مردم قصهها را مرور میکنند و کتاب میخوانند، در سیر زندگی شعر میگویند و میشوند، تلویزیون نگاه میکنند و به انواع مختلف میپوشند تا متمایز باشند و خلاصه هر چه میکنند از معنایی است که از زندگی درک میکنند و تلاشهای که برای معنابخشی به زندگی انجام میدهند.
در دنیای معاصر، سینما که محصول و ماحصل ساحت تخیل انسانهاست نقش مهمی در معناسازی برای انسانها ایفا میکند. سینمای ایران هم که جزو حداقل ده سینمای برتر دنیاست از این قافله عقب نمانده و در مقاطع مختلف و از جمله دهه شصت توانست برای مردم ایران معناسازی نماید.
امّا امروز طیفهای مختلف سینما از سینمای ایران راضی نیستند. کمتر پیدا میشود که کسی از این سینما تعریف و تمجید نماید. گروهی سینمای امروز ایران را فاقد آرمان میدانند و از این نگره آن را نقد میکنند. بخشی دیگر هم کسانی هستند که سینما را در طراز سینمای جهان نمیدانند و از آن اعلام رضایت نمی کنند. علاوه بر این دو سوی طیف در سالهای گذشته هم سلیقه مردم بیشتر فیلم هایی را پسندیده است که به طور معمول منتقدان و سیاستگذاران از آن چندان استقبال نکردهاند.
با توجه به نارضایتی نسبی نخبگان دست اندرکار و سیاستگذار سینمای ایران و علی رغم آنکه تحقیقات در این زمینه صورت نپذیرفته، امّا میتوان یک فرضیه را مطرح کرد که سینمای امروز ایران چندان در معناسازی برای مردم و مخاطبان به خوبی عمل نمینماید. اما درست به تناظر این فرضیه این سؤال مطرح میشود که اگر سینمای ایران در معناسازی موفق نیست چرا مردم به سینما میروند؟ جالب این جاست که فقط با توجه به آمار فروش سینمای ایران میتوان گفت که مردم ایران حتی بیش تر از قبل هم به سینما میروند.
گیشه فروش فیلمها از سال ۱۳۹۲ رونق تازه ای گرفته است و تابه امروز نیز با سرعت رو به افزایش است در حالی که پیش از این برهه فروش سینمای ایران به طور معمول روند ثابتی را طی میکرد. فروش کل سینما در سال ۱۳۹۰ حدود ۲۱ میلیارد تومان بوده است. در سال ۱۳۹۱ با عدم افزایش قیمت بلیط فروش سینما مبلغ ۲۰ میلیارد تومان گزارش شده است.
این در حالی است که در سال ۱۳۹۲ و با افزایش قیمت بلیط با رشد ۲۰ درصد، فروش کل سینمای ایران به حدود ۲۶ میلیارد تومان رسید که حاکی از رشد مخاطبان نیز بود. فروش سینما در سال ۱۳۹۳ به ۳۴ میلیارد، ۱۳۹۴ به ۷۰ میلیارد، سال ۱۳۹۵، با افزایش مجدد به ۵۷ میلیارد و در سال ۱۳۹۶ نیز باز با افزایش به ۱۷۲ میلیارد تومان رسیده است.
براساس گزارش سازمان سینمایی کل کشور در ۹ ماه ابتدای سال جاری و پیش از آغاز جشنواره فجر، سینمای ایران فروشی معادل ۲۰۳ میلیارد تومان را تجربه کرده است. مطابق محاسبات این سازمان با احتساب میانگین قیمت بلیط ۸۸۰۰ تومان قریبه ۲۳ میلیون ۸۶ هزار و ۲۳۴ نفر در این سال بلیط خریدهاند و به سینما رفتهاند. در حالی که این عدد در سال ۱۳۹۲ قریب به ۵/۵ میلیون نفر گزارش شده بود که میتوان از افزایش ۵ برابری در ۵ سال به عنوان یک نقطه عطف در سینمای ایران یاد نمود.
