تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۰

دستش را توی جیب عبایش کرد. دو تا شکلات درآورد و داد به دو بچه‌ای که توی کوچه بازی می‌کردند.

گفت: اذان را که گفتند یک صلوات بفرستید و این شکلات‌ها را بخورید.

چند شبی بود که با شکلات‌هایی که شب قدر، خیرات داده بودند افطار می‌کرد.

۲۴۱۲۴۱