به گزارش ایسنا، "جیسون استنلی"، فیلسوف آمریکایی و پروفسور دانشگاه "ییل" در تحلیلی برای روزنامه اسپانیایی "ال پائیس" نوشت: «در طول ریاست جمهوری دونالد ترامپ، نگرانیهایی نسبت به گرایشهای ضددموکراتیک او وجود داشته است. اما در این تابستان بحرانی در آمریکا، بحث و گفتگوی گستردهای در مورد انواع بسیار خطرناک اقتدارگرایی شناخته شده از تاریخ قرن بیستم اروپا مطرح شده است. در پی سالها احساسات کینهجویانه ضدمهاجر، از تغییر قانون مهاجرت گرفته تا منع ورود مسلمانان بسیاری کشورها به آمریکا، انتقادات از مطبوعات آزاد و اخیراً نیز، اعزام نیروهای فدرال به شهرهای آمریکا به منظور مقابله با تظاهرات عمدتاً مسالمتآمیز به طرفداری از عدالت نژادی، تعداد بسیار بیشتری از روزنامهنگاران و سیاستمداران در حال استفاده از واژه "فاشیسم" برای توصیف تهدیدها از سوی دولت ترامپ هستند.
کلمه "فاشیسم" دارای بار است- و استفاده از آن در زمینه دولت ترامپ، بحثبرانگیز است. بنابراین برای آن دسته از ما که فکر میکنیم استفاده از این واژه دراماتیک مناسب است، ارزش آن را دارد که قدمی به عقب برداشته و این پرونده را مرور کنیم.
ایالات متحده آمریکا حتی در دولت ترامپ نیز یک رژیم فاشیستی نیست. با وجود اینکه معترضان در خیابانها با اقدامات خشونتآمیز نیروهای فدرال مواجه هستند، باز هم مردم میتوانند حزب حاکم و رهبرش را بدون ترس از عکسالعمل آنها، به باد انتقاد بگیرند. دادگاههایی که با گماشتگان افراطی حامی ترامپ احاطه شدهاند، هنوز تقریباً مستقل عمل میکنند. کنگره آمریکا توسط حزب اپوزیسیون اداره میشود. اگر هم درباره حکومت بگوییم، دولت ترامپ در مقوله یک رژیم فاشیستی نمی گنجد.
اگر ضدفاشیسم ما جدی است، باید نگران جنبشهای اجتماعی و سیاسی فاشیستی باشیم. با این وجود، سادهانگارانه است که تنها نگران رژیمهایی باشیم که در حال حاضر نیز فاشیست به حساب میآیند؛ اگر ما همیشه نگران رژیمهایی باشیم که فاشیست بودهاند، در مواجهه با جنبشهای اجتماعی و سیاسی که در نهایت به دنبال دگرگونی دموکراسیهای لیبرال به روشهای فاشیستی هستند، ناتوان خواهیم بود. اگر ضدفاشیسم ما جدی است، باید نگران جنبشهای اجتماعی و سیاسی فاشیستی باشیم. این جنبشها میتوانند در دموکراسیهای لیبرال اتفاق بیفتند؛ در واقع هیتلر در زمان خودش رهبری یک جنبش اجتماعی و سیاسی فاشیستی را در دموکراسی آلمان بر عهده داشت. با وجود آنکه آمریکا یک لیبرال دموکراسی باقی میماند، اما ضروری است که نگرانیهایی در مورد ظهور جنبشهای سیاسی و اجتماعی فاشیستی داشته باشیم.
حتی اگر کسی گمان کند این غیرمحتمل است که آمریکا به یک رژیم فاشیستی تبدیل شود، باز هم لازم است نگران تاکتیکهای سیاسی فاشیستی باشیم. اساس یک دموکراسی سالم، هنجارهای لیبرال دموکراتیک- یعنی احترام برابر برای تمام شهروندان، تحمل تفاوتها در عقاید و اعمال- است؛ در حالی که سیاست فاشیستی تفاوت را به عنوان یک تهدید مرگبار ارائه میدهد. آزادی، نیروی حیاتی دموکراسی و دشمن فاشیسم است. سیاستمدارانی که مسلمانها، آتئیستها و زنان را هدف قرار میدهند، به دنبال محدود کردن آزادی و در نهایت هدف قرار دادن اصول فرهنگ دموکراتیک هستند. چنین حملاتی دموکراسیها را ضعیف میکند؛ حتی اگر یک رژیم کاملاً فاشیستی در انتهای دیگر روند سیاسی ظهور نکند.
