‏استاد دینانی در 37 صفحه مقدمه کتاب از همه جا و همه چیز سخن گفته‌اند، اما از ده‌ها نکته‌ لازم که باید در مقدمه به آنها می‌پرداختند چیزی نگفته‌اند! این کتاب نیز مانند بسیاری از نوشته‌های اخیر استاد یک مجموعه‌ غیرفنی است که چیزی به خواننده نمی‌دهد. زیرا نه مطالب کل کتاب به هم ربط دارند و نه مطالب داخلی فصل‌های کتاب.

به گزارش خبرآنلاین، نقد صریح و بی‌پرده دکتر سید یحیی یثربی به کتاب دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، «درخشش ابن رشد در حکمت مشاء» که در ویژه‌نامه کتاب تازه‌ترین مجله «مهرنامه» منتشر شده است، حاوی مطالب انتقادی جالبی است که در مواردی، اساس کتاب را زیر سوال می‌برد و آن را اثری فاقد تحقیقات لازم و جامع می‌داند.

در بخشی از این نقد می‌خوانیم: « ‏استاد دینانی در 37 صفحه مقدمه کتابشان (از ص 7 ‏تا 43) از همه جا و همه چیز سخن گفته‌اند، اما از مطالب لازم همانند: فلسفه، فلسفه مشاء، زندگی و شخصیت و آثار ابن رشد، تعریف مساله، هدف تحقیق، فرضیه، منابع، روش، سابقه‌ تحقیق و ده‌ها نکته‌ لازم دیگر که باید در مقدمه به آنها می‌پرداختند چیزی نگفته‌اند! به هرحال پس از این مطالب غالبا بی‌ارتباط، وارد متن کتاب شده و کتاب را در چهارده فصل تنظیم کرده‌اند. این مجموعه دارای اشکالات زیادی است، ازجمله:

این کتاب نیز مانند بسیاری از نوشته‌های اخیر استاد یک مجموعه‌ غیرفنی است که چیزی به خواننده نمی‌دهد. زیرا نه مطالب کل کتاب به هم ربط دارند و نه مطالب داخلی فصل‌های کتاب. هم کتاب و هم تک تک فصل ها، از نقطه‌ای آغاز شده و به این طرف و آن طرف کشانده شده و سرانجام بدون هیچ نتیجه‌ای پایان می پذیرند!

‏بدون هیچ تردیدی اگر یک دانشجوی دکترا و حتی اگر یک ‏دانشجوی کارشناس ارشد، چنین نوشته‌ای را به عنوان پایان نامه تهیه می‌کرد، اگر استاد و داور جدی در جلسه دفاع بود، رد می‌شد!

استاد دینانی به منابع لازم مراجعه نکرده‌اند. ایشان در پایان کتاب، برای خالی نبودن صفحه‌ منابع، از حدود چهل کتاب نام می‌برند که بیشترشان یا به بحث او مربوط نمی‌شوند یا از منابع درجه دوم‌اند. کتاب‌های بی‌ربط مانند:

‏الف ـ برخی ازکتاب‌های خودشان؛ مانند: اسماء و صفات حق تعالی، شعاع اندیشه و شهود... و نیایش فیلسوف و قواعد کلی فلسفه. بدیهی است که اینها به بحث درخشش ابن رشد در حکمت مشاء، ربطی ندارند.

ب ـ برخی ازکتاب‌های خود ابن رشد، مانند بدایه المجتهد و نهایه المقتصد و فصل المقال که ربطی به موضوع مورد بحث ندارند.
‏ج ـ کتاب اشخاص دیگر مانند: فتوحات ابن عربی، شعر و اندیشه آشوری، امتناع تفکر آرامش دوستدار، اسرار الحکم سبزواری و شرح منظومه‌ی او، نحو هندی و عربی مجتبائی، الموافقات فی اصول الشریعه شاطبی، شواهد صدرا، طاعون آلبر کامو و چند کتاب دیگر. هیچ یک از این کتاب‌ها درباره‌ی درخشش ابن رشد در فلسفه مشاء مطلبی ندارند.

مثلا راجع به مشائیت ابن رشد و درخشش او، در فتوحات ابن عربی چه می توان یافت؟
‏و اما کتاب‌های درجه دوم ماند: فرهنگ فلسفی، کتاب‌های ماجد فخری، عابد الجابری، قمیر یوحنا و چندکتاب دیگر.
‏از همه‌ی اینها جالب‌تر آنکه درخشش و برجستگی ابن رشد بیشتر به شرح او از آثار ارسطو مربوط است و اصولا او را با عنوان «شارح» می شناسند، اما استاد دینانی شرح‌های او بر آثار ارسطو را که بسیار مفصل و مهم‌اند، اصلا مطالعه نکرده و در منابع خود به آنها استناد نکرده‌اند! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

 

‏فصل اول دارای 25 ‏صفحه مطلب است. با این عنوان: «پرتو اندیشه‌ی ابن رشد و ابن سینا، در آثار فلسفی قرون وسطای مغرب زمین» (دینانی 84 ص 44). انتظار می‌رود در این فصل آثار متفکرانی از مغرب زمین که از ابن سینا و ابن رشد اثر پذیرفته‌اند، مورد بررسی قرار گرفته و نمونه‌های خوب و برجسته‌ای از تاثیر ابن رشد در آن آثار ارائه شود. اما دریغا که آنچه در این فصل مورد توجه قرار نگرفته است، همین تاثیر ابن رشد در آثار فلسفی قرون وسطاست!

