مهرزاد دانش

در خبرها آمده بود آقای فرج‌الله سلحشور در یکی از آخرین مصاحبه‌هایی که داشته، ایرادی هم به فیلم «جدایی نادر از سیمین» گرفته بود با این رویکرد که چرا آدمی مثل سارکوزی باید مشتاق تماشای این اثر باشد و حالا که هست، یعنی فیلم مشکل دارد.

راستش روزهای نخستی که خبر تمایل رئیس جمهور فرانسه برای دیدن فیلم فرهادی در رسانه های داخلی منتشر شد، نگارنده اطمینان داشت بازخورد آن نزد بسیاری از رسانه‌ها و جریان‌های «خودارزشی‌انگار» چیزی شبیه به همین افاضات جناب سلحشور خواهد بود.

این را گفتم تا مشخص باشد این صحبت‌های آقای سلحشور به خودی خود و به تنهایی، آن قدر واجد ارزش و انگیزه نیست که نگارش نوشتار و یادداشتی را موجب شود؛ آن‌چه اهمیت واکنش در قالب این یادداشت را تشکیل می‌دهد، خود این طرز تفکر است که متأسفانه نه فقط درباره فیلم فرهادی یا سینما، بلکه در بسیاری از زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هم به چشم می‌خورد. مثال می‌زنم.

لابد فراوان دیده‌اید که وقتی یک جریان و یا شخصیت غربی از ایده یا حزب یا چهره‌ای سیاسی تعریف می‌کند، جناح‌های رقیب فوری شروع به تخریب طرف مقابل می‌کنند که دشمن در حال حمایت از او است. ولی اگر همین اتفاق درباره خود آن جناح‌های «خود‌ارزشی انگار» بیفتد، تعبیر کاملا عوض می‌شود و تعریف و تمجید غربی‌ها به منزله «اعتراف غرب به عظمت فلان پدیده» و یا «شکست غرب در برابر ابهت فلان شخص» در نظر گرفته می‌شود. خب البته این هم از نمک‌های اوضاع سیاسی و حکومتی دیار ما است که حالا در ابعادی جزئی‌تر در مورد فیلم موفقی مثل «جدایی نادر از سیمین» دارد پاشیده می‌شود.

فرض کنید (فرض محال که محال نیست) که مثلا همین الآن روسای جمهور و رهبران اروپایی متمایل به تماشای سریال «یوسف پیامبر» یا «ملک سلیمان» یا «پایان‌نامه» یا «اخراجی‌ها» باشند و ماجرا رسانه‌ای شود. فکر می کنید واکنش آقایان همین چیزی باشد که الآن در لحن جناب سلحشور مشاهده می‌شود؟ و یا تصور می کنید ماجرا صورت دیگر پیدا کند و عباراتی از قبیل «درهم شکستن هیمنه سینمای غرب در قلب استکبار» و « صدور ارزش‌های ناب سینمای متعهد به دیار کفر و الحاد» و مانند آن ابراز گردد؟

البته اگر مشخصا رهبران مثلا کشورهای دوست و برادر آمریکای لاتین این فضا را ایجاد کنند، آن گاه روزنامه معروف ارزشی‌مان هم دیگر به خود زحمت نخواهد داد تا وارد مسائل جنسی و زناشویی، از نوعی که درباره سارکوزی و همسرش ابراز داشته بود، بشود ولو این که رهبران آن کشورها هم در روابط نامشروع مورد نظر آقایان، دست کمی از امثال خانواده سارکوزی نداشته باشند.

موضوع این جا است که مشکل دوستان «خود‌ارزشی‌انگار» در زمینه سینما، آن است که اغلب کم‌توان بوده‌اند و خواسته‌اند در پشت نقاب شعارهای ارزشی برای خود وجهه کسب کنند و البته چون این شعارها، بُرد محدودی دارد و خارج از دایره قبیلگی، خریداری ندارد، لذا بیش از آن که از درِ ایجاب وارد شوند، دائما به تئوری سلب متوسل می شوند و کارهای ارزشمند آن‌هایی را که غیرخودی می‌پندارند خفیف و خوار برمی‌شمارند و ای کاش این روال نیز دست کم از استدلالی متین برخوردار بود.

می‌شود فیلمی مثل «جدایی نادر از سیمین» را دوست نداشت و برای آن دلایلی سینمایی - ولو نامقبول-  آورد، اما این که در فراگردی «خاله زنکی» مدعی شویم چون سارکوزی که زمانی زنش مانکن و مدل بود و خودش هم حالا مثلا سیاست‌های هسته‌ای ما را قبول ندارد، به صرف این که ابراز تمایل به دیدن فیلم کرده، پس این فیلم محکوم است؛ از آن ایده‌های نابی است که طنز گودرز و شقایق را تداعی خواهد کرد.

5858

منبع: خبرآنلاین