اوضاع و احوال کلاً بانمک است. دوستان در روزنامه خبر درباره وزیر پیشنهادی برای وزارت نفت مطلبی با عنوان «سوپرمارکت نفتی» نوشتهاند، روابط عمومی وزارت بازرگانی جوابیه فرستاده! درست است که دکتر سیدمسعود میرکاظمی وزیر بازرگانی است الان، ولی چرا دوستان روابط عمومی آن وزارتخانه از حضور ایشان در وزارت نفت دفاع میکنند؟ اگر خوب است خب نگهش دارید همانجا! حیف نیست مدیری به این باحالی را از دست بدهید؟
خلاصه دیدم همه در مورد چیزهایی که ربطی به آنها ندارد، نظر میدهند، تصمیم گرفتم من هم جوابیهای بر جوابیه آنها بنویسم.
حسین پرسان مدیرکل روابط عمومی وزارت بازرگانی نوشته: «رویکرد ناصواب روزنامه خبر برخلاف ادعای مطروحه در تابلوهای تبلیغاتی چندده میلیون تومانی منصوبه در بزرگراههای شمال شهر با عنوان «باخبر باشیم» با جهتگیری ملهم از اغراض و اهداف سیاسی، این رسانه را تا حد یکتریبون و بلندگوی سیاسی تنزل داده است و همگان اذعان دارند روزنامهای که متأثر از سیاستهای جناحی منتشر میشود، نمیتواند «خبر منصفانه»، «گزارش واقعبینانه»، «تحلیل صادقانه» و «تفسیر عالمانه» درج نماید و در این شرایط درج اخبار بیطرفانه و مردمی از این مصنوع به ظاهر رسانهای بیهوده است.»
1- بیلبوردهای روزنامه خبر 4 تا بوده، دو تا در بزرگراه مدرس، یکی در اتوبان یادگار امام و یکی در اتوبان شیخ فضلالله. منزل شما کجاست که اینجاها برایتان بالاشهر به حساب میآید؟ لابد «دولتآباد!» ببخشید که آنجاها اتوبان نیست تا بیلبورد باشد و بتوانیم از آنها استفاده کنیم.
2- گفتهاید بیلبوردهای چندده میلیون تومانی. حاجآقا با شما گران حساب کردهاند. شما تبلیغاتتان را چند حساب میکنید پای وزارت نفت؟ فقط قضیه «از کجا آوردهای؟» نیست، «به کجا دادهای؟» و «چقدر دادهای؟» هم مهم است.
3- گفتهاید «مصنوع به ظاهر رسانهای». این عبارت حکیمانه از چندین منظر قابل «تفسیر عالمانه» است.
اولاً: برای روزنامه «مصنوع» به کار نمیبرند. «مطبوعه» درست است.
ثانیاً: روزنامه، رسانه است. ظاهراً و باطناً ندارد. شما در روابطعمومی به «روزنامه» چه میگویید؟
ثالثاً: شما با این درک عمیق از «رسانه» چقدر حقوق میگیرید در روابط عمومی یک وزارتخانه؟ راستی پولهایتان را چه کار میکنید؟ در شرایطی که بالاشهر هم نیستید؟ (باز هم که قضیه «به کجا دادهاید؟» پیش آمد.)
در جوابیه آمده: «شایسته است دستاندرکاران صفحه اقتصاد روزنامه خبر خود رأساً مبادرت به نظرسنجی نمایند و بازتاب میزان فروش روزنامه و پژواک مندرجات آن به ویژه تحلیلهای ناقص و علیل به ظاهر اقتصادی، بازرگانی و... را از منظر خوانندگان و مخاطبان پرشمار! خود ارزیابی کنند تا تصدیق نمایند تا چه اندازه به اعتبار بیبدیل جایگاه رسانه در اطلاعرسانی صادقانه به خوانندگان لطمه وارد ساختهاند.»
1- خب ما کسبمان ضعیف است و مخاطبانمان کمشمار، دیگر چرا توی سر بچه یتیم میزنید و علامت تعجب میگذارید جلوی «پرشمار». خوب است ما هم بیاییم جلوی ویژگیهای شما و ادعاهایتان علامت تعجب بگذاریم؟
2- چه کار کنیم کم مخاطبیم دیگر. عکس «مهناز افشار» هم چاپ کردیم، تیراژمان فرق نکرد ولی خدا را شکر کاریکاتور دکتر میرکاظمی که چاپ شد، 24میلیون نفر روزنامه را خریدند. حالا اگر عکسشان را چاپ میکردیم چه میشد؟
3- گفتهاید به خوانندگان لطمه وارد ساختهایم. عجیب است که در جریان واردسازی لطمه، فقط شما «آخ» گفتید. یک طوری نوشتهاید که انگار هر روز خیل لطمهخوردگان جلوی روزنامه در حال ناله و آخ هستند. البته خوانندگانمان لطمه دیدهاند اخیراً، منتهی از طریق دیگر.
روابط عمومی وزارت بازرگانی نوشته: «دروغی را با دروغ دیگر به هم میبافند بلکه طناب بیخبری و تزویر رسانهای قطورتر و محکمتر شود. غافل از آنکه اگر پلیدی را بر پلیدی دیگری اضافه کنی، رایحه نامطبوع و مشمئزکننده آن افزونتر خواهد شد و مؤمنان روزهدار را در ماه صیام آزرده میسازد.»
1- طناب بیخبری چیست و چه فایده و کاربردی دارد؟
2- قطر طناب بیخبری و استحکام آن به چه درد میخورد؟
3- اجازه هست از این تعابیر در یک شعر طنز اجتماعی- سیاسی استفاده کنیم؟
4- طول طناب بیخبری مهمتر است یا قطر یا استحکامش؟
5- رایحه یعنی بویخوش. رایحه نامطبوع یعنی چه؟
6- ببخشید که رایحه نامطبوع ما آزارنده است، لذا اگر ممکن است شما یک کم تولید رایحه خوش خدمتتان را بیشتر کنید تا بوی ما جایی نپیچد.
7- ما از هر مؤمن روزهداری سؤال کردیم «بوی بدمان» را متوجه نشده بود. البته ما بچه بالاییم. مثل بیلبوردهایمان. شما از بچه محلهایتان یک آماری راجع به بوی ما بگیرید. ثواب دارد.
... و اما کلام آخر
اصلاً وزیر نفت «هلو»، «خوردنی». خوب است؟ هلوی قبلی 4 سال بیشتر دوام نداشت. شما هم برای 4 سال دیگر روابط عمومی «هلو» بودن خیلی حرص نخورید. روابط عمومی «هلو» میشود چیزی در حد پرزهای روی هلو، همین.