یک - به خدا خیلی خوب است که تلویزیون ما یک «فیلم تحسینشده» را نشان میدهد [گرچه به قول آقای عباسی - منتقد دفاع استراتژیک ما در حوزه سینما - فیلمی باشد ادامه جنگهای صلیبی] اینکه در ترجمه نام فیلم هم به شیوه شبکه یک عمل شود و «آغاز» بشود «تلقین»، قابل درک است چون همهمی دانیم غیر از این طبیعی نیست! با این همه، چیز غیر طبیعی این است که ناظر خرید فیلم این شبکه، نسخه پرده ای فیلم نولان را از «فیلمی» کنارخیابان بخرد و بفرستد برای دوبله!
عزیز من! این فیلم و امثال آن با کیفیت بالای صوتی و تصویری از اینترنت قابل دانلود است و حالا که شما از غیاب قانون کپی رایت استفاده لازم را میبرید لااقل نسخه خوب را دوبله کنید و پخش کنید دراین ایام عید سعید باستانی.
توصیه من این است که ناظر خرید فیلمهای صداوسیما زیاد به فکر صرفه جویی ارزی نباشد و با هزار تومن وجه رایج ، سر و ته قضیه را هم نیاورد. گرچه «فیلمی»های گوشه خیابان هم باید نان بخورند و میدانم منظور ایشان این است که بنده خداها از نان خوردن نیفتند. با این همه اگر ایشان نمیتوانند از سرعت بالای اینترنت صداوسیما به نفع ارتقای کیفیت استفاده کنند لااقل موقع خرید، «DVD» مورد نظر را خوب وارسی کنند اگر تا نصفه رایت شده یعنی کپی پردهای است نه کپی نسخه ی کمپانی!
دو- میخواستم دیگر درباره تغییرات در«فیتیله» ننویسم، اما مگر این پسر من میگذارد!
دائم میگوید: «بابا! این آقا که عمو قناد نیس! کانالو عوض کن! بابا! عوض کن! بابا! چرا عوض نمی کنی؟ بابا! یا عمو قناد و بیار یا برام فیل بخر! بابا!...» دیوانه شدم. اصلاً فکر کنید منتقدها مردهاند و این اُفت کیفیت وحشتناک برنامه هم دیده نمیشود و با چند آیتم مهد کودکی میشود بچههای داخل استودیو را راضی کرد، این همه بچه پای گیرندههای خانگی چی؟
دستاندرکاران جدید این برنامه آن قدر به فکر صرفهجویی در هزینههای خود هستند که دیگر به شاعران حرفهای شعر کودک هم شعر سفارش نمیدهند و هر چه دل تنگشان میخواهد، میگویند و تبدیل به ترانه میکنند. خب! اگر میخواهید بچههای ما تلویزیون را خاموش کنند و دائم از ما فیل بخواهند، تعارف نکنید! این قدر هم هزینه نکنید لطفاً!
سه - به نظر میرسد هنوز دود از کنده بلند میشود و ایرج طهماسب و حمید جبلی هنوز میتوانند با عروسکهاشان، بچههای نسل نو را پای تلویزیون میخکوب کنند که دائم «بابا، بابا» نگویند!
حتی خود من هم وقت گذاشتم و با پسرم سری جدید این برنامه را نگاه کردم ولذت بردم از اینکه چقدر میشود هم اخلاقمحور بود وهم سرگرمکننده. راستی آقای طهماسب! اگر کلاس آموزش زبان «درگری» گذاشتید ما را هم خبرکنید؛ این روزها روزنامهنگارها بدجوری نیازمند آناند!
چهار- [لطفاً در مورد این «مورد» تفسیر سیاسی - هنری - اقتصادی نکنید!] یک رفیق روزنامهنگاری داشتیم که شب عیدی از کار بی کار شد و گفتیم: «غصه نخور! فرض کن کشتیات وسط خلیج فارس غرق شده، چه کار میکردی؟» گفت: «از درخت بالا میرفتم!» گفتیم: «وسط خلیج فارس درخت کجا بود؟» گفت: «مجبورم، میفهمید؟!»
54