آقای دکتر لنکرانی عزیز، سلام.
ما ایرانیها عادت داریم حرفمان را با تعارف شروع کنیم، اما باور بفرمایید که این تعارف نیست، اگر بگویم من و خیلی از همکارانم متأسفیم از جدایی شما از وزارت بهداشت...
راستش، من شما را فقط یک بار از نزدیک دیدهام. همان ماههای اول وزارتتان. آن موقع سردبیر هفته نامه سلامت بودم. آمدیم برای مصاحبه. یک بار هم خواستیم دعوتتان کنیم برای بازدید از روزنامه همشهری. سال 86، برای اولین بار در تاریخ مطبوعات ایران، روزنامه همشهری گروه مستقلی با عنوان «سلامت» ایجاد کرد با یک صفحه رویی خبری روزانه، و غریب نبود اگر وزیر بهداشت به این بهانه از پرتیراژترین روزنامه کشور بازدید میکرد. اما دکتر زارعنژاد فکر میکنم اصلاً این دعوت را به شما منتقل نکرد. حق هم داشت. به هرحال ما روزنامه شهرداری بودیم و شما وزیر دولت نهم. و کیست که نداند در این 4 سال روابط شهرداری و دولت چقدر حسنه بود. بگذارید برگردیم به کمیقبلتر. این روزها اعتراف کردن مد شده. اجازه بدهید من هم اعتراف کنم که 4 سال قبل، وقتی آقای احمدینژاد شما را به عنوان وزیر بهداشت معرفی کرد، اصلاً خوشبین نبودم. پشت سرتان بد و بیراه هم میگفتم. میدانم که حقمیدهید به من و امثال من. بعد از سالها بیبرنامگی در مدیریت نظام سلامت، انتظار داشتیم حالا که فرصتی برای تغییر ایجاد شده، کسی بیاید که فکرش، حداقل به اندازه فاصله میان بنای قدیمی زیر پل حافظ، تا ساختمان شیک و نوساز خیابان سیمای ایران، جلوتر آمده باشد. شما اما در نگاه اول ناامیدکننده بودید. جوان بودید و بیتجربه. اما نشان دادید دربارهتان زود قضاوت کردهایم. شما عملاً سعی کردید با مدیریتی منطقی، بیحاشیه و با آرامش، حداقل اوضاع وزارتخانه را از آنچه که بود، بدتر نکنید. حالا خیلی مهم نیست که دکتر مرندی، در نطق دفاعیه از خانم دکتر وحید میگوید اگر شما «شهامت دست زدن به کارهای بزرگتری داشتید» و «از روزمرگیهای بیمورد دوری میجستید»، بهتر بود. خود دکتر مرندی بهتر از هرکس میداند مشکلات نظام سلامت ما سنگینتر و پیچیدهتر از آن شده که از یک وزیر بهداشت توقع داشته باشیم فقط با «جسارت» آنها را حل کند. خود ایشان هم میداند اگر آقای احمدینژاد شما را به عنوان وزیر بهداشت معرفی میکرد، رأیتان در همین مجلس سختگیر هشتم، از رأیتان در آن مجلس «خوشحال» هفتم بیشتر میشد. با همه این اوصاف، ولی آقای احمدینژاد، شما را معرفی نکرد... راستی درست است که میگویند آیتالله مصباح گفته بود شما گل وزرای دولت نهم هستید؟
آقای دکتر لنکرانی
همیشه فکر میکردم وقتی مدیری را برکنار میکنند، از دو حال خارج نیست: یا بیکفایت است، یا خیانتکار. البته ببخشید، در مملکت ما یک دلیل دیگر هم وجود دارد: گاهی آنقدر پشت سر یک مدیر حرف درمیآورند که خودش هم به خودش شک میکند، چه برسد به مدیر بالادستش... خب، شما را به کدامیک از این دلایل کنار گذاشتند آقای دکتر؟ به من، به عنوان یک برادر کوچکتر، که بعد از ماجراهای اخیر به خیلی چیزها شک کرده، میتوانید بگویید حالا واقعاً درباره خودتان و عملکردتان و همه آنچه در این 4 سال گفتهاید، واقعاً چی فکر میکنید؟
اصلاً نمیخواهم جای شما باشم آقای دکتر. اصلاً دلم نمیخواهد 4 سال صادقانه برای مجموعهای کار کنم و بعد، وقتی کنارم میگذارند، حتی موقع تقدیر، با تحقیرآمیزترین واژهها از من یاد کنند... کاش بعضی حرفها را در این مدت نمیزدید آقای دکتر. کاش نقش وکیل مدافع را برای کسانی که معلوم شد چقدر برایتان ارزش قائلاند، بازی نمیکردید. کاش فقط درباره کاهش مرگو میر نوزادان حرف میزدید و از کاهش نرخ تورم در دولت نهم صحبت نمیکردید، کاش فقط به منتقدان وزارت بهداشت پاسخ میدادید و منتقدان دولت را تحقیر نمیکردید. کاش درباره اغتشاشات اظهار نظر نمیکردید. کاش همیشه همان وزیر بهداشت متین و معتدل میماندید و تحلیل سیاسی ارائه نمیدادید: «هجمه به دولت نهم از سال گذشته در زمینه مشروعیت شروع شد و طرحهایی از سوی برخی گروههای خارجی برنامهریزی شد و برخی از افراد بدون آگاهی از داخل کشور نیز در این مسیر قرار گرفتند...» کاش قبل از انتخابات، از شما به عنوان کاندیدای رایحه خوش خدمت در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392 نام نمیبردند. کاش بعد از کنار گذاشتنتان از دولت، سفارت چین را به شما پیشنهاد نمیدادند... آن وقت، میتوانستم این پاسخ را ازتان قبول کنم که در این 4 سال فقط به تکلیفتان، یعنی خدمت به مردم عمل کردهاید و مهم نیست که حالا با شما چطور برخورد میکنند.
یادتان هست یک هفته قبل از انتخابات، در یک جمع دانشجویی، وقتی درباره اینکه برخی میگویند دلیل کنار گذاشتن بعضی وزرا اختلاف نظرشان با رئیسجمهور بوده، چطور از همه چیز دفاع کردید و ماجرای انتخاب استاندار مازندران را مثال زدید: «دکتر احمدینژاد فردی را درنظر گرفته بود که من با انتخاب وی مخالف بودم، هنگام رأیگیری در جمع هیأت وزیران وقتی هر دو حرفهایمان را محکم زدیم، اکثر اعضای هیأت دولت با من موافقت کردند و نظر دکتر احمدینژاد رد شد... برخلاف دولتهای پیشین که وزرا در جلسات ساکت بودند و پس از آن نظر خود را و نه مصوبات هیأت دولت را اعمال میکردند، در دولت دکتر احمدینژاد این مسئله برعکس است...»
آقای دکتر، هنوز هم اگر این سؤال را ازتان بپرسند، همان طور جواب میدهید؟
پزشک و روزنامهنگار
تاریخ انتشار: ۱۴ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۷:۳۷
محمدرضا رجبی شکیب
منبع: خبرآنلاین