‏خواننده‌ محترم حق دارد که ادعای مرا باور نکرده و بپرسد: مگر چنین چیزی ممکن است؟! اما نظری بر محتوای این فصل به صدق ادعای بنده گواهی خواهد داد. اکنون صفحه به صفحه این فصل را بررسی ‏می‌کنیم:

‏آقای دینانی در دو صفحه‌ی اول (دینانی: 44ـ 45) تاثیر ابن رشد ‏و ابن سینا را در حد همان عنوان مطرح کرده و از ترجمه‌ یک کتاب به نام «تفکر یونانی، فرهنگ عربی» مطلبی را نقل می‌کنند دال بر اینکه زمینه‌ساز ترجمه‌ آثار ابن سینا و ابن رشد، ظهور حوادثی در غرب بود که پیدایش طبقه‌ای تازه و متوسط از آموزگاران غیر روحانی از مهمترین آنهاست.

آقای دینانی، نویسنده‌ آن کتاب را به دلیل ارتباط دادن ترجمه‌ آثار ابن سینا و ابن رشد به زمینه‌های خاص، تابع سلیقه مارکسیست‌ها دانسته و به نقض آن سلیقه، با ترجمه‌ آثار یونانیان به عربی پرداخته و در ادامه به ترجمه‌ آثار پهلوی به عربی گریز زده (همان ص 46)، سپس تاثیر ایرانیان را در خلافت عباسی مطرح کرده، سپس به غربیان حمله کرده که چرا یونان را زادگاه فلسفه می‌دانند و از ایران باستان کمتر سخن می‌گویند! سپس جریان حمله‌ی اسکندر به ایران و اخذ علوم ایرانیان و سوزاندن کتاب‌های ایرانی را مطرح کرده، سپس از یک کتاب عربی نقل می‌کند که ابن خلدون هم این موضوع را تایید کرده است که ایرانیان به علوم عقلی توجه داشتند.

آنگاه نوبت به ستایش ابن خلدون رسیده است! (همان: 47ـ 49) آقای دینانی در صفحه هفتم فصل اول، یعنی در صفحه‌ 50 کتابش که تقریبا یک سوم فصل را پشت سر می‌گذاریم، به این نتیجه می‌رسد که ترجمه آثار ابن رشد به لاتین «به یک عامل بسیط وابسته نبوده و با توجه به عقلانیت باطنی که در تاریخ تحقق دارد، به یک سلسله از علل و عوامل بستگی دارد»!

‏اگر دقت شود آقای دینانی، تا اینجا یعنی در یک سوم فصل درباره‌ «پرتو اندیشه‌های ابن سینا و ابن رشد در فلاسفه قرون وسطای غرب» که عنوان فصل است، چیزی نگفته‌اند. تنها چیزی که به عنوان نتیجه‌ی این بحث طولانی و در عین حال بی‌محتوا و سطحی ذکر شده، آن است که ترجمه معلول یک عامل نیست، بلکه به عوامل زیادی بستگی دارد، از قضا این مطلب عینا در صفحه دوم این فصل، از کتاب «تفکر یونانی، فرهنگ عربی» نقل شده است. عین عبارت آن کتاب که آقای دینانی نقل کرده‌اند این است: ترجمه‌ آثار ابن سینا و ابن رشد به لاتین در قرن دوازدهم میلادی «نتیجه ظهور حوادثی است که ازمهم‌ترین آنها پیدایش طبقه‌ای تازه و متوسط از آموزگاران غیر روحانی به شمار می‌آید» آری یک سوم فصل، بی حامل و در عین حال بی ربط به اصل مساله می‌باشد!

بنابراین گزارش، در ادامه نقد دکتر یثربی که متن کامل آن را پایگاه اطلاع‌رسانی کتاب‌نیوز منتشر کرده، می‌خوانیم: ‏دینانی خود به این بی‌ارتباطی ظاهرا پی برده است که در این صفحه (دینانی: 50‏) می گوید: «ما اکنون درباره علل و عوامل این پدیده تاریخی سخن نمی‌گوییم ولی بررسی نتایج و پیامدهای آن به هیچ وجه با موضوع این مقال بی‌مناسبت نیست.» اما متأسفانه از پبامدها هم بحثی نشده است تا دست کم مناسبت آن پیامدها معلوم شود.

‏آقای دینانی با اینکه ظاهرا توجه دارد که وارد اصل بحث نشده است، با این حال باز هم به حاشیه رفته و از بی‌مهری اندیشمندان مغرب ‏زمین و متفکران یهودی در نادیده گرفتن نقش فیلسوفان مسلمان، در حد یک کلی‌گویی قلم می‌زنند. (دینانی: 50ـ 51‏) ‏آن گاه به توجه ابن رشد به غزالی می‌پردازند! سپس از آشنایی ابن رشد و ابن عربی با افکار ابن سینا سخن می‌گویند (همان: 52‏) فقط در همین حد و به صورت کلی گویی!

سپس از یک مجله‌ عربی نقل کرده که برخی از غربیان به نقش مسلمانان در قرون وسطی اقرار کرده‌اند (همان: 53‏) و نیز از آن مجله نقل کرده‌اند که ابن رشد تکفیر شده است! (دینانی: 54‏).

 

60 

منبع: خبرآنلاین