امین تارخ در یادداشتی در مورد بازیگری نوشته است:
آنچه در سال گذشته در عرصه بازیگری سینما رخ داد حادثهای خوش بود، اتفاقی تاریخی که پیدایش نسلی جدید را نوید میداد. حضور بازیگرانی که نقطه عطفی را رقم زدند.
این موفقیت نتیجه عملکردهای بسیاری بود که فهرست کردن آن فرصتی بیشتر میطلبد، اما همدلی و همکاری بین کارگردان و بازیگر جهت خلق لحظههای نمایشی و نیز بیان حقایق درونی آدمهایی که محلی جز ادبیات و سینما برای خود نمییابند از آن جملهاند. تو گویی بازیگران با بازی خود چالش همیشگی آدمها را در زندگی فردی و اجتماعی بهشکلی غافلگیرانه بهرخ میکشند.
بازیگرانی که به درون شخصیت رخنه کرده و به قعر نقش فرو میروند. یا به زبانی دیگر کالبد خود را تهی ساخته تا از شخصیت محوله پر کنند تا آنجا که تشخیص بازی از زندگی از عهده تماشاگر خارج است چرا که زندگی و نمایش چنان در هم آمیخته که بیننده تماشای فیلم را رها کرده و خود را در فضا غوطهور میبیند، اما در موقعیتی برتر، اتفاقی که شکل میگیرد امکان قضاوت برای تماشاگر فراهم است و هیچگاه در ورطه هیجانات و عواطف، تفکر از او سلب نمیگردد در واقع، بازیگر راوی است و تماشاگر قاضی.
گزافه نمیگویم! اما همه آموزههای استادان سیستم و فن فاصلهگذاری را یکجا گرد آورده تا معیاری علمی و خلاقانه را در تاریخ بازیگری سینمای ایران رقم زنند.
فیلم خوب گسترهای است که همه عناصر لازم جهت درخشش بازیگر آماده باشد. البته این تعریف دقیقی برای یک فیلم خوب نیست، اما درخشش مهارت و توان بازیگر را (چه حرفهای و چه غیرحرفهای) تنها حضور کارگردانی آگاه مهیا میکند.
در این بازیها، چالش بازیگر و شخصیت آنچنان روان و راحت حاصل میشود که شخصیتپردازی به عنوان زمینه اصلی توفیق، بهدرستی خودنمایی کند. چالشی که در یک رودررویی هم خود و هم دیگر شخصیتها را افشا میکنند.
آنان خندیده و میخندانند، گریسته و میگریانند، دروغ گفته و دروغگو را افشا میکنند و همه چیز و همه کس به درستی معنا میشود تا بازیگر، خود و یار مقابل را مدیریت کرده تا مفاهیم به درستی منتقل شود و این همه، از مدیریتی آگاه به نام کارگردان مایه میگیرند.
همه اینها و بیشتر از اینها نیز رخ داده تا این بازیگران که مجهز به خلاقیت، احساس، تخیل و تفکر، تمرکز و تحلیل هستند ذهن سیال تماشاگر را با خود درگیر کرده تا هم در عرصه احساس و هم در عرصه فکر باورپذیری شخصیتها، زودترین نتیجهای باشد که عاید میکنند.
بازیگرانی که شور و شعور و طنز آمیخته با تراژدی را - با تعلیقی حساب شده دل و جان تماشاگر را - هدف قرار دهند نه چشم و گوش او را.
دست مریزاد به شما که زندگی کردید، هیجان آفریدید و فکری بالاتر از آن قضاوت را اعتلا دادید تا تماشاگر با ذهنیتی آماده تجربه و تحلیل سالن سینما را ترک کند و در عین لذتی وافر از تماشا، با تلنگری بر ذهن، فیلم را مزه مزه کند!
58301