یاد سال های قبل افتاد که میرفت امامزاده و از قفسه قرآن بر میداشت و توی حیاط امامزاده مینشست. با صدای ضعیفی که از مسجد محل میآمد قرآن به سر میگرفت.
امسال اما کرونا...
کارتنی که رویش دراز کشیده بود و گونی کنار دستش را جمع کرد و پشت در بسته امامزاده نشست.
۲۵۸۲۵۸