عسل بدیعی کارش را با فیلم «بودن یا نبودن» به کارگردانی کیانوش عیاری آغاز کرد و با فیلمهایی چون «هفت پرده»، «از صمیم قلب»، «شمعی در باد»، «پروانهای در مه»، «سر بلند» و «روز هشتم» ادامه داد.
او که برای بازی در فیلم «دستهای آلوده» (سیروس الوند) کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر در نقش مکمل زن شد، در طول سالهای اخیر در سینما حضور کمرنگتری داشته و بیشتر فعالیتش را معطوف به جعبه جادویی کرده است. از بازیگر مجموعه تلویزیونی «تا صبح» این روزها مجموعه «زمین انسانها» به کارگردانی ابوالحسن داوودی روی آنتن است. او که در این مجموعه ایفاگر شخصیت دکتر کیمیا صدر است، درباره فعالیتهای اخیرش گفت و گویی کرده است.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ پیشنهاد جدید، قرارداد جدید، صحبت و ... .
در حال حاضر مشغول به کار نیستم و به کارهای شخصیام میرسم. برایم کیفیت کارهای پیشنهادی مهم است. بنابراین ترجیح میدهم فعلاً تا زمان مناسب صبر کنم اما تلهفیلمهای علیرضا امینی و سعید اسدی را آماده پخش دارم.
همکاریتان با ابوالحسن داودی و پروژه زمین انسانها چگونه اتفاق افتاد؟
سالهاست آقای ابوالحسن داودی را به عنوان یک کارگردان توانمند میشناسم. کارهایشان را دیده بودم و دوست داشتم روزی با ایشان کار کنم. این علاقه حتی باعث شد خیلی از شرایط تولیدی را نادیده بگیرم و خوشحالم که با ایشان کار کردم.
از کاراکتر «کیمیا صدر» صحبت کنید. با چه فاکتورهایی این شخصیت در فیلمنامه آمده بود؟
وقتی برای ایفای نقش از طرف ایشان انتخاب شدم فیلمنامه کاملی وجود نداشت. سیناپسی موجود بود که کلیت داستان و کاراکترها را ترسیم میکرد. از همان روزهای اول آقای داودی طی جلساتی در مورد چگونگی کار و لایههای شخصیتی نقشها با بازیگران گفتوگو کردند و بازیگران از جمله خود من براساس همان گفتوگوها جزییات نقش را برای خود ترسیم میکردند.
کیمیا صدر یکی از نقشهای اصلی این کار بود. طی داستان او از یک پزشک ایدهآلیست و منطقی به یک انسان با تجربه و سختیکشیده تبدیل میشود که بلوغ شخصیتی وی در پایان قصه مد نظر بود. فیلمنامه در طول کار دائماً بازنویسی و اصلاح میشد و ما مدام با تیم نویسندگان در این روند در ارتباط بودیم.
سادگی و بیآلایشی شخصیت را میتوان به عنوان کنتراستی که در آن رخ داده برایش (ازدواج همسرش) طراحی شده مرتبط دانست؟
کیمیا قبل از اینکه پزشک باشد، یک زن منطقی و مغرور است که در روابط انسانی دچار افکار ایدهآلیستی است. زنی که با تعصب به خانواده (به خصوص پدرش)، همسر، کار و حتی خودش متعهد بوده و در این راستا سرسختانه گام برمیدارد و دید منطقی او در برخورد با شکستهایی که دیگران تجربه میکنند تاحدودی بیرحمانه است!
در طول داستان اتفاقاتی میافتد که وی را دگرگون میسازد و جایگاه انسانها را از دید او متفاوت. او در طول داستان میفهمد که انسانها پیچیدهاند و زندگی، او را مجبور میکند که از دریچه دیگری به زندگی خود، دیگران و زمین انسانها نگاه کند.
فضای بیمارستان و اتفاقات رخ داده در این لوکیشن اصلی کمکم میرود تا مخاطب را پس بزند، فکر نمیکنید تعریف ابتدایی از شخصیتها تا حدودی طول کشید، قبول دارید تعدد شخصیت و قصه در این سریال، فرصت معرفی درست و کامل را به کاراکتر نمیدهد؟
من در جایگاه یک بازیگر نمیتوانم در مورد کمیت داستانها نظری بدهم. اما از همان ابتدای کار معتقد بودم که قصههای حاشیهای در فیلمنامه، ارتباط گرفتن بیننده را با شخصیتهای اصلی داستان بسیار کند و گسسته میکند، تعریف ابتدایی شخصیتهای اصلی داستان بسیار طولانی شد، ریتم و ضرباهنگ داستانها نیز کند شد. در صورتی که قصههای اصلی هر کاراکتر محوری به حدی جذاب بود که با تمرکز بیشتر روی آنها، میشد نتیجه بهتری گرفت.
تماشاگر در رابطه با اتفاقی که برای شخصیت کیمیا صدر رخ میدهد انتظار واکنش یک زن ایرانی را میکشد، آیا برخورد کاراکتر را (با توجه به حرفهاش) باید چیزی متفاوت با آن چه قابل تصور است تلقی کنیم؟
به نظر من واکنش کیمیا فقط تحت تأثیر حرفهاش نخواهد بود، در مورد هر زنی شخصیت، تربیت گذشته خاستگاه و دیدگاهش در درجه اول تعیین کننده واکنش وی خواهد بود، البته اگر ما این واکنش را فقط بیرونی ببینیم. منظورم این است که واکنش هر زنی با هر حرفه و جایگاهی در جامعه در مواجهه با خیانت و شکست درونی آن زن است.
17301