در این برهه زمانی حدود ۱۸ فیلم بیشتر از ۱۰ میلیارد تومان فروخته است که مجموع آن قریب به ۳۰۰ میلیارد تومان است که با گذشته فاصله چشمگیر دارد چرا که در بهترین حالت در یک سال هم قریب به ۶۰ میلیارد تومان فروش را تجربه نموده بود. هفتاد درصد فیلمهای پر فروش این ۵ سال را کمدیها تشکیل دادهاند که همانطور که گفته شده بودخود باعث شده، نوک پیکان انتقادها به سمت این نوع از فروش سینمایی باشد.[۱]
دوباره باید مطرح کرد که چگونه سینمایی که از نگاه منتقدان و سیاستگذاران سینمای مطلوب نیست، چنین میفروشد؟ متاسفانه در این خصوص تحقیقات جامع و کامل نشده است و یا اگر اینگونه بوده است منتشر نشده. به طور معمول و در یک پاسخ حداقلی، افزایش فروش را به سبب افزایش پردیسهای سینمایی در تهران و سایر کلان شهرها دانستهاند.
پردیسهای سینمایی در شهرهای بزرک در درون و یا کنار مراکز خرید بنا نهاده شده اند. علاوه بر خرید مایحتاج عمومی و ضروری، خرید برای سایر مصارف نیز در این مراکز مقدور است. همچنین صرف غذا و حضور در کافه ها میز به راحتی و سهولت در مراکز بزرگ خرید صورت میپذیرد. در واقع به گونهای از گذران اوقات فراغت برای شهروندان پدید آمده است.
اکنون میتوان فروش گیشه های سینما و حضور مردم در سینما را به گونهای دیگر فهم نمود و به این فرضیه دامن زد که مردم به نوعی از سینما رفتن به دنبال بازسازی بخشهایی از زندگی خویش هستند. یعنی وقتی به حضور در سینما از زاویه سبک زندگی توجه نماییم، می توانیم بگوییم اگر سینما و مفاهیم موجود در آن تولید معنا نکرده است، سینما رفتن که حاکی از نوع جدید اوقات فراغت و سبک زندگی است فرایند تولید معنا برای مردم را فراهم نموده است. از این زاویه نگاه دیگر خود فیلم و سینما موضوعیت پیدا نمینماید. در این فرایند رفتن به سینما اهمیت پیدا کرده است.
علاوه بر اطلاعات ثبتی پیرامون میزان فروش گیشههای سینمای ایران، نتایج نظرسنجیها و پیمایشهای ملی نیز در این زمینه نیز موید همین مطلب است که رفتن مردم به سینما با افزایش همراه بوده است. هرچند تحقیقات در این زمینه نیز به صورت جامع و مانع نبوده است، اما آنچه در جدول ذیل آمده است، خلاصهای از پاسخهای مردم به این سوال است که آیا به سینما میروند یا خیر؟
این یافته ها از خلال پیمایشهای اجتماعی که از سال ۱۳۵۳ به این سو انجام شده است استخراج شده است.
پیمایش اول؛ (اولین پیمایشی است که در سطح کشوری و ملی، قبل از انقلاب اسلامی به اجرا درآمده است)؛ طرح «گرایشهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی در ایران: گزارشی از یک نظرخواهی ملی در سال ۱۳۵۳» که توسط «رادیو و تلویزیون ملی ایران» در سطح ملی در سال ۱۳۵۳ انجام شد و ۲۴ منطقه شهری و ۵۲ روستای کشور را تحت پوشش قرار داد. (از هر استان یک یا دو شهر و چند روستا انتخاب شدهاند).
اطلاعات دادهها از طریق پرسشنامه گردآوری شده است. جامعۀ آماری مورد مطالعه در این تحقیق تمامی افراد ۱۵ سال به بالای ایرانی هستند و نمونهگیری نیز به صورت تصادفی و براساس بلوکبندی بوده است. حجم نمونه نیز۵۰۰۰ نفر بوده است. در این پیمایش ۲۷ درصد مردم اعلام کردهاند که طی یک سال گذشته به سینما رفتهاند.
پیمایش دوم؛ طرح «رفتارهای فرهنگی ایرانیان (موج اول)» که به سفارش «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» در مقیاس ملی در سال ۱۳۷۹ انجام شد و ۲۸ مرکز استان کشور را تحت پوشش قرار داد. اطلاعات دادهها از طریق پرسشنامه گردآوری شده است. جامعۀ آماری مورد مطالعه در این تحقیق تمامی افراد ۱۵ سال به بالای ایرانی هستند و نمونهگیری نیز به صورت چند مرحلهای و براساس بلوکبندی بوده است. حجم نمونه نیز ۱۳۹۷۶ خانوار بوده است. ۳۷.۲ درصد مردم اعلام کردهاند که در یک سال گذشته به سینما رفتهاند.
