تا حالا که آب از آب تکان نخورده و خبری از این مفقود شدهها، به سرقت رفتهها و یا غیب شدهها نشده است.
سال گذشته تب مجسمه دزدی و پیگیریهای رسانه ها تا قبل از آنکه خرداد به نیمه برسد بالا بود و حالا بعد از یک سال هیچ خبری از آنها نشده است.
روز دوشنبه تیتر و عکس یک روزنامه جام جم خبر از پرده برداری از سردیس علی نصیریان بازیگر نام آشنای کشورمان در مجموعه کاخ موزه سعدآباد می داد. این خبر «فرضیه نیروهای خودسر» و مجسمههای تهرانی که سال گذشته مطرح کرده بودم را به خاطرم آورد. ظاهرا فرضیه اثبات شده چرا که تا کنون نه کسی مسئولیت این اقدام را بر عهده گرفت و نه مسئولی ابراز علاقه کرده که این مساله را پیگیری کند و پاسخی برای آن بیابد.
در یک سالی که گذشت توجیهی برای غیب شدن آن مجسمهها نشد. اما هر چه هست کاری انجام شده و کسی هم ظاهرا نخواسته آن را پیگیری کند؛ مردم هم که فراموش کرده اند و موضوع هم آنچنان مهم نیست که کسی خواسته باشد آن را پیگیری کند!
اگر چند توجیه بالا را بپذیریم می ماند این پرسش که چرا ما حافظههای ضعیفی داریم و وقتی یک شبه بخشی از ثروت و دکوراسیون یک شهر - همان مجسمه های بی ارزش!- از جایشان کنده می شوند فقط تا چندی تبش همه را می گیرد و بعد همه فراموش می کنند.
این موضوع بی شباهت به تب دوره ای دزدگیری اقتصادی و مبارزه با مفاسد نیست. چندی با فریادهای آی دزد آی دزد! گوش ملت را میخراشیم و بعد همه چیز فراموش می شود تا شاید وقتی دیگر.