امرالله احمدجو در حال حاضر مشغول کارگردانی مجموعهای به نام «اوسنه پادشاهی» است که فضایی شبیه به سریال «روزی روزگاری» او دارد. احمدجو کارگردانی است که اخلاق را مبنای اصلی تمام کارهایش میداند و غرق در فرهنگ بومی بودن را نوعی امتیاز میشمارد. او درباره طنزنویسی در فضای بومی به نکاتی اشاره کرده است
- در کارهای نمایشی زبان جایگاه بسیار مهمی دارد و زبان فارسی هم همانطور که میدانید شاخههای متعددی دارد و لهجههای مختلفی که از اصل مادر این زبان منشعب شدهاند. آشنایی با آنها و بهکارگیری صحیح این لهجهها در ایجاد سینما و تلویزیون بومی تاثیرگذار است و شرط اصلی آن این فرهنگ و در رأس آن به زبان فارسی است.
- به غیر از سریال «تفنگ سرپر» که اشاراتی مستقیم به تاریخ دارد، کارهای دیگرم بیشتر به فرهنگ اشاره دارند و برخوردار از حالوهوای قدیمی، قصههایی هستند در یک زمان بیزمان که به نظر میرسد در زمان قدیم اتفاقی میافتند. به این معنا شاید به اصطلاح به آنها کار تاریخی بگویند، اما متکی بر تاریخ رسمی نیستند. بلکه بیشتر غرق در حالوهوای بومی و قصههای قدیم هستند.
- لحن طنز، لحنی است که برای هر نوع کاری اعم از تاریخی و غیرتاریخی میتواند به کار گرفته شود و ممکن است همه نوع کاری با لحن طنز بیان شود، حالا اگر در کارهایی که حالوهوای تاریخی دارند این روش کمسابقه بوده است شاید به این دلیل باشد که کمتر به سراغ آن میروند. در تلویزیون و سینمای خارج از ایران هم سابقه داشته که با همین لحن به گذشته نگاه کردهاند. شاید چون دیگران کمتر به سراغ این فضا رفتهاند، در کارهای من این شیوه جلوه پیدا کرده است.
- خود فیلمسازی و فیلمنامهنویسی کار هر کسی نیست و متکی به استعداد فردی است. من معتقدم استعداد کار ذوقی باید در شخص وجود داشته باشد تا شرایط ایجاد شود که آن شخص تبدیل به کارگردان یا فیلمنامهنویسی و یا فیلمساز شود؛ حالا اینکه کسانی به سمت طنز میآیند تا چه حد استعداد فیلمنامه نوشتن دارند، تا چه اندازه استعداد فیلمسازی دارند و چقدر اطلاعات در گونههای مختلف دارند باید بررسی شود.
- اگر کسی فاقد استعداد در زمینه طنزنویسی و فیلمسازی برای طنز باشد و به این سمت بیاید و یک سری مطالب پیشپاافتاده را بنویسد و یا تولید کند و خودش هم باورش بشود که فیلمنامهنویس یا فیلمساز است و بعد هم دوباره بلند پروازانه به سمت مقاطع بالاتر برود و سریالسازی کند، به قول خدا بیامرز عمران صلاحی به طنز منتهی میشود که باید اسمش را گذاشت طنز غیرعمد.
- به هر حال تماشاچی با کمدی سطح بالا آشناست و میبینید در مقایسه با کمدیهای خوب مثل آثار چاپلین، کار فلان شخص چقدر یخ و نازل است، چون در کمدی اگر تماشاچی به خنده نیفتد، در کل همه چیز از دست رفته و هیچ چیز برای سازنده نمایش و یا نویسندهاش بقای نمیماند.
- گاه بخشهایی از کارهایی را دیدهام که به کمدی موقعیت نزدیک شدهاند. البته درباره طنز به طور جدی کاری در خاطرم نمانده است. به تازگی که به هیچ وجه؛ البته من در این مدت فرصتی برای تماشای تلویزیون نداشتم ولی همین چند موردی که دیدم هم قابل توجه نبودند و حداقل چیزی که بشود انگشت روی آن گذاشت و از آن نام برد را نه، به خاطر ندارم.
- متأسفانه اگر این کارها به همین شکل پیش بروند، اتفاقی که باید در انتظارش باشیم، تخریب زبان است. متأسفانه در برخی آثار اصطلاحاتی را رایج میکنند و به زبان جوانها میاندازند اولین اثرش همین آسیب رساندن به زبان است که با تأسف بسیار به این نکته توجهی نمیشود. بگذریم در کارهای جدی هم به این نکات و مسئله دیالوگنویسی توجه نمیشود. دیالوگباید انسجام و ساختار داشته باشد.
- «اوسنه پادشاهی» دنباله «روزی روزگاری» نیست، ولی آن فضا را تداعی میکند. این مجموعه برای بخش شب به شب در شبکه سه طراحی شده که همیشه کارهای مفرح پخش میکند. در «روزی روزگاری» هم هرجا که میشد من سعی کردم از طنز وارد کمدی بشوم و یک شوخی که به نظرم میرسید جرأت پرداختن به آن وجود دارد و حداقل یخ نیست، به کار بردم.
58301