به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ سیروس دین محمدی همیشه خاطرات زیادی درباره همبازیان خود دارد. وقتی از او می پرسیم چه خاطرهای درباره استاد اسدی دارد، با خنده می گوید: «یادم هست بعد از بازی آمریکا نفری 2 هزار دلار پاداش دادند. من و استاد اسدی هم اتاق بودیم. دیدم استاد پول ها را تقسیم کرده و هر هزار دلار را دارد یک جایی قایم می کند. به او گفتم چیکار می کنی؟ استاد الان من و تو هم اتاق هستیم. داری پول ها را از من قایم می کنی؟ فکر می کنی من می خواهم آنها را بدزدم. کلا هم اتاق بودن با استاد اسدی برایم خاطره بود. اینقدر خاطره از او دارم که متاسفانه بخش زیادی از آنها را نمی شود تعریف کرد!»
چند سالی است که میناوند خاطره ای از خود سیروس دین محمدی تعریف می کند. می گوید او تازه شاسی بلند خریده بود و وقتی سر تمرین آمد، همه تعجب کردند: «آن روزهایی که در تیم ملی بودیم، یک روز با بچههای تیم ایستاده بودیم که یکدفعه یک ماشین نزدیکمان شد. هرچه نگاه کردیم دیدیم آن ماشین راننده ندارد. گفتیم جلالخالق، چرا این ماشین راننده ندارد؟ بعد که جلوی پایمان ایستاد، داخل ماشین را نگاه کردیم و دیدیم سیروس دینمحمدی داخل آن است. سیروس آنقدر هیکل کوچکی داشت که او را نمیدیدیم.»
وقتی از دین محمدی در این باره می پرسیم با خنده می گوید: «نه بابا اینطوری نبود. من همین الان هم شاسی بلند دارم. مهرداد کلا از این خاطره ها زیاد دارد و ما هم مجبوریم بگویم باشه، درست می گویی!(خنده)»
252 241