به گزارش خبرآنلاین، روزنامه نیویورک تایمز در شماره چند ماه گذشته خود نوشت: «باید سیاستها و قوانین جزایی آمریکا بازنگری شود چرا که بنابر این قوانین افراد زیادی که شاید مجرم هم نباشند، روانه زندان میشوند و این امر موجب پر شدن زندانهای این کشور شده است.» این روزنامه نوشت: «دادگاه عالی کالیفرنیا دستور داد تا بیش از ۳۰ هزار زندانی از زندان این ایالت تا ۲ سال دیگر آزاد شوند تا از خطرات جمعیت انبوه و پرشمار آنها جلوگیری شود.»
عکسهای منتشر شده از زندان ایالت کالیفرنیا نشان میدهد، شرایط این زندان به گونهای است که زندانیان با مجازاتهای غیر معمول روبرو میشوند و حقوق آنها به راحتی نقض میشود. این امر موجب شده بعضی از زندانیها به مشکلات روانی دچار شوند. آمار خودکشی در این زندان نسبت به زندانهای دیگر دو برابر است.
در سال ۲۰۰۹ هم طبق چنین دستوری زندان کالیفرنیا شمار زندانیان خود را از ۱۵۶ هزار نفر به ۱۱۰ هزار نفر کاهش داد در حالی که سیستم این زندان تنها ظرفیت ۸۰ هزار نفر را داراست.
فرض کنید شما یکی از همین مجرمینی باشید که جرمی مثل خشونت در اثر مصرف الکل، سرپیچی از قوانین مالیاتی و مصرف مواد مخدر غیر قانونی در آمریکا مرتکب شده باشید که معمولاً در این کشور کم اتفاق نمیافتد ولی بخواهید از میان زندان و شلاق یکی را انتخاب کنید کدام را برمیگزینید؟ آمارها در آمریکا نشان میدهد که بیشتر افراد زندان را انتخاب کردهاند و به خاطر دردناک بودن شلاق قوانین جزایی کشورهای غرب این عمل را خلاف دموکراسی تشخیص میدهند و در قوانین این کشورها نوشته شده است که مجرمان میتوانند شلاق را انتخاب نکنند.
هرچند به نظر میرسد این عمل کمی غیر انسانی باشد ولی جامعهشناسان در تحقیقات خود شلاق را یکی از عوامل کاهش جرمهای کوچک مثل رانندگی هنگام مصرف مواد مخدر و الکل میدانند. «پیتر ماسکوس» یکی از همین جامعهشناسان و استاد دانشگاه در کتاب جدید خود نتیجه تحقیقات خود را اینگونه مینویسد که درد ناشی از 10 ضربه شلاق شاید خیلی ناچیزتر از چیزی که در رسانهها علیه آن جنجال به پا کردهاند؛ باشد ولی نتیجه روانشناختی آن برای بازگشت مجرم به زندگی عادی و تبدیل شدن به یک شهروند مفید و نمونه در جامعه بیشتر از درد ضربههای شلاق است.
در قوانین دموکراسی خواهانه کشورهای غربی آورده شده که «شلاق زدن»، حقوق بشر و چیزهای شبیه این را نقض میکند و نمیتواند با قوانین جزایی زندانها مطابق باشد ولی «پیتر ماسکوس» همین ضربات شلاق را که رسانهها از آن به عنوان عمل بربرها یاد میکنند، بسیار موثرتر از روشها و پروژههای احداث ندامتگاهها و بازپروریها میداند.
وی در کتابش با عنوان «در دفاع از شلاق» خاطراتش از حضور در مرکز پلیس محلی بالتیمور در ایالت مریلند آمریکا را مینویسد که اگر شلاق زدن واقعاً بدتر از زندان باشد هیچ کس آن را انتخاب نخواهد کرد. سیستم مدرن زندانهای آمریکا در زمان حال جایگزین شلاق شده است و در شعارهای دموکراسی این عمل از سیستم جزایی کشورهای غرب به خصوص آمریکا حذف شده است و به جای آن استفاده از روشهای کاردرمانی و روشهای روانشناختی سعی در اصلاح مجرمان و بازگشت آنها به جامعه میشود ولی استاد جامعهشناس آمریکایی اعتقادی عکس این قضیه دارد و در کتابش این سیستم را به طور کامل شکست خورده خطاب میکند.
در عوض زندانها به نظر میرسد خود به عاملی قوی در تبدیل شدن مجرمان کوچک به مجرمان بزرگ شدهاند و همین امر باعث شده که امروز در آمریکا ۳/۲ میلیون نفر در زندانهای آمریکا زندگی کنند که این جمعیت از جمعیت فعلی شهرهای آمریکا به غیر از نیویورک و لس آنجلس و شیکاگو بیشتر باشد.
در آمریکا و کشورهای غربی به خاطر همین سیستم رعایت حقوق بشر به طور متوسط به ازای هر ۱۰۰هزار نفر ۷۵۰ نفر زندانی هستند که پنج برابر از کشورهای قارههای دیگر جهان بیشتر است.
به عقیده ماسکوس، شلاق یکی از راههای قدیمی ولی سریع و موثر در تربیت مجرمان است و در اصل سیستم جزای آمریکا و دیگر کشورهای غربی یک نوع ظلم در حق انسانها محسوب میشود که آنها را برای ارتکاب جرمهای بیشتر ترغیب میکند. وی مینویسد اگر ما واقعاً میخواهیم جلوی مواد مخدر و قاچاق را بگیریم بهتر است واقعاً مجرمان را تنبیه کنیم نه اینکه برای رفاه حال آنها زندانها را گسترش دهیم و سیستمهای آن را دیجیتالی کنیم و برای بهداشت زندانیان کنفرانس و سمینار برگزار کنیم.
نویسنده به آمارهای وحشتناک افزایش همجنس گرایی در زندانهای آمریکا اشاره میکند که همه آنها یک عامل اصلی دارند و آن هم سیستم قضایی دموکراسی خواهانه(!) غرب است که باید برای اصلاح آن به جای روشهای جدید روشهای قدیمی را امتحان کرد. ما به جای اینکه سوءاستفاده کننده از کودکان را تنبیه کنیم آنها را برای آموزش به هم بندهای خود آزاد میگذاریم. ماسکوس در کتاب خود از آمار دیگری نیز پرده برداشته است که همان گروههای لابی برای گسترش زندانها توسط کارتلهای خصوصی ساخت زندانها است.
آنها سیستم قضایی را برای افزایش جرم زندانیان تحت فشار قرار میدهند که سود حاصل از نگهداری زندانیان به جیب سرمایه داران خصوصی میرود. یعنی حتی اگر کسی آدم هم کشته باشد به جای اعدام که این روزها تابوی اصلی گروههای حقوق بشر محسوب میشود به سرعت به زندان تحویل داده میشوند. و حقیقت دیگر در افزایش زندانها این است که در قوانین نانوشته آمریکا از سفیدهای بیکار برای زندانی کردن سیاههای بیکار استفاده میشود تا شاید معضل بیکاری نیز حل شود.
اکونومیست/ ۲۳ ژوئن/ ترجمه محمد حسنلو
۶۰۶۰