چند سال قبل که جزو هیئت انتخاب یک جشنواره فیلم کوتاه در یزد بودم، این فرصت را پیدا کردم که تعداد زیادی از فیلمهای کوتاه از ساختههای فیلمسازان جوان ایران را ببینم و متوجه شدم که وضع فیلم کوتاه در ایران خیلی بهتر از وضعیت فیلمهای بلندی است که هر سال ساخته میشوند و به اکران درمیآیند.
فیلمها نه تنها از نظر ایده و پلات، تازگی داشتند بلکه از نظر ساخت و پرداخت نیز غافلگیرکننده بودند ضمن اینکه درجه بالایی از کیفیت فنی از نظر نورپردازی و فیلمبرداری را به نمایش میگذاشتند. این است که وقتی فیلم کوتاهی مثل «گاو آمریکایی» ساخته آسمان طوسی را میبینم، به وضعیت فیلم کوتاه در ایران و مسیری که طی میکند امیدوارتر شده و به همان نسبت از وضعیت فیلم های بلند حرفهای ناامیدتر و سرخورده تر می شوم.
اما «گاو آمریکایی» چه دارد که این امید به شکلگیری جریانی از فیلمسازی کوتاه در ایران را زنده میکند.به اعتقاد من «گاو آمریکایی» همان مسیری را میرود که فیلمهایی مثل ساز دهنی و انتظار امیر نادری یا رهایی تقوایی، سفر بیضایی، اسب کیمیایی و تجربه کیارستمی در دهههای چهل و پنجاه رفتهاند، مسیری که منجر به شکلگیری جریانی از فیلمسازی در ایران معروف به سینمای کانونی با محوریت نقش کودک در آن شد که بعد از انقلاب نیز ادامه یافت اما به تدریج خصلت نوآورانه و جسورانه خود را از دست داد و آنقدر تکرار شد که از سینمایی آلترناتیو به جریانی مسلط تبدیل شد و تا حد سریالهای تلویزیونی آبکی درباره کودکان سرگردان روستایی و شهری که مدام دنبال چیزی بودند تبدیل شد و بعد هم به طور کلی به حاشیه رفت و فراموش شد.
اما حالا در غیبت سینمای خلاق کودک از نوع سینمای کانونی و برای رهایی از تجربههای کلیشهای یا تکرار تجربههای مهوع شبه اجتماعی سینمای تجاری، فیلمی مثل «گاو آمریکایی»، میتواند پیشنهاد و سرمشق خوبی برای سینماگران جوانی باشد که در عرصه فیلمهای کوتاه داستانی فعالاند. سینمایی که نشانههایی از سینمای بومی و پر انرژی امیرنادری و ناصر تقوایی و کیانوش عیاری را در خود دارد.
«گاو آمریکایی»، فیلمی درباره جنوب از یک فیلمساز زن جوان جنوبی است و قصه پسر بچهای را روایت میکند که صاحب یک گاومیش نر از نژاد گاو میشهای آمریکایی ست که قدرت جنسی بالایی دارد و او از این امتیاز استفاده کرده و آن را برای تکثیر نسل به بومیان کرایه میدهد. اما گاومیش آمریکایی همانند گاو مشد حسن در فیلم «گاو» مهرجویی، نه تنها منبع ارتزاق این نوجوان و مادر اوست بلکه او رابطهای صمیمانه و عاشقانه با گاوش دارد. در صحنهای از فیلم او را در فضای تاریک طویله میبینیم که دارد گاوش را تیمار میکند و گاو نیز پایش را میلیسد. یا در صحنه ای دیگر او را میبینیم که مشغول شستن گاو در رودخانه است.
طوسی از همان شروع فیلم، با استفاده از چند نما، موقعیت جغرافیایی فیلم و موقعیت صاحب، نوجوان مالک گاومیش در روستا و رابطه او با گاو، با مادرش، با کودکان دیگر و مردم بومی را خوب معرفی میکند. او موفق میشود بدون نمایش عمل جفتگیری گاوها، بر مشکل ممیزی نیز غلبه کرده و روایت خود را پیش ببرد. نمایی از صورت نوجوان که از لای تختههای طویله به جفت گیری گاوش با گاوهای دیگر نگاه کرده و مردانگی گاوش را تحسین میکند، فوق العاده است. گاوی که نه تنها حسادت مالکان گاوهای دیگر را برمی انگیزد بلکه پیرمرد عرب نیز با حسرت آرزو میکند که کاش جای این گاو بوده و میتوانسته مرتب به حجله برود. صاحب، همچون صاحب ساز دهنی در فیلم نادری؛ سوار بر گاومیش در ده میتازد و کودکان دنبال او حرکت میکنند.
دیالوگها خوب نوشته شده و نشان دهنده شناخت فیلمساز از اعتقادات و باورهای بومیان عرب جنوب ایران است. اینکه مثلا گاوها هم محرمیت سرشان میشود و اگر گاومیشی با محرمش جفتگیری کند و بعد این را بفهمد خودش را در آب غرق میکند.
فیلم از دید صاحب به نمایش درمیآید و طوسی این زاویه دید واحد را تقریبا در همه صحنههای فیلم جز یکی دو صحنه مثل صحنه ای که مادر او در غیاب او، گاو را روغن مالی کرده و برایش اسپند دود میکند، حفظ کرده است.
صاحب در صحنه ای با گاوش در طویله درد دل میکند و از آرزوهایش میگوید. اینکه اگر پولی گیرش بیاید یک گاومیش ماده می خرد تا نسل گاومیش آمریکایی اش را زیاد کند و صاحب یک گله گاو شود اما وقتی دامپزشک محلی به او میگوید که گاوش دیگر عقیم شده و قادر به جفت گیری نیست و از مادرش نیز میشنود که گاو نر عقیم سودی ندارد و باید کشته شود، همه آرزوهایش را برباد می بیند. طوسی موفق شده که در زمانی کوتاه با روایتی فشرده، ناکامیها و حسرتهای یک نوجوان روستایی فقیر جنوبی را به خوبی به تصویر بکشد. او در فضاسازی و نمابندی نیز خوب عمل کرده. قابهای خوبی بسته و فیلمبرداری در لوکیشن روستایی جنوب با چشم انداز رودخانه و لنج های زنگ زده به خشکی نشسته و گاومیشهای شناور در آب، به غنای تصویری فیلم او افزوده است. نمایی ثابت از رودخانه خالی که ناگهان بچهها به درون قاب شیرجه می زنند، یکی از زیباترین نماهای فیلم است. همینطور نمایی "های انگل" از بچهها که در رودخانه شنا می کنند کات میشود به نمایی مشابه از گاومیشها در حال شنا که بیانگر رابطه تنگاتنگ آنها و وابستگی آنها به یکدیگر است.
مطمئن نیستم که آیا آسمان طوسی، قصد داشته که در دل روایتی از زندگی کودکی جنوبی با گاومیش آمریکاییاش، مفاهیمی استعاری را نیز منتقل کند یا نه اما فیلم این قابلیت را دارد که از زاویه پسا استعماری نیز بتوان به آن نگاه کرد. اینکه گاومیش آمریکایی عقیم میشود و گاومیشهای عربی جایش را میگیرند و نسل گاومیشهای آمریکایی رو به نابودی است.
بازی علی اکبر شرهان زاده در نقش صاحب نیز ستایشبرانگیز است. آسمان طوسی خوب شروع کرده و امیدوارم همین گونه پیش برود. آینده خوبی را برایش پیش بینی میکنم.
۲۵۸۲۵۸