امیررضا خسروشاهی: مدتی است که موضوع زدودن چندین صفر از پول ملی به شکلی جدی مطرح شده و مورد توجه رسانهها و افکار عمومی قرار گرفته است. استدلالهای گوناگونی به سود یا به زیان این طرح از سوی موافقان و مخالفان آن مطرح میشود اما به نظر میرسد آن چه که جایش در این میان خالی است، یک گزارش کارشناسی تحلیل هزینه فایده از سوی طراحان آن است؛ چرا که نمیتوان برای توجیه اجرای طرحی بزرگ با چنین ابعادی بدون مشخص کردن آن که منافع ملی حاصل از آن دقیقا چقدر است و از طرف دیگر اجرای آن چه هزینههایی در پی خواهد داشت تنها به مطرح کردن گزارههایی کلی از فواید آن بسنده کرد.
در دفاع از این طرح مواردی از قبیل تسهیل محاسبات مالی، ممکن شدن انتشار اسکناسهای درشتتر، افزایش قدرت پول ملی یا کاهش تورم مطرح می شود. اما انتظار بر این است که هنگام طرح این موارد به طور دقیق مشخص شود که این آثار با چه مکانیزمی و به چه میزان موجب بروز نتایج ذکر شده خواهد شد.
به عنوان مثال باید مشخص کرد که منظور از افزایش ارزش پول ملی چیست و این عامل چه تاثیری حقیقی در اقتصاد دارد. آیا با حذف ۴ صفر از ریال و برابری تقریبی ارزش دلار و ریال "واقعا" اقتصاد کشور قویتر میشود؟ اگر به همین سادگی می¬توان به اقتصاد قوی¬تر دست یافت، پس چرا همه کشورها اقدام به حذف صفرها از پولشان نمیکنند؟ یا آیا این افزایش ارزش غرور ملی را به دنبال دارد؟ آیا این تصور برآمده از درکی نادرست از مناسبات اقتصادی جهان نیست؟
در مورد تاثیر این طرح بر کاهش تورم نیز به همین شکل. مشخص نیست که تغییر اسمی واحد پول چگونه میتواند باعث کاهش سرعت افزایش قیمتها (تورم) گردد و کسی که چنین ادعایی دارد باید مشخص کند که مکانیزم این اثر چیست و نمونههایی نشان دهد که کشورها برای مهار تورم اقدام به حذف صفر کرده و موفق بودهاند. گاهی برای دفاع از این ادعا بحث اثر روانی حذف صفرها بر کاهش تورم مطرح میشود، اما هیچگاه مبنای نظری برای این «اثر روانی» ارائه نمیشود و فرایند و نحوه عملکرد آن توضیح داده نمیشود (مثلا آیا ناگهان برای آحاد اقتصادی این تصور به وجود میآید که کالاها ارزان شدهاند؟) و یا نمونههایی از آزمون تجربی این ادعا به عنوان شاهد آورده نمیشود، چرا که واقعیت آن است که مبنایی علمی برای این مدعا وجود ندارد.
سادهتر شدن محاسبات مالی و ممکن شدن چاپ اسکناسهای درشتتر، در مقایسه با دو مورد قبلی، توجیهات قویتری به نظر میرسند، اما همچنان جای پرسشهای بسیاری را باقی میگذارند. درست است که زدودن صفرها انجام محاسبات را سادهتر میسازد اما در شرایطی که عملیات حسابداری و صندوقداری عمدتا توسط رایانه انجام میگیرد، واقعا کاهش صفرها به چه میزان کار محاسبات را ساده میکند؟ گاهی حتی استدلالهایی مانند کاهش حجم حافظه مورد نیاز برای ذخیره ارقام مالی مطرح میشود که هر کارشناس رایانهای میتواند شهادت دهد که حجم مورد نیاز برای ذخیره ارقام، متناسب با صفرهای آنها نیست و حتی اگر چنین مشکلی وجود داشته باشد، راهحلهای فنی بسیار هوشمندانهتر و سادهتری برای آن وجوددارد و هیچ کشوری برای حل چنین مشکلی دست به تغییر واحد پول خود نزده است!
یا چه لزومی برای زدودن صفر برای چاپ اسکناسهای درشتتر وجود دارد؟ آیا امکان چاپ اسکناسهای ۵۰ و ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومانی وجود ندارد؟ آیا واقعا چاپ این اسکناسهای بزرگتر با واحد فعلی پول پرهزینهتر از متحول کردن بنیادی سیستم واحد پول ملی است؟ گاهی به نظر میرسد که متولیان سیاست پولی، از چاپ اسکناسهای درشت واهمه دارند و این اقدام را برای آبروی اقتصاد کشور مناسب نمیبینند. اما توضیح داده نمیشود که مبنای این ترس و پرهیز چیست. کاهش دائمی ارزش پول کشور ما که ناشی از تورم بالا است واقعیتی است که نمیتوان آن را کتمان و از مردم پنهان کرد. این طور نیست که اگر واحد پول تغییر داده شود و سپس اسکناسهای بزرگتر چاپ شود مردم متوجه این موضوع نشوند. اگر سیاستگذاران پولی واقعا به دنبال حل مشکل افت ارزش پول هستند، باید در سیاستهای پولی تورمی خود تجدید نظر نمایند، نه این که با تغییر واحد پول سعی در پنهان کردن این مشکل کنند.
از طرف دیگر باید هزینههای این تحول اساسی را نیز در نظر گرفت. هزینههایی همچون طراحی و ضرب سکهها و اسکناسهای جدید و جمعآوری سکهها و اسکناسهای قدیمی، که فرایندی چند ساله و بسیار پرهزینه است، روزآمدسازی همه نرمافزارهای مالی نصب شده در بانکها، فروشگاهها، شرکتها و الخ برای سازگاری با واحد پول جدید که هزینههای آن نه تنها بر دولت بلکه بر بخش خصوصی نیز تحمیل میگردد، هزینههای حقوقی احتمالی مربوط به اعمال و اصلاح قراردهای بسته شده در گذشته با واحد پول قدیمی و احتمالا بسیاری هزینههای ریز و درشت پنهان دیگر که در نگاه اول شاید به چشم نیایند.
خلاصه مطلب آن که توقعی منطقی از پیشنهاددهندگان طرح است که با ارائه گزارشی تفصیلی از هزینهها و فایدههای پیشبینی شده طرح حذف 4 صفر از پول ملی، افکار عمومی را قانع سازند که اجرای این طرح در شرایط فعلی اقتصاد ایران به صرفه و تضمینکننده منافع ملی است. یعنی انتظار میرود که ارقامی را به عنوان منافع و هزینههای این طرح به همراه روش محاسبهی آنها به صورت شفاف اعلام کنند و اقدام خود را بر آن اساس توجیه کنند. اگر ادعا میشود که این طرح یک طرح ملی است، پس باید توضیحات کافی برای قانع کردن مردم نیز ارائه گردد و حتی این موضوع به بحث و مناظره گذاشته شود، درغیر این صورت چه بسا دستآورد این طرح تنها هزینههایی گزاف و فایدههایی نه چندان قابل توجه برای اقتصاد کشور باشد.
/3131