صفحه فروش کتاب خبرآنلاین با معرفی پرفروشهای بازار نشر و روش تهیه تلفنی آنها در پایتخت راهاندازی شد.
به گزارش خبرآنلاین، «جانستان کابلستان» نوشته رضا امیرخانی در 352 صفحه حاصل سفر این نویسنده به افغانستان در سال 88 است که نشر افق آن را روانه بازار نشر کرده و تاکنون نزدیک به 6 هزار نسخه فروش داشته و به گفته ناشر دو نوبت از چاپ های این کتاب به اتمام رسیده و در روزهای آتی چاپ سوم کتاب با تیراژ سه هزار نسخه روانه بازار نشر می شود.
«جانستان کابلستان» پنجمین روز برپایی نمایشگاه کتاب در غرفه افق عرضه شد و ۵۵۰ نسخه از آن در همان روز و در عرض ۴۰ دقیقه به فروش رفت.
رضا امیرخانی در سال ۸۸ سفری چند روزه به افغانستان داشت که حاصل این اتفاق یک سفرنامه با نام «جانستان کابلستان» شده است. این سفر که یک مسافرت شخصی و برای ملاقات با چند دوست افغان و دیدار از شهرهای مهم این کشور بود با ماجراهای غیرمنتظره و جالبی برای این نویسنده همراه شد که این ماجراها گاهی هیجانانگیز است، گاهی طنزآلود و گاهی هم به آشکار شدن حقایق دردناکی میانجامد. در این سفرنامه امیرخانی تنها در محدوده سفرش به افعانستان نمیماند، بلکه به تاریخ و آینده، سیاست و اقتصاد و وقایع روز وگاه موضعبندی درباره اتفاقاتی معطوف میشود که این نویسنده همیشه در برابرشان سکوت کرده است.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «هر بار وقتی از سفری به ایران برمیگردم، دوست دارم سر فرو بیافکنم و بر خاک سرزمینم بوسهای بیافشانم... این اولینبار بود که چنین حسی نداشتم... برعکس، پارهای از تنم را به جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بیراه و بیروح مرزی... خطوط "مید این بریطانیای کبیر"! پارهای از نگاه من، مانده بود در نگاه دخترِ هشتماهه... بلاکش هندوکش...»
به گزارش خبرآنلاین، در بخش ورود امیرخانی به افغنستان و عبور از مرز نیز میخوانیم:
- این سیاه سر را بفرست به آن اتاق تا پیرزال تلاشی کند. بکس کلان را هم بگذار پایین. بایستی تلاشی شود...
نه معنای سیاهسر را میدانم نه معنای تلاشی را! بکس را با اشاره سرباز به چمدان و کلان وپیرزال را هم سر ضرب حدس میزنم و درست درمیآید...با کالسکه لیجی همراهی میکنیم با او. نگران همسفر هستم که میرود به سمت آن اتاقک کاهگلی. در چوبی اتاقک باز میشود و پیرزنی هفتاد ساله با لباس گلدار محلی و چادری آبی که روی شانهاش انداخته، همسفر را فرا میخواند. برمیگردیم سمت سرباز که کنار گاری ایستاده است و دست به چمدان نزده است. جلو میآید و مسلسل کلاشینکفاش را به کالسکه تکیه میدهد. صورتش را به صورتم نزدیک میکند. جوری که گرمای نفسش به صورتم میخورد. دستش را میگیرد زیر چانهام.
ها؟! چه خیال کردی؟ افغانی غیور است، خودش خواهر و مادر دارد...
درست میگویی، بر منکرش...
پ چرا رفتی دنبال سیاهسر؟ پشتون غیرت دارد. من که گفتمت، پیرزال تلاشی میکند. کدام مردکی آنجا بود آخر؟
شروع میکنم به بهانه آوردن که معنی تلاشی نمیدانستم و معنای پیرزال...دولا میشوم که چمدان کلان ببندم کهع دوباره تشر میزند:
هنوز تلاشی نکردم. این جی هیچکس بی اجازه دست نمیزند به اثاث غریب...افغان حرمت غریب را دارد.
چنان با صدای بلند این جملات را میگوید که آدم خیال میکند مشغول متلک انداختن است...تا چند دقیقه دیگر از ساختمان گمرک مرزی خارج شدهایم و عملا وارد خاک افغانستان شدهایم. کمی هول برم داشته است.
هموطنان تهرانی برای تهیه این کتاب کافیست با شماره 88453188 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند.
صفحه جدید خبرآنلاین(ویژه پرفروشهای بازار نشر) را اینجـــــــا مشاهده فرمایید.
ناشران و نویسندگان کشور میتوانند برای معرفی تازهها و آثار خود با ketab@khabaronline.ir مکاتبه کنند.