باشد که 2 یا چند وظیفة ویرایشی را انجام بدهد، این از توانایی اوست، عیب و ایراد نیست. اصلا ویراستاران باید یاد بگیرند چند گونه ویرایش را با کفایت تمام انجام بدهند. در این باره بحثی نیست، اما اصل مطلب این است که رشد و توسعة نشر که شروع شود - درست مانند انواع تخصصهایی که به قلمرو توسعه می آید، و ضرورت های استفاده از انواع تخصص ها- نشر هم به انواعی از ویرایش و ویراستار نیاز دارد که جنبههای نظری و عملی کار آنها به کلی متفاوت است.
اگر این نکات را در نظر نگیریم، در آموزشهایمان تجدید نظر نکنیم، نسل جدید ویراستارانمان را با تحولات و دانستههای امروزی آشنا نکنیم، بی تردید آنها را به خواب غفلت فرو میبریم، به سمت زوال و انقراض میکشانیم. این نگاه غفلت ورزانه آیا به مصلحت است؟
برای مثال، در قلمرو شما هم انواع روزنامه نگار هست. یکی از این انواع، مثلا، روزنامه نگار تحقیقی است. کدام دانشگاه ما چنین روزنامه نگاری تربیت میکند؟ و حالا چون تربیت نمیکند، بیاییم و منکر شاخة روزنامه نگاری تحقیقی بشویم؟ این گونه انکارها خردمندانه، واقع گرایانه، آینده نگرانه، و اصولا به سود رشد و توسعة روزنامه نگاری ماست؟َ
تقسیم بندیهای دقیقتر، تعریفهای دقیقتر، مرزهای آشکارتر، تدوین شرح وظایف تفصیلی، و مانند اینها، همه و همه کمک به قانون مندی است. نشر و شاخههایش، به ویژه شاخة ویرایش سخت به قانونمندی محتاج است . برای حمایت از نشر و ویرایش، جلو گیری از تعدی به آن، قانونمندی ضرورت دارد.
در بسیاری از واحدها خیلی کسان به خود اجازه میدهند که نظر شخصیشان را بر ویرایش و ویراستاران تحمیل کنند. قوانین، ضوابط، تعریفهای دقیق، علمی، و بر پایة استانداردهای جهانی، از جملة تنها راههایی است که بنده برای جلوگیری از اعمال نظرهای شخصی و غیر قانونی میشناسم. امیدوارم همة کسانی که دست در کارند، به سمت قانون مندی و مراعات مرزها حرکت کنند. ما با قانون و قانونمندی رشد میکنیم، نه با تفسیر شخصی و تصمیم فردی.
52