توی سفره بود دیشب جای نان
جایتان خالی پر از حدس و گمان
جای قورمهسبزی و قیمهخلال
بود مقدار زیادی احتمال
توی سفره خوردنی بسیار بود
جایتان خالی پر از آمار بود
سفره مملو بود از امکان و حدس
با ولع خوردیم کلی نان و حدس
حدس از یکسو، گمان از یکطرف
احتمالات فراوان توی صف
بر بدن هی شاید و باید زدیم
آنچنان که باید و شاید زدیم
دیس از سالادِ اما بود پر
کاسه از آشِ معما بود پر
.
بود خوشمزهتر از شیرینپلو
مزهی رویایی تخمینپلو
.
توی سفره بود دشوار انتخاب
بین رویاماهی و امکانکباب
سفرهای بیانتها، بی طول و عرض
مملو از حدس و گمان و ظن و فرض
میبرَد حاتم به ما القصه رشک
بسکه در این سفره دیدیم آش کشک
6060