فیلمی که طرح فیلمنامهاش از خود کیارستمی بود. کیارستمی با لحن مطایبهآمیز معمول خود این تعبیر را بر زبان میراند. او درواقع با بازی با واژه Location چنین نتیجهگیری سرخوشانه و طنازانهای میکند.
همین مطایبه کوتاه هم میتواند اشاره و کنایهای باشد بر زاویه دید و نگاه متمایز کننده عباس کیارستمی.نگاهی ریزبین و نوع دیگری که او را به هنرمندی غیرمعمول، اصیل و پویا بدل کرد. نگاهی که میتوانست حکایت ساده کمک یک همکلاسی را تبدیل به روایت شورانگیز از محبت کند، نگاهی که از ماجرای «مشق شب» رنجی را که کودکان و خانوادههیشان میبردند را بیرون میکشید. نگاهی که در دل زلزله رودبار به دنبال امید و زندگی بود. نگاهی که توانست سینمای جدیدی را به جهان معرفی کند، حتی اگر آن سینما را دوست نداشته باشیم . نگاهی که فرد و فردیت را مهمتر از سینما ، اثر هنری و جشنواره میداند و به جوان فیلمساز میگوید:« هیچ چیز مهم نیست! نه جشنوارهها،نه جوایزشان. کن و اسکار هیچ کدام اعتباری ندارند! اثر و صاحب اثر هم همینطور! – تو مهمی ! مهم تویی …»
نگاهی که جهان را کوچک نمیدانست و به اتفاقات و پدیدهها از زوایه دیگری نظر داشت. نگاهی که وظیفه هنر را ایجاد سئوال و چالش میدانست . نگاهی که باعث نوشتن نامهای متفاوت به احمدی نژاد قبل از انتخابات سال ۱۳۸۴ شد و او را دعوت به انصراف کرد. نگاهی که باعث شد، او تجربیات مختلفش را در عرصههای متفاوت، در منظر و داوری عموم قرار دهد. نگاهی که کیارستمی را – از نظر امثال نگارنده – از فیلمهایش مهمتر میکند و مرگ او را با وجود دهها یادگار هنری، حسرتبارتر از آنچه بود، میسازد. نگاهی که باعث میشد گفتهها و کنشهای کیارستمی پر واکنش و جذاب باشد، حتی اگر گفتههایش گاهی با هم متفاوت و متضاد مینمودند. نگاهی که تلاش داشت در کارگاههایش به همراه هنرجویانش نه سینما بلکه تجربه و آزمودن را تمرین کند. نگاهی که در عین رهایی، مقید بود.
و همین نگاه، شخصیتی پرکشش و متفاوتی را میسازد که حتی خاطرهای کوچک با او هم در ذهن افراد، یگانه میشود و ماندگار. نگاه و سلوکی که او را مشابه «حکیمی مدرن» نمایش میداد.
* منتشر شده در روزنامه همشهری