اما نگرانی حال حاضر، تنها به تاکتیکها محدود نمیشود؛ بلکه نگرانی درباره آینده احتمالی دگرگونی شاخصههای دولت آمریکا است. دلایل چنین ترسی درباره قدیمیترین دموکراسی دنیا چیست؟
نژادپرستی باز، یکی از خصیصههای بارز جنبشها و احزاب سیاسی فاشیستی است. سیاستهای رئیس جمهور ترامپ نیز همواره درگیر با نژادپرستی بوده است. او از سال ۲۰۱۵، در حال شر جلوه دادن مهاجران و برخورد خشن با اعتراضات سیاسی سیاهپوستان است. ترامپ نماینده امیالی است که حذف بناهای تاریخی مدافع بردهداری، از جمله پایگاههای نظامی نامگذاری شده بر اساس آنها را "ضدآمریکایی" تلقی میکند. ترامپ این انتخاب آگاهانه را داشته که کارزار ریاست جمهوری خود را با جنگیدن با جنبش علیه نژادپرستی "جان سیاهپوستان مهم است" آغاز کند و نگرانکنندهتر از همه اینکه، او حامیان این جنبش را "تروریست" معرفی کرده است.
با این وجود، ترامپ هنوز به سختی نخستین رئیس جمهوری به حساب میآید که در کارزار انتخاباتی خود به نژاد پرستی متوسل شده است. پیوند دادن آمریکاییهای سیاهپوست به جرم، تاکتیک چنان رایجی در کارزارهای ریاست جمهوری آمریکایی است که متوسل نشدن به عوامفریبی نژادی، بایستی یک استثنا تلقی شود! در واقع نامزد کنونی دموکرات، جوبایدن، سابقه زیادی به لحاظ عوامفریبی نژادی دارد. یک آمریکایی که کارزار ریاست جمهوری نژادپرستانه را اداره می کند، نگرانی چندانی درباره نقض غافلگیرانه هنجارهای دیرینه سیاسی ندارد. نژاد پرستی در کارزارهای ریاست جمهوری آمریکایی، یک هنجار است. برای آن که منبع این نگرانی بیشتر فهمیده شود، فرد عمیقتر از نژادپرستی را جستجو کند.
ویژگی بارز رهبران فاشیستی، طریقی است که آن ها با کمک آن و به منظور ظاهربخشی به تبلیغات خود، واقعیت را تغییر میدهند. چنان که "هانا آرنت" مینویسد "... پروپاگاندای فاشیستی به دروغگویی راضی نمیشد، بلکه سعی داشت دروغهایش را واقعیت جلوه دهد". ترامپ زمانی تصمیم گرفت نیروهای فدرال را به "پورتلند" بفرستد که اعتراضات در آنجا و دیگر نقاط رو به کاهش گذاشته بودند. فرستادن نیروها به پورتلند و تهدید به اعزام آنها به دیگر نقاط، تحریکی بود که با هدف ایجاد آشفتگی که نیروها قرار بود جلوی آن را بگیرند، ایجاد شد. این استفاده از نیروهای فدرال برای تحریک بینظمی، سابقه کمی در تاریخ آمریکا دارد.
توییت اخیر ترامپ مبنی بر محکوم کردن رأیدهی از طریق ایمیل و بالا بردن احتمال به تعویق افتادن انتخابات نیز، مثالی از چندین تاکتیک فاشیستی است که در قالب یک تاکتیک، ارائه شده است. رهبران فاشیست فرآیندهای دموکراتیک را با عنوان فساد و بیارزش محکوم میکنند؛ در واقع این جلوگیری از انتخابات ایمیلی و به تعویق انداختن انتخابات است که اعتبار آن را زیر سؤال میبرد.
اقدامات خاص انجام شده توسط دولت ترامپ، اگر چه ممکن است نگران کننده باشند، اما هشدار اصلی آن است که چنین اقداماتی، در بستر حزب سیاسی حاکمی رخ میدهد که حداکثر خشونت را در دراز مدت برای کنترل کشوری به خدمت گرفته که در آن از حمایت حداقلی برخوردار است. و نیز این اقدامات در کشوری رخ میدهد که در حذف ماشین امنیتی که در ماجراجویی ناکام امپریالیستی در خاورمیانه ایجاد کرده بود، شکست خورده است. این ماشین امنیتی برای مکانیابی تروریستهای خارجی و اعضای گروههای تبهکار آموزش دیده بود برای چندین سال به آن گفته شده بود که ساکنان ثبت نشده، تروریست و تبهکار هستند حالا رییس جمهور به این ماشین دستور داده که با معترضان آمریکایی که اعتراض خود را به گونهای مسالمت آمیز مطرح میسازند به مثابه تروریست برخورد کند. این یک لحظه ترسناک است؛ نه به خاطر اهریمنهای فعلی، بلکه به این خاطر که آمریکا برای مدتی بسیار طولانی اجازه داده که اهریمنهای قبلی بیدغدغه باقی بمانند.»
311311