ملیکا قراگوزلو: کنکوریهایی که یک سال پرمشقت را پشت سر گذاشتهاند، با آمدن جواب کنکور و سپس انتخاب رشته-اگر دولتی هم قبول شده باشند که چه بهتر- سر از پا نمیشناسند. اولین کاری که میکنند این است که مژده این خبر خوب را به دوستان و آشنایان بدهند و بعد هم سری به لباسفروشیها می زنند تا خود را برای روز اول دانشگاه آماده کنند تا بلکه کمی از این استرس بکاهند.
چیزی که در میان دانشجوها گم شده، هویت دانشگاهی است. این که دانشجو و هویتش چیست و در آینده چه چیز برای عرضه به جامعه خود دارد. این فاصله گرفتن دانشجویان از هویت دانشگاهی اعتراض خیلی ازاساتید را برانگیخته است تا آن جا که نعمتالله فاضلی، استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه، در مورد مرگ هویت دانشگاهی بین دانشجویان میگوید: «کسانی میتوانند هویت دانشگاهی خود را شکل دهند که علاوه بر وجوه شناختی، روشی و دانشی به وجوه عاطفیشان هم توجه داشته باشند؛ کار اصلی دانشگاه، تربیت شهروند آکادمیک است. کارکرد آموزشی و پژوهشی دانشگاه از طریق ایجاد هویتهای دانشگاهی محقق میشود.»
او همچنین به این مسئله میپردازد که «آن چه دانشجویان باید بیاموزند، بازاندیشی انتقادی درباره خود و زندگیشان در تجربه اعزام و زیست تحصیلی و آموزشیشان است».
برخی از دانشجویان دغدغهمند هم نسبت به این فقدان معترض هستند. محمد، دانشجوی مطالعات اروپا، به دو مشکل اساسی دانشگاه اشاره میکند؛ یکی را فقدان زیست دانشجویی و دانشگاهی بین دانشجویان میداند و دیگری را عدم آشنایی دانشجویان با هویت خود و رشته خود عنوان میکند و در این باره میگوید: «در دانشگاه، خصوصا دانشگاه آزاد، چیزی به نام زیست دانشجویی وجود ندارد. من به عنوان یک صنف نتوانستم هویت خودم را پیدا کنم؛ این مشکل از طرف خود دانشگاه است که به محض ورود دانشجو، او را از این هویت دور میکند. از کانون های فرهنگی دانشگاهی گرفته تا تشکلهای دانشجویی که حالت مصنوعی دارند.»
او این طور ادامه میدهد: «من چون رشته خودم مطالعات اروپاست، در پیگیریهایی که از دیگر کشورها داشتم متوجه شدم که فرآیند علمآموزی در دانشگاههای اروپا مرکب است و به کلاس درس محدود نمیشود. در آنجا هنگام فارغالتحصیلی، تکلیفت با خودت مشخص است و حتی از بدو ورود به دانشگاه میدانی که برای دکتری چه میخواهی بخوانی، اما در ایران حتی اکثر دانشجوهای ارشد نمیدانند که قرار است موضوع پایاننامهشان چه باشد؛ این مشکل نه تنها از طرف دانشگاه وجود دارد، بلکه استادان را نیز دربر میگیرد. تحقیرت کرده و این طور به تو القا میکنند که درس خواندن در دانشگاه چیزی به علمت اضافه نخواهد کرد.»
وی در ادامه میافزاید: «دانشگاهها خود برای دانشجویان اشتغال زایی میکنند که در ایران متاسفانه همچین چیزی وجود ندارد.»
آرش، فارغالتحصیل رشته روزنامه نگاری، میگوید: «اتفاقا من هم همین توقع را داشتم. فکر میکردم دانشگاه برایم کار پیدا میکند یا حداقل با مدرکش میتوانم جایی بیرون از دانشگاه کار پیدا کنم. یک دانشجو مگر چه توقع دیگری از دانشگاه دارد؟»
او ادامه میدهد: «فارغ التحصیل شدم اما مدرکم را نمیدهند و میگویند چند واحد را تکراری پاس کردهای. آن وقت که من واحد تکراری پاس میکردم شما کجا بودید؟» آرش میگوید: « مشکل اساسیای که من هنوز با آن درگیرم، همین آموزش است که با ارائه واحدهایی با ساعتهای نامناسب و استادهایی که ممکن است حتی تخصص مرتبط با درس را نداشته باشند، دانشجویان را کلافه کرده است. واقعا گاهی رفتار توهینآمیزی با دانشجوها دارند که آدم میخواهد از دستشان سر به بیابان بگذارد.»
هزینهها را باور کنیم یا اصل سیام قانون اساسی را؟
چیزی که اکثر دانشجوها هر ترم در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هستند، هزینههای کلان شهریه و خوابگاه است. البته اگر خوابگاهی وجود داشته باشد!
در اصل سیام قانون اساسی صراحتا اعلام شده است که «دولت موظف است وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد»، دیدهها و شنیدهها اما عکس این قضیه را نشان میدهد. هزینههای سرسامآور تحصیلات در دانشگاههای آزاد، پیامنور، غیرانتفاعی و دولتی شبانه حکایت از نظام آموزشی نابرابر دارد.
دانشگاه دولتی همانطور که از نامش بر میآید همیشه به رایگان بودن معروف بوده اما اضافه شدن پسوند شبانه این معروفیت را نقض کرده است. این هزینهها دانشگاه را تبدیل به یک کالای لوکس یا لاکچری کرده است که اصطلاحا آن را «کالایی شدن آموزش» مینامند. در این مورد میتوان به افزایش ظرفیت دوره شبانه دانشگاههای دولتی، تفاوت فاحش اختلاف قیمت خوابگاه دانشجویان روزانه و شبانه و... اشاره کرد.
