این روزها مدام از مفاهیمی چون نقدپذیری، برقراری دیالوگ و درک متقابل صحبت میشود، اما تنها چیزی که در بحث و گفتوگوهای ما دیده نمیشود تحمل نظرات مخالف یکدیگر است.
غالبا این مناظره و مباحثهها تبدیل به محاکمه طرف مقابل می شود و بیشتر به نوعی دوئل کلامی شباهت مییابد، یعنی قصدمان تسلیم کردن و حذف طرف مقابل است تا قانع کردن و برقراری ارتباطی دوطرفه.
در این بحثها مدام میگوییم ما نمیخواهیم مسائل را شخصی کنیم و یا منظورمان به فرد خاص و ماجرای مشخصی نیست و بعد شروع به تسویهحسابهای قدیمی میکنیم و با نشانهها و کدهای واضحی که همه میفهمند، به مخالفان و منتقدان حاضر و غیابی خود طعنه و کنایه میزنیم.
از آن طرف کاملا مراقبیم که مبادا کسی پشت سرمان اظهارنظری کرده باشد که البته خوشایندمان نباشد. دیدهاید اگر نقل قول و اظهارنظرات مثبت و موافق باشد، طوری به روی خودمان نمیآوریم که انگار وظیفه دیگران است که از ما تعریف و تمجید کنند.
ولی اگر به نظرمان منفی و مخالف برسد، در کوتاهترین وقت ممکن جوابیه و دفاعیههای مفصلی صادر میکنیم و نه تنها هیچ نظر و عقیدهای را بی پاسخ نمیگذاریم، بلکه چند تا پرونده سیاه هم برای طرف میسازیم و با هزار اتهام و توهین کل خلقت این آدم را زیر سئوال میبریم تا حسابی سر جای خودش بنشیند و دیگر پا توی کفش ما نکند.
انگار فقط زمانی میتوانیم با هم حرف بزنیم که اختلاف عقیدهای نداشته باشیم و مدام یکدیگر را تایید و تمجید کنیم. درواقع، مخالفت با دیدگاه و اظهارنظرهای دیگران بیشتر به معنای خصومت، عناد و غرضورزی تلقی میشود و افراد بیتوجه به درستی یا نادرستی نظر مقابل، آن را به شدت رد و نفی و انکار میکنند.
درواقع، ما یا پیوسته تعریف و تایید میکنیم و یا اینکه به هم هجوم و حمله میبریم. به طوری که غالبا صراحت را با گستاخی و هتاکی اشتباه میگیریم و احترام را با تعارف و تکریم.
دقت کردهاید که در چنین بحثهایی لحن و ادبیات افراد چقدر حالت تهاجمی و تهدیدگر پیدا میکند و با چه موضعگیری، شتابزدگی و پیشداوری شدیدی همراه میشود. اصلا هم فرقی نمیکند که این بحثها میان هنرمندان و فرهیختگان شکل بگیرد یا سیاستمداران یا ورزشکاران و یا رانندگانی که در خیابان با هم تصادف کردهاند.
در حالی که برای برقراری دیالوگ و درک متقابل بیش از هر چیزی به حفظ آرامش، سعه صدر، انصاف، حسن ظن، ادب، متانت و تسلط بر خود نیاز است. احترام متقابل، تحمل کردن و قائل شدن حق برای دیگران از شرایط اولیه یک گفتوگوی سالم است.
اگر قرار است با شنیدن کوچکترین نظر مخالف از کوره در برویم و حتی اجازه توضیح و دفاع و پاسخگویی به دیگری ندهیم، اصلا چرا به سراغ مقوله دوجانبهای مثل گفتوگو میرویم؟ میتوانیم برای خود، دوستان، موافقان و طرفدارانمان جلسهای ترتیب دهیم و تا دلمان میخواهد در ستایش و تمجید خود یکتنه در آن سخنرانی کنیم و مونولوگ بگوییم و صدایی هم از کسی درنیاید.
همه ما به خوبی میدانیم که حرف زدن و اظهار نظر کردن با چهره برافروخته، صدای بلند، لحن عصبانی و ادبیات توهینآمیز هرگز به برقراری دیالوگ و درک متقابل منجر نمیشود و هیچ تاثیری هم بر مخاطبان و شاهدان این گفتوگوها و بحثها نمی گذارد. فقط بیشتر به سوء تفاهم، دلخوری، کدورت، بدبینی و توهم توطئه دامن میزند.
پس قبل از اینکه بخواهیم در چنین مباحثه و نشستهایی شرکت کنیم، بهتر است آمادگی لازم را پیدا کنیم و اگر هنوز به اندازه کافی برای این کار مناسب نیستیم، هیچ ضرورتی ندارد که وارد چنین پروسه دشواری شویم. چون وقتی حرفی را زدیم و دیگران شنیدند، دیگر با هزار توجیه و توضیح نمیتوان از زیر مسئولیت آن شانه خانه خالی کرد.
5858