یونس جاویدنسب *
نظام آموزشی ما سالها با ترکیبی از تاکید زیاد بر محتوا، تشویق، تنبیه، تکرار، حفظ کردن و نقش موثر مؤلفههای بیرونی و رقابتهای میان فردی استوار بود. این روند، ورود شرکتها و موسساتی را که میدانستند فرصت خوبی برای افزایش رقابت و دادن خوراک به دانشآموزان و خانوادهها فراهم شده است، تشدید کرده و هرساله رشد قارچ گونه آنها را شاهد بودهایم. ولع زیاد این موسسات، بازاریابی را از مقطع متوسطه دوم به متوسطه اول، آموزش ابتدایی و نوآموزان پیش دبستانی کشیده و پروژه بعدی، کودکستان و مهدکودکها خواهد بود. فشار زیادی که موسسات کنکوری با انبوه تبلیغات رسانهها در ایجاد نیاز کاذب به خانوادهها وارد کردند، عملا آموزش و پرورش را به بازار پررونقی تبدیل کرده و مسیر آموزش و یادگیری را از اهداف اصلی دور ساخته و محتوای آموزشی را با توجه به نیازهای تجاری خود هدایت کردهاند. نسلی از دانشآموزان که در چنین سیستم آموزشی بزرگ و فارغالتحصیل میشوند، فاقد مهارت و اعتماد به نفس بوده و موفقیت را فقط در عوامل بیرونی جستجو میکنند.
آسیبشناسی این موضوع نشان میدهد که شیوه ارزشیابی در مقاطع مختلف تحصیلی و تنوع مدارس خاص، یکی از عوامل بسیار مهم در گسترش بازار مؤسسات کنکوری و کتابهای به اصطلاح کمک آموزشی بوده است. در همین راستا تغییر نظام ارزشیابی در مقطع آموزش ابتدایی به عنوان یکی از راهحلها از حدود سال 1382 با طرح ارزشیابی کیفی-توصیفی کلید خورده بود. ویژگی اصلی این نظام ارزشیابی، توجه به تمام ابعاد شخصیتی و توانمندی دانشآموز بوده و ارزشیابی را فرآیندی مستمر میداند که دانشآموز را با خودش مقایسه کرده و رقابت میانفردی را به درون فردی تبدیل میکند. توجه به موثر بودن تفاوتهای فردی دانشآموز در همه ابعاد هوش، شخصیت، خانواده، اقتصاد و ژنتیک در این الگوی ارزشیابی، فرصتی فراهم میکند تا آموزش، مبتنی بر نیازهای هر فرد بوده و معلم تدریس تازه خود را بر پایه رشد قبلی دانشآموز بنا کند. در چنین رویکردی، فـرایند ارزشـیابی بـا فرایند آموزش درهم ادغام شده و در آن جاری و مستمر میشود.
بدیهی است که تغییر ارزشیابی از کمی و قدرتمدار به کیفی و انسانمدار، با توجه به ساختار آموزشی، نیروی انسانی موجود و خانوادههایی که با سیستم نمرهای بزرگ شده و آموزش دیدهاند، مقاومتهایی را بوجود میآورد که مشکل تراکم نسبتا بالای دانشآموزان در بعضی از مدارس مناطق مختلف کشور، تا حدودی مانع اجرای بهینه آن شده بود. در کنار این عوامل، رقابت برای ورود به مدارس تیزهوشان در پایه هفتم، ورود موسسات کنکوری برای ایجاد رقابت در ورود به مدرسهها، آزمونهای چندگزینهای شرکتهای مختلف، ورود بیرویه کتابهای کمک آموزشی و حجم بالای تکالیف، مانع اجرای بهینه این سیستم ارزشیابی شده و کودکان را از کودکی کردن و یادگیری لذتبخش دور ساخته بود.
در همین راستا معاونت آموزش ابتدایی، گامهای بزرگی را در جهت اصلاح چرخه معیوب آموزش برداشته است. حذف آزمون تیزهوشان در پایه هفتم که بازار بزرگی برای مؤسسات و شرکتها در مقطع ابتدایی فراهم کرده بود را میتوان شروعی برای تغییر رویکرد به آموزش و یادگیری در آموزش و پرورش دانست. این اقدام با حمایت گسترده پژوهشگران و متخصصان تعلیم و تربیت همراه بوده است. در گام دوم برگزاری آزمون توسط شرکتها و مؤسسات در مدارس دوره ابتدایی ممنوع شده است تا فشار روانی را بر خانوادهها و دانشآموزان کاهش دهد. در حالی که حجم بالای محتوای درسی به عنوان یک آسیب در آموزش و پرورش همواره با انتقادهای متخصصان، معلمان و خانوادهها همراه است، ورود با تنوع زیاد کتب کمک آموزشی به مدارس، جسم و روان دانشآموزان را با تنش بیشتری مواجه کرده بود. ممنوع کردن ورود این گونه کتابها به مدارس، موجب میشود تا از گذاشتن بار اضافی بر دانشآموزان و خانوادهها جلوگیری شده و دانشآموزان فرصت بیشتری برای حل مسئله و تفکر پیدا کنند. تکمیل کننده این گام، هدفمندکردن تکالیف دانشآموزان و اجرای برنامه تکالیف مهارتمحور است تا حافظهمحوری و تکرارهای بدون هدف را کاهش داده و منجر به تقویت مهارتهای زندگی، ارتباطی و خلاقیت در دانشآموزان بشود. مجموعه این برنامهها، کیفیسازی آموزش و پرورش را تقویت کرده و مشارکت فعال دانشآموزان را در مدرسه موجب خواهد شد تا رشد همه جانبه استعدادهای کودکان تسهیل شود.
از آنجا که هر تغییری مقاومتهایی را با خود همراه دارد، اجرای این برنامهها نیز در درون و بیرون از سازمان، نقدها و مخالفتهایی را در پی خواهد داشت. بررسی و کارشناسی تغییرات صورت گرفته از نظر پژوهشگران، اساتید دانشگاه و متخصصان تعلیم و تربیت، و تبیین فواید و فرصتهای برنامه، زمینه بهبود اجرای آنها را فراهم ساخت. حمایت خانوادهها و آگاهی بخشی رسانهها میتواند سوء برداشتها را برطرف کرده و به ادامه ریل گذاری صحیح کمک کند.
* دبیر دبیرخانه کشوری ارزشیابی کیفی-توصیفی
۴۲۴۲