وقتی به غریبی برادرش فکر می کرد دلش مالامال غم می شد...
از همان دوران کودکی هر وقت صورت غمگین و چشم های گریان برادرش را می ددید با غصه می گفت:هیچ روزی مثل روز تو نیست حسین...
روزهای آخر عمر نذر کرده بود که شیربچه هایش... عبدالله و قاسم در رکاب عمو باشند.آنها هم کم نگذاشتند برای عمو. کاری کردند که حسین جای خالی برادرش را حس نکند.
1717