به گزارش خبرآنلاین، در ادامه خلاصهای از این نشست ها آمده است:
فرشید یزدانی، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان:
قریب به ۸۰۰ هزار کودک در دوران کرونا تا کنون متولد شدهاند. کودکانی در استرس (بهخصوص استرس مادران) زاده شدهاند و بدون حمایتهای عاطفی معمول ماههای اولیه زندگی خود را گذراندهاند. هیچ دستورالعمل و برنامه مشخصی برای حمایت از این کودکان تدوین نشده است. این کودکان با مخاطره سلامت جسم و روان مواجهه هستند و نیاز به برنامهای حمایتی و تعریف نقش خانواده و ارایه خدمات مشاورهای برای مادرانشان دارند. حدود ۸ میلیون کودک زیر سن مدرسه در کشور زندگی میکنند که شرایط کرونایی آنها را با انواع مخاطرات مواجه کرده است. (مخاطرات جسمی، روانی و شناختی)
حدود ۱۶ میلیون کودک در سن مدرسه داریم که حدود ۵ میلیون آنها به واسطه فقر از آموزش جا ماندهاند. برنامهای برای آنها نیز تدوین نشده است. مناسبات فردی و اجتماعی کودکان بهشدت در حال آسیب دیدن و تغییر است که لازم است به آن پرداخته شود. کرونا اثرات کوتاهمدت و بلندمدت زیادی بر کودکان باقی میگذارد اگر به آن نیندیشیم. دولت به واسطه یک توجیه اولیه مبنی بر اینکه کودکان مصون از کرونا هستند کلا آنان را به فراموشی سپرد. تقریبا کودکان جایی در سیاستها و گفتمانهای اخیر دولتیها نداشتند. آموزش و پرورش هم با آغاز سال تحصیلی با اعلام حضور کودکان در مدارس نشان داد به عنوان یکی از مهمترین متولیان کودکان در کشور، از کمترین برنامهای برخوردار نیست و با بیاعتنایی با موضوع برخورد میکند.
همه اینها ضرورت سیاستگذاری اجتماعی مشخصی در خصوص کودکان را ایجاب میکند. سیاستی که باید مبتنی بر تغییر اولویتهای دولت از سیاسی کاری به حمایت از حوزههای اجتماعی باشد.
سعید مدنی، جامعهشناس:
مهمترین شاخصی که در واقع میخواهم به آن اشاره کنم نابرابری است و این نابرابری ساختاری باعث وجود مشکلات و ... است. تشکیل سرمایهی ثابت منفی بوده. نرخ تورم در همین سال اخیر بیش از یک درصد برآورد میشود. نرخ بیکاری در ایران سالهاست بالا است. ۱۲ درصد نرخ بیکاری و در میان جوانان حدود ۲۵ درصد است. نتایج شغل فقط شامل درآمد نمیشود. سبب افزایش عزت نفس، روابط خانوادگی و... میشود. در نتیجه نبود شغل به معنی خشونت در خانواده است. به خصوص افرادی که در معرض آسیب هستند. به خاطر وجود این نابسامانیها به خصوص در دو دههی اخیر کودکان و زنان پیش از کرونا کودکان وضعیت مطلوبی نداشتند. در دوران کرونا هم عدم مدیریت علمی باعث تشدید این بحرانها شده. خانوادهی قشر فقیر به سختی از پس هزینهیهای خورد و خوارک بر میآیند چه برسد که دورهم جمع شوند یا مهمانی بگیرند که باعث توزیع کرونا شود و فقدان آموزش برای ورود به حوزهی فضای مجازی برای کودکان مشکلاتی را تشدید میکند. در واقع اولویتهای سیاستگذاریهای دولت کودکان نبوده و باعث فراموشی آنها شده است. کرونا پیامدهای سختتری برای گروههای نابرخوردار دارد. تاثیر و پیامد کرونا بر زنان بیشتر از مردان هست و در دختران بیشتر از پسران. و بیشتر حمایت کشورهای پیشرفته متمرکز شده روی حوزهی زنان و دختران و این نگاه جنسیتی باید در دوران کرونا لحاظ شود. کودکانی که شرایط سخت داشتن قبل کرونا در واقع شرایطشان بدتر شد و بیشتر هم شدند مثل کودکان کار، کودکان مهاجر و کودکان دارای معلولیت. کرونا یک بار دیگر نشان داد بدون اصلاح ساختار، سیاستگذاریها و برنامهها امکان توجه به مصالح عمومی با نگاه انسانی وجود ندارد. با تغیر رویکردها و سیاستها میشود وضع فاجعهبار کنونی را بهبود بخشید.
نشست دوم: نقش مردم و رسانه
مزدک دانشور، پزشک و انسانشناس پزشکی:
در شناخت ناهنجاریهای اجتماعی سه رویکرد اساسی وجود دارد؛ زیست پزشکی که علت مشکلات را ناشی از مسائل زیستی و بدنی میداند. برای مثال اعتیاد و چاقی را یک ناراحتی ژنتیک و یا ناشی از اختلال هورمونهای مغزی میداند. حتی خشونت را به ژنتیک ربط میدهد. در این تحلیل برای فردی که تمایل به خشونت دارد راهکارهای پزشکی و دارویی و یا حتی دستکاری ژنتیک پیشنهاد میشود. در واقع این رویکرد بهصورت مداوم گستره و نفوذ پزشکی را گسترش میدهند؛ از ژنتیک درمانی گرفته تا طب سوزنی. این حوزه به گرایشهای راست اجتماعی تعلق دارد.