وقتی که اکثر دانشجویان با دانشگاه کالایی سر و کار دارند، طبیعی است که اعتراضهای دانشجویی هم در همین زمینه سازمان یابند. امیررضا در این باره میگوید: «دانشگاه برای دو گروه است: کسانی که خانواده پولدار دارند و مدرک تحصیلی را برای افزایش شان اجتماعی میخواهند و دوم نابغهها و کسانی که عاشق علم هستند.»
وی همچین ادامه میدهد: «من امسال وارد دانشگاه علامه میشوم و در اولین تحصن در این خصوص پلاکارد دست خواهم گرفت.»
زندگی خوابگاهی؛ از خوابیدن در سرما تا دعوای همیشگی با دانشجویان و سرپرستان
خوابگاهها همیشه با معضلاتی همراهند و از حمله آنها میتوان حتی به فقدان ارائه خوابگاه به دانشجویان شبانه اکثر دانشگاهها اشاره کرد.
همچنین بنا بر گزارش ایسنا، «تحقیقات میدانی صورت گرفته در دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) حاکیست که دانشجو برای دریافت خوابگاه باید امتیازهای لازم مانند مسافتهای طولانی از محل سکونت، معدل الف، کسب مقام در مسابقات کشوری، تحت پوششی بهزیستی یا کمیته امداد امام خمینی (ره) بودن و داشتن معلولیت جسمانی یا مشکلات خانوادگی تأییدشده را کسب کند.
چنانچه دانشجو موفق به دریافت خوابگاه نشود، اگر به مسئول مربوطه مراجعه کند احتمالاً خواهد شنید که ظرفیتمان کافی نیست و وی را به حضور در خوابگاههای خودگردان تشویق میکند؛ گاهی اوقات شنیده میشود که برخی مسئولان از نظارت ضعیف و سختگیریهای کمتر در خوابگاههای خودگردان بهعنوان یک امتیاز برای جذب دانشجویان یاد میکنند.»
اما امیررضا و رقیه هر دو از یک چیز مینالند: نبود امکانات مهم و اولیه. رقیه میگوید که هنگام ورود به خوابگاه با صحنه تختهای خالی مواجه شد و هیچ تصوری نداشت که شب را باید چگونه سر کند؛ امیرضا و رقیه هر دو در شب اول ورودشان در سرما خوابیدند! رقیه گفت که شب دوم یکی از هماتاقیها پتوی اضافیاش را با او به اشتراک گذاشت.
اما یکی از معضلات همیشگی خوابگاهها، اختلاف و درگیری بین هماتاقی هاست که گاه از سر خودخواهی رخ میدهد و گاه تفاوتهای فرهنگی؛ زینب میگوید که نباید در مقابل هماتاقیها گارد داشته باشیم. آدمهای مختلف با فرهنگ و عقاید متفاوتی در خوابگاه حضور دارند. باید سعی کرد که حداقل یکی دو تا دوست تقریبا صمیمی داشت چون به مرور تنهایی باعث سختتر شدن اوضاع میشود؛ ممکن است همه مثل خودش به همان صورت نظافت را رعایت نکنند و باید با این مسئله کنار آمد.» دقیقا مشابه چیزی که مهتاب بیان میکند: «همیشه دانشجوها با فرهنگهای متفاوت هستند و نمیشود به آنها خرده گرفت. البته این مسئله تا پایان ترم دو تقریبا حل میشود.»
سرپرستهایی که تو را برای ده دقیقه دیر رسیدن مواخذه میکنند
و اما یک چالش قدیمی؛ مشکلات دانشجویان خوابگاهی با مسوولان خوابگاه. مخصوصا خوابگاه دختران که همیشه با مشکل ساعت ورود مواجه است. یکی از دانشجویان میگوید که خوابگاهشان خارج از شهر است و ساعت ورود هم هفت شب. با این حساب زمان برای یک خرید ناچیز هم باقینمیماند، چه برسد به استراحت و تفریح!
یکی دیگر از دانشجویان میگوید: «تا پیش از این ساعت ورود خوابگاه دختران علامه طباطبایی ساعت نه شب بود و اگر تا نیم ساعت هم دیر میرسیدی کاری به کارت نداشتند اما از وقتی که به ساعت ۱۰ تغییر پیدا کرده، سرپرستها حتی ۱۰ دقیقه هم طاقت نمیآورند و به خانوادهها خبر میهند.»
ناگفته نماند که همیشه این تبعیض بین دختران و پسران وجود داشته و پسران هر ساعتی که اراده کنند میتوانند به خوابگاه بازگردند اما دختران خیر؛ مریم که از دست سرپرستها شاکی است میگوید که مرا فقط برای ۱۰ دقیقه مواخذه کردند و آخر مجبور شدم با خانوادهام تماس بگیرم.
اما خوابگاه واقعا پادگان است و محل توبیخ دانشجو، محل خواب یا دعوا با هماتاقیها؟ دانشگاه چه مسئولیتی در قبال خوابگاه ها دارد. برنامههای آموزشی، نقد و بررسی، روانشناسی و... کجای اولویتبندی دانشگاهها قرار دارد؟ زیست دانشجویی را در کجای خوابگاه باید جست و جو کرد؟ در کتابخانه یا بین هماتاقیها؟ تدبیر دانشگاهها در این خصوص چیست؟
۴۵۴۷۲۱۲