مرید که از بیمحلی مردم به تنگ آمده بود، فکری به خاطرش رسید و با خود گفت اگر این داستان را با مردم در میان بگذارم، برای کسب فیض از محضر قطب بر یکدیگر سبقت میگیرند و همهروزه جمعیت انبوهی در مجلس قطب به گوش مینشینند!
با این تلقی به مسجد رفت و میان دو نماز ایستاد و گفت ایهاالناس! بدانید و آگاه باشید که قطب ما خود میگوید در سیر و سلوک به «طیالارض» رسیده است و هر شب از شرق زمین به غرب و از شمال به جنوب میرود و از اقصی نقاط دیدن میکند و صبح هنگام به خانه باز میگردد!
نمازگزاران که از این ادعا عصبانی شده بودند نزد قطب رفتند و پرسیدند این چه ادعای باطلی است که بر زبان آوردهای؟!
قطب گفت مرا چه به طیالارض؟ من فاصله خانه تا حمام را هم به سختی طی میکنم و چندبار مینشینم و برمیخیزم!
نمازگزاران نزد مرید رفته و گفتند ایکذاب چرا دروغ به این بزرگی گفتهای؟ خود قطب که انکار میکند! مرید گفت قطب غلط کرده و به گور پدرش خندیده که انکار میکند!
23302