اگر طرح تبدیل سازمان تربیت بدنی و سازمان ملی جوانان به وزارت ورزش و جوانان تصویب و اجرایی شود به عنوان یک شهروند وظیفهام این است که از این موضوع حمایت کنم. اما در حال حاضر که این طرح در مجلس مطرح شد و تنها کلیات آن رای آورده است، اعتقاد شخصیام این است که اجرای این طرح محدود کردن ورزش است. از طرفی برای ما در مجامع بینالمللی ورزش مشکل ایجاد میکند. امیدوارم به بحث تبدیل سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش قویتر نگاه کنیم و در مسئولیتهای فدراسیونها و کمیته ملی المپیک خدشهای وارد نکنیم که به معنای دخالت دولت در ورزش باشد.
همه جای دنیا ورزش برای نهادهای غیر دولتی است. فدراسیونها عضو مجامع بینالمللیاند. اگر اجازه ندادند محمد علیآبادی کاندیدای ریاست فدراسیون فوتبال شود به این دلیل بود که او یک شخص دولتی حساب میشد. حالا اگر ورزش تبدیل به وزارتخانه شود، همه روسای سازمان و فدراسیونها میشوند دولتی. آن وقت با نهادهای بینالمللی چه کار کنیم؟
ما در گذشته سازمان مدیریت راهبردی و سازمان برنامه و بودجه را به وزارتخانه تبدیل کردهایم و جواب نگرفتهایم و دوباره آنها را به سازمان تبدیل کردهایم. یک بار دیگر هم که در قانون اساسی تجدید نظر میشد، این بحث پیش آمد که ورزش را هم به عنوان یک وزارتخانه تلقی کنیم و آن را از مجموعه معاونتها بیرون بیاوریم اما این اتفاق نیفتاد. به هر حال تبدیل سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش نیازمند مسائلی است که باید به دقت به آنها توجه شود. به عنوان مثال اگر قرار است چنین وزارتخانهای تشکیل شود بهتر است که در آن بیشتر به ورزش همگانی و زیرساختهای ورزش توجه شود. ورزش قهرمانی و حرفهای را هم باید از طریق نهادهای عمومی غیر دولتی پیش ببریم؛ همین نهادهایی که در حال حاضر هم وجود دارند و به عنوان فدراسیونهای ورزشی شناخته میشوند.
از طرفی موضوع ادغام سازمان تربیت بدنی و سازمان ملی جوانان هم بحثهایی را میطلبد. سازمان ملی جوانان یک سازمان اجرایی نبود. ما وقتی جوان را تعریف میکنیم، تحصیلات او در یک مقطعی است که این بخش از زندگی جوان مربوط میشود به یک وزارتخانه. در بخش بعدی جوان نیازمند کار است و کار او مربوط است به وزارتخانهای دیگر. بعد بحث مسکن وجود دارد که مسکن او هم به وزارتخانهای دیگر ربط دارد. با این حساب سازمان ملی جوانان سازمانی نبود که کار اجرایی برعهدهاش باشد. این سازمان تنها سیاستگذاری و برنامهریزیهای راهبردی را انجام میداد تا سازمانها و وزارتخانههای دیگر، این سیاستها را پیش ببرند.
حالا ما میخواهیم همین سازمان را به یک وزارتخانه تبدیل کنیم؛ وزارتخانهای که هر بخش از کارهای آن در یک وزارتخانه دیگر انجام میشود. از طرفی ورزش مقولهای جدا از سازمان ملی جوانان است. هر کدام از این سازمانها که بخواهند زیرمجموعه سازمان دیگر شوند، کاری به کار مدیران سازمان بالاسری اضافه میشود. خب مگر ما همین الان از مدیریتها نمینالیم؟ وقتی یک مدیر به سختی از عهده وظایف سازمان خود برمیآید چرا یک کار بزرگتر را به او میدهیم؟ الان در دنیا کارها را تقسیم میکنند نه اینکه آنها را یک جا جمع کنند و بدهند به یک نفر. این مسائل است که من را نگران آینده ورزش میکند.
از طرفی موضوع دیگری که وجود دارد، مغایرت تشکیل وزارت ورزش با برنامه چهارم است. در این برنامه نوشته شده که نباید وزارتخانه جدیدی ایجاد کرد. از برنامه سوم به این طرف، دولت موظف شده بود که وزارتخانه ها را با هم ادغام کند و دیگر وزارتخانهای تشکیل نشود. از طرفی اصل 44 قانون اساسی هم میگوید بدنه دولت باید کوچک شود. تشکیل وزارت ورزش مغایر با چشمانداز بیست ساله نیز هست. من امیدوارم اگر مجلس به جزئیات این طرح نیز رای داد، شورای نگهبان آن را رد کند چراکه در دراز مدت تاثیری منفی در ورزش کشور میگذارد.
40