یوسف علیخانی

دیروز وقتی فهرست گزارش کار پخش سه هفته گذشته کتاب را از پخش اول نشر آموت گرفتم متوجه موضوعی شدم که قابل بررسی است و آن، اینکه نویسنده ای که رمان اولش با هفتادمین رمان خانم «نسرین ثامنی» منتشر شده، در رقابتی تنگاتنگ به اندازه «شب آفتابی» فروخته است.

جالب اینکه وقتی خبر انتشار رمان اول این نویسنده در یکی از خبرگزاری ها منتشر شد، هیچ روزنامه ای هم خبرش را بازتاب نداد؛ و جالب اینکه خبر انتشار کتاب «شب آفتابی» نوشته نسرین ثامنی را حداقل 8 روزنامه بازتاب دادند و حتی دو جا تیتر یک صفحه فرهنگ و ادب شد.

با خودم فکر می کردم چه اتفاقی افتاده که کتابی که حتی یک کلمه هم تا این لحظه (یعنی سه هفته پس از انتشارش) در هیچ روزنامه ای درباره اش نوشته نشده با کتابی رقابت می کند و به اندازه آن فروش می رود که خبرش در 8 روزنامه منتشر شده و به گواهی بولتن خبری نشر، تا اینجای کار، با نویسنده کتاب هفتادم، حداقل سه روزنامه و دو مجله (ویژه نامه) گفتگو کرده‌اند؟

سال ها قبل جمله ای از یکی از پیران حوزه نشر شنیدم که آن وقت ها خندیدم به حرفش اما امروز ِ روز می فهمم او موهایش را در آسیاب سفید نکرده بود. تردیدی ندارم «رسانه» معجزه می‌کند و می‌تواند کتاب یا نویسنده‌ای را از گمنامی به نام آشنایی برساند اما در این روزهای ناشر شدن با موضوعی روبه رو شده‌ام که به نوعی تجربه چهارده سال ارتباطم با رسانه و خبر را زیر سوال برده است.

همیشه فکر می کردم رسانه: شامل روزنامه، مجله، وبلاگ، سایت و خبرگزاری، می‌تواند عنصر مهمی در معرفی یک کتاب یا نویسنده شود و به همین دلیل هم وقتی کتاب هایم منتشر می‌شدند بدون توجه به بی توجهی ناشران شان، کتاب ها را به روزنامه‌ها و مجلات و خبرگزاری ها و منتقدان می‌رساندم تا به چنین روندی، باعث دیده شدن کتاب شوم. شک هم ندارم که رسانه، رسانا بوده در معرفی و در گام دوم، فروش کتاب‌ها اما از وقتی در کسوت ناشر، پشت میز (شما بخوانید دخل) نشسته‌ام، متوجه شده‌ام همیشه هم اینطور نیست و گاه عامل مهم‌تری، بر رسانه سوار می‌شود که گامش رساتر است و آن عنصر، عنصر تبلیغ دهان به دهان است.

طی فصل گذشته، پشت معرفی حداقل پانزده کتاب بوده و این گمنام ها را به ویترین خبر رسانده ام اما همیشه شمشیر حمایت از کتاب برای معرفی و به قول دوستان «دیدانیده» کردن کتاب ها بُرّنده نیست و برخی کتاب ها به دلایل مختلف، زمین می‌مانند. کار اولی بودن، کم حجم بودن کتاب، ضعیف بودن محتوا و شمایل ناگیرا، از این دلایل هستند.

وقتی دیروز فهرست گزارش کار پخش را دیدم، یقین پیدا کردم به حرف آن پیرناشر که چند سال قبل به من خندید که بهش گفتم «شماها هنوز قدر ِ روزنامه ها و اینترنت را درک نکرده‌اید.» بهم جواب داد «تاثیر یک صفحه یک روزنامه معروف درباره یک کتاب، برابر نیست با خوشامد خاله و عمه و همسایه و ...» بعد توضیح داد: «مردم وقتی از کتابی خوش شان بیاید، خودشان می شوند تبلیغ کننده کتاب و تبلیغ سینه به سینه، بسیار موثرتر از هر نوع تبلیغی است.»

 

و اینگونه است که رمان «رهای عشق» نوشته آناهیتا آذرشکیب که اولین رمان نویسنده هم هست (فارغ از اینکه یک کتاب در انتظار اخذ مجوز دارد و یک کتاب در مراحل آماده سازی فنی) به بازار می‌رسد و با رمان «شب آفتابی» نوشته نسرین ثامنی که هفتادمین رمان نویسنده است، رقابت می کند و بعید نیست همین روزها گوی سبقت را از دیگر نویسنده ها برباید و یک شبه نویسنده‌اش را ثروتمند کند.

منبع: خبرآنلاین