پیمایش چهارم؛ موج پنجم طرح «بررسی و سنجش شاخصهای فرهنگ عمومی کشور» که به سفارش «شورای فرهنگ عمومی» و در مقیاس ملی در سال های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ انجام شد و کلیه شهرها، روستاها، کلانشهرها و قومیتها و... را تحت پوشش قرار داد. اطلاعات دادهها از طریق پرسشنامه گردآوری شده است. جامعۀ آماری مورد مطالعه در این تحقیق تمامی افراد ۱۵ سال به بالای ایرانی هستند و نمونهگیری نیز به صورت تصادفی و بر اساس بلوکبندی بوده است. موج آخر این طرح پیمایشی توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا) اجرا گردید که ۱۸.۵ درصد مردم اعلام کردهاند که به سینما رفتهاند.
نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا) که به کارفرمایی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در تیرماه ۱۳۹۵ این سوال مطرح شد که «آخرین بار کی به سینما رفتهاید؟» در پاسخ ۳۴ درصد اعلام کردهاند که طی کمتر از یک سال به سینما رفتهاند. ۲۲ درصد بازه بین یک تا سه سال و حدود ۲۵ درصد هم بیش از سه سال بوده که به سینما رفتهاند. تنها ۹ درصد مردم تاکنون به سینما نرفته بودند. همچنین ۱۰ درصد هم یا علاقه به سینما نداشتند و یا این سوال را بدون پاسخ گذاشتهاند.
این موج سینما رفتن مردم ایران در زمانهای صورت می پذیرد که سینمای جهان با تولید انبوه تلاش میکند تا با ارئه تصاویر جذاب مخاطبان بیشتری را جذب خویش نماید. در حقیقت دولتهای جهان با سیاستهای فرهنگی خویش تلاش مینمایند با بسط ذهنی منافع ملی در ذهن مخاطبان، موفقیتهای بیشتری را جلب نمایند. این در حالی است که در سینمای ایران، عرصههای عملی سیاستهای سینمایی، حاکی از حضور در برزخ «مخاطب گزینی و مخاطب گریزی» قرار دارد.
این بدان معناست که عرصه سیاستگذاری سینمای ایران، به جای حاکمیت محور بودن، دولت محور است. از این رو عرصه منافع ملی کمتر در آن دیده می شود و سینما بیشتر تلاش میکند تا بدنه اجتماعی هر دولت ارتباط برقرار نماید از این رو ضروری است در این روند که نتیجهای جز گریز مخاطب از سینمای بومی به سینمای دیگری است، تجدیدنظری جدی صورت پذیرد.
همچنین باید توجه داشت متاسفانه عرصه سیاستگذاری سینمای ایران متاسفانه از انسجام کامل برخوردار نیست. لذا حتی در هر دولت که لزوما با تغییر رییس جمهور همراه نیست، یعنی با تغییر مدیران سینمایی نیز، نحوه سیاستگذاری تغییر می نماید. این تغییرات در ظواهر سینما نیز بروز مینماید. اگر نه متاسفانه سینماگران با ساخت عرصهای غیر رسمی، آنچه میخواهند را به عرصه رسمی یا همان عرصه سیاستی تحمیل مینماید و این خود برای سینمایی که کمتر انتظام مبتنی بر منافع ملی یافته، سمی مهلک خواهد بود.
سینما میتواند آیینه منافع ملی، حفظ کننده و تفهیم کننده آن باشد. در اینجاست که مفهوم هویت ملی نیز برای سینمای ایران معنا پیدا میکند. در اینجاست که نقش سیاستگذاران عرصه هنر را باید ترسیم نمود که به بیان زبان عامه، به ریلگذاری در این حوزه میپردازند.
---------------------------------
[۱] - کلیه آمارهای بخش فروش سینما از روزنامه دنیای اقتصاد، استخراج شده است.
۲۴۱۲۴۱