رویکرد دوم را بیشتر روانشناسها استفاده میکنند و با مسایل و مشکلات را با فرهنگ مرتبط میداند. در ایران و جهان از این روش استفاده میشود و در این رویکرد روشهای آموزشمحور پیشنهاد میشود. روش دوم بر خلاف روش اول (که فقط پزشکی را میشناسد) سعی میکند با تغییر فرهنگ و آموزش مشکلاتی مثل اعتیاد و خشونت را کاهش دهد. بر خلاف روش اول و دوم که در نظر دارد به طور کل گروههای آسیبپذیر را در جامعه نادیده بگیرد و یا برای آنها راه حلهای صرف درمانی یا آموزشی پیشنهاد کند، رویکرد سوم به اقتصاد ساسی مینگرد. در این نگرش مدارج اجتماعی و منزلت فردی بر مشکلات اجتماعی اثرگذار فرض میشود.
دیده شده است که مسائل اجتماعی و مشکلات در جوامعی که نابرابری در آن بیشتر است، به مراتب بالاتر است. در واقع در این رویکرد عللی که چه طور نابرابری میتواند باعث بارداری زودرس، گسترش خشونت، اعتیاد و حتی چاقی بررسی می شود. بر این نکته که چگونه نابرابری در ذهن ما حک میشود و باعث تغییر ذهنی ما میشود. این رویکرد نشان می دهد که هرچه قدر از لایههای اجتماعی پایینتر میآید در واقع سرمایههای اجتماعی از بین میرود و افرادی که در این لایه ها زندگی می کنند در مشکلات بیشتری غوطه می خورند و راه برون رفت کمتری دارند.
در یک کلام نابرابری زیست اجتماعی ما را از بین میبرد. نابرابری و مسائل اقتصادی علت بسیاری از بیماریها و خشونت است. بسیاری از ژنتیکگراها میگویند حس مادری غریزه است ولی نابرابری شدید و خوشنت نهایدنه شده در دل روابط اجتماعی باعث میشود بیحسی و بیعاطفی به وجود بیاید. هرچه قدر افراد فرودست از فعالیتهای جمعی محروم باشند امکان همزیستی آنها از بین میرود. علاوه بر این با افزایش فاصلههای اجتماعی، خشونت در کل جامعه و لایههای پایینتر هم افزایش پیدا میکند.
ما برای تداوم زندگی اجتماعی نیاز به همزیستی داریم. این «دیگریسازی» جوامع نابرابر باعث میشود روابط جامعه از هم گسسته شود. علت اصلی اینها هم نابرابری شدید در جامعهی ما است. متاسفانه هیچکس راهحلی فوری در آستین ندارد؛ روشنفکران، احزاب و فعالان مجازی و... باید وارد گود شوند و مطالبهگری کنند. وقتی من به طور روزمره ناامنم. وقتی شما در محیط کارتان ناامنید. در خیابون ناامنید. همهی اینها را بشمارید از شنیدن صدای بوق در سطح شهر ، ترافیک و... اضافه شدن تورم روزمره، قیمت مسکن، گرانی غیرقابل تامل. ما زور میگوییم چون به ما زور میگویند و در حقیقت هم قربانی و هم مقصر هستیم و در واقع اولویت را امنیت خودمان میبینیم. به بیان دیگر قربانی مقصر است و مقصر قربانی. عامل اصلی این مشکلات از نگاه من انسانشناس، نابرابری فزایندهی اقتصادی و اجتماعی در قدرت و ثروت است.
فاطیما فردوس، روزنامهنگار:
نقد به عملکرد رسانه در حوزه کودک را میتوان به سه بخش تقسیم کرد؛ نقد به محتوای گزارشنویسی در حوزه کودک، نقد به شکل و متد روزنامهنگاری اجتماعی در ایران و راهکارها و پیشنهادهایی برای اصلاح خط مشی رسانهای در حوزه کودک و بازگشت به مسئولیت اجتماعی بر پایه ارتقاء فهم اجتماعی. بحث درباره این است که ما به عنوان کسی که در رسانهها مشغول به کاریم و بهعنوان مخاطبی که روزانه اخبار را رصد میکنیم چه مسئولیتی در قبال اخباری داریم که در حوزه کودک وجود دارد.
هر چند وقت یکبار اسمهایی از کودکان بولد میشود که درگیر قتل، تجاوز و .. شدهاند، در یک بازه زمانی مشخص هر روز اسمشان را شنیدهایم و یکدفعه هم کلا حذف شدهاند. ما بهعنوان روزنامهنگار و خبرنگار میرویم دنبال اینکه شرایط محیطی آن اتفاق را بررسی کنیم؟ آسیب شناسی میکنیم؟ وقتی میخواهیم خبر را رسانهای کنیم به این فکر میکنیم که چه کمکی به فرد و سوژه میکنیم؟ دنبال این هستیم که موضوع را به انجیاوهای حوزه کودک ارجاع دهیم و از آن طریق با مشورت ابعاد مهمش را رسانهای کنیم؟ وقتی تب و تاب سوژه افتاد پیگیری میکنیم ببینیم بعد از موجی که راه افتاد حالا اوضاع چطوره؟
مهمترین نقدی که به رسانهها وارد است این است که ما جدیدا فیلد جدیدی به اسم غمنامهنویسی در این حوزه باز کردهایم که با اصول روزنامهنگاری بسیار متفاوت است. زبان نرم و احساسی منطقی خیلی خوب میتواند ارتباط بین سوژه و مخاطب را برقرار کند اما اینکه ما از اول تا آخر گزارش تمام تلاشمان این باشد اشک مخاطب را دربیاوریم خیانت به سوژه و مخاطب است. اینکه یک موج راه بیندازیم و وسط راه بدون هیچ پیگیری طولانی مدت رهایش کنیم و چیزی که مینویسیم مطالبهمحور نباشد، خیانت به سوژه و مخاطب است.
4747