تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۳۸۹ - ۰۷:۱۸

حضور محترم جناب آقای رئیس ارجمند (اطال‌الله بقاه)

دیروز صبح که حکم حضرتعالی را دیده، مثل برق از جا جهیده، در پوست خود از شعف نگنجیده و آن‌قدر به خود بالیده که هرکه مرا دیده از دور فهمیده. نه از جهت مسئولیت خطیری که برعهده این خاک آستان و کمینه چاکران گذاشته‌اید. بل بدان سبب که سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش. همین که در گرماگرم مبارزات بی‌امان با بدخواهان، کارشکنان، چاپلوسان، بادمجان دورقاب‌چینان و مجیزگویان بر من مسکین نظر انداخته‌اید، کافی است. قطعاً همین که در رکاب حضرت شما به خدمت بپردازم، جواز سربلندی در دو جهان و ورود به جنّت و رضوان الهی است. همواره در رکابتان خواهم بود به این امید که از خاکساری آستانتان به مقام خاک بر سری نائل آیم. چه، خاکی که در شرایط حساس کنونی از سُمّ سمند تیزروی شما بر فرق غلامان بنشیند، سروری دارد بر تاج و دیهیم همه سروران. به دیده منّت مسئولیت محوله در ستاد مبارزه با چاپلوسی در اداره و تهیه و افشای لیست ایشان را می‌پذیرم و از شما خواستارم تا دعا کنید حین انجام مسئولیت در دستگاه اداره که سکان آن در دست باکفایت شماست، جان به جان آفرین بدهم.

امشب برای تشکر از ایزد منان به همراه خانواده مراسم شکرگزاری از این موهبت الهی که همانا مسئولیت محوله به اینجانب است، در منزل استیجاری اینجانب برقرار می‌باشد. اگر به همراه خانواده از شام تشریف بیاورید، فرش خانه بر عرش، فخر خواهد فروخت.

امضا

آن ذره که در حساب ناید

شهرام شکیبا

 

حضور محترم جناب آقای رئیس ارجمند (حفظه‌الله تعالی من جمیع بلایا)

امروز را هرگز از خاطر نخواهم برد. در سال‌های پرفراز و نشیب خدماتم در ادارات گوناگون و ایضاً درزندگی روزهای بزرگ کم نبوده‌اند. روز ازدواجم، روز تولد پسر بزرگم، روزی که شما به ریاست اداره ما منصوب شدید، روز تولد دختر وسطی‌ام، روزی که شما پسر برومندتان را داماد کردید، روز پیروزی تیم فوتبال ایران بر آمریکای جهانخوار، روز تولد دختر کوچکم، روزی که شما بعد از سه روز سرماخوردگی بحمدالله صحیح و سالم به اداره برگشتید، روز جشن هسته‌ای و ... اما امروز برایم روز دیگری بود.

وقتی در جلسه مدیران میان آن همه هیاهو در شرایط کنونی، با لسان مبارک به بنده فرمودید: «اهوی شکیبا خفه!» اول باورم نشد و گمان کردم باز هم دارم خواب می‌بینم. چرا که دیشب درست بعد از نماز شب و دعا به جان شما و قبل از نماز صبح، سر سجاده لحظه‌ای به خواب رفتم و در عالم رؤیا این صحنه را دیدم، اما وقتی دوباره فرمودید: «اهوی شکیبا خفه!» باورم شد که آنچه دیده بودم، رؤیای صادقه بوده. اگر جلسه مدیران نبود، قطعاً سجده شکر به جای می‌آوردم از بابت اینکه در میان آن همه از خیل غلامان، حضرتعالی به من نگریستید و به لسان مبارک، بنده را مخاطب قرار دادید. از آن لحظه تاکنون بعد از هر دور تسبیح که ذکر «الحمدلله» می‌گیرم در دستگاه همایون این بیت را هم به آواز زمزمه می‌کنم که

اگر با من نبودش هیچ میلی

چرا ظرف مرا بشکست جناب آقای رئیس محترم

از این میزان بنده‌نوازی و لطفی که در حق من داشتید، زبانم بند آمده. این بود که با نوشتن این نامه مصدع اوقات شریف شدم. زیاده عرضی نیست.

بار قبل که خانه ما را به قدوم خود مزین فرمودید، قرمه‌سبزی عیال بنده مخلی به طبع شما بود. لذا گفته‌ام امشب هم قرمه‌سبزی بار بگذارند. چشم به راهیم. با همه خانواده سرافرازمان کنید.

امضا

کوچک‌ترین بندگان

مدیر ستاد مبارزه با چاپلوسی اداره

شهرام شکیبا

 

حضور محترم جناب آقای رئیس ارجمند (ادام‌الله ریاسته)

از بابت اینکه در شرایط کنونی که در سایه شما چاپلوسی در اداره ریشه‌کن شده، با دورنگری خاص بنده را از ادامه فعالیت و به دوش کشیدن بار طاقت‌فرسای آن معاف فرمودید و به سمت آبدارچی مدیر ستاد مبارزه با چاپلوسی اداره سرافرازم کرده‌اید، نهایت تشکر و امتنان را دارا می‌باشم. قطعاً حکم نافذ و رأی شما در جهت پیشبرد اهداف عالیه است. هرکس رئیس بنده باشد، چون به حکم شما آمده، الا و لابد از چاکران واقعی است و امرش برای بنده مطاع است. به قول شاعر:

من خاک کف پای سگ کوی همانم

کو خاک کف پای سگ کوی جناب آقای رئیس‌ محترم باشد.

امشب به مناسبت این ارتقای معکوسی که به بنده عنایت فرموده‌اید، در منزل مراسم شکرگزاری و دعا به جان حضرتعالی برقرار است. شام هم قرمه‌سبزی داریم، مرحمت کنید و به همراه همه فامیل سرافراز فرمایید.

امضا

احقر و اقلّ دعاگویان

شهرام شکیبا

/56

منبع: خبرآنلاین