طرح لاورف وزیر امور خارجه روسیه (گام به گام) در موضوع هستهای ایران، با واکنش متفاوت روبرو شده است. در داخل ایران گرچه عدهای از تحلیلگران بر این باورند که با توجه به فضای حاکم بر روابط ایران و گروه 1+5 و تشدید تقابل، نباید این فرصت جدید را از دست داد، بلکه باید با بررسی همه جانبه این طرح شرایط برای بازگشت به گفتگو و حل و فصل مسایل اختلافزا از طریق رویههای دیپلماتیک فراهم نمود. گرچه غرب به رهبری امریکا با تداوم سیاست قبلی (مبنی بر هویج - چماق) بارها بر بازگشت به میز مذاکره و گفتگو فیمابین تاکید دارد.
با این وجود باید گفت یک نوع بدبینی بین نخبگان و برخی از مسوولین ایران نسبت به عملکرد و نقش آفرینی روسها در پرونده هستهای ایران وجود دارد که هر گونه خوشبینی به طرح روسها با نه بزرگ مواجه میسازد.
در این ارتباط بدبینی افکار عمومی مردم ایران نسبت به روسها ریشه تاریخی دارد. به طوریکه روسیه از دوران تزارها همواره به سرزمین ایران و تصرف بخشی از آن چشم دوخته بود. در این مجال باید به اوج استعمار در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اشاره نمود که روسیه به همراه انگلستان به عنوان دو قدرت بزرگ استعمارگر نقش تاریخی در پسرفت ملت ایران و نیز چپاول ثروت های سرزمینی آن داشته است. خیانت به آرمان انقلاب جنگل و عدم تحویل طلاها به دولت ملی مصدق در اوج تنش ایران با دولت استعمارگر بریتانیا نشانگر سیاست های استعماری قزاق های سرخ است که با گذشت زمان هم از حافظه ملت ایران پاک نمی شود. در این مسیر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز روسها همچنان به دشمنی و کینه ورزی نسبت به ملت ایران ادامه دادند. اوج آن در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله رژیم بعث عراق علیه ملت ایران بود.
روسها در قامت یک متحد تمام عیار با تجهیز دیکتاتور عراق به موشکهای اسکاد و تحویل جنگ افزارهای سنگین به این رژیم بر دشمنی خویش با ملت ایران تاکید ورزیدند. لذا با بررسی متغیرهای تاثیرگذار در روابط تهران - مسکو در چند دهه اخیر میتوان عملکرد روسها در قبال حسن نیت ایران مبتنی بر آموزه های پطر کبیر (دستیابی به آبهای آزاد) از طریق بخشهای سرزمین کشورمان تحلیل کرد. بعد از فروپاشی شوروی سابق و سقوط نظام دوقطبی، خلاء قدرتی در منطقه خاورمیانه به وجود آمد. نفوذ غرب در حیات خلوت روسها و تشدید اوضاع اقتصادی آن موجب گردید روسیه ضمن رها شدن از مسایل ایدئولوژیکی بر لزوم پیونده با جهان غرب و ادغام در سازمانهای بین المللی آن تاکید ورزد.
روسها در برخورد با پرونده هستهای کشورمان نیز همواره از یک سیاست دوپهلو و بازی دوگانه بر اساس منفعت طلبی بهره جستند. به طوریکه روسها بر این باورند که تطویل بحران هسته ای بین ایران و غرب میتواند منافع کرملین را تضمین نماید. لذا گاهی از کارت ایران در قبال غرب برای امتیازگیری در قبال رویکرد توسعه طلبانه امریکا در خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز استفاده میکنند. در مورد بد عهدی روسها نسبت به ایران میتوان به بد قولی روسها در مورد نیروگاه اتمی بوشهر هم استناد کرد. نیروگاهی که با هزینه هنگفت پس از عقد قرارداد با شرکت روسی (روس اتم) در سال 1994 قرار بود تا سال 2000 تکمیل و راه اندازی شود. تاخیر 17 ساله در انجام تعهدات و بهانه گیریهای مختلف طرف روسی نشان میدهد که اصل اساسی، همان بیاعتمادی به روسها را نباید فراموش کنیم. روسها بارها ثابت کردند در بزنگاه های سخت تاریخی حتی متحدان نزدیک خود را در مواجهه با غرب تنها می گذارند.
بنابراین با بررسی مولفههای تاریخی منفی و تاثیرگذار در روابط ایران و روسیه نباید به طرح جدید روسها هم دل بست. چراکه روسیه در چند سال اخیر در یک چرخش آشکار با رویگردانی کامل از تقابل با غرب بحث همکاری و مشارکت را پیش گرفته است.
از این منظر، در گسترش چتر تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد همنوایی خود را کاملاً با دیگر اعضای گروه 1+5 ثابت کرده است. طرح روسها بر اساس همکاری گام به گام ایران و پاسخ گویی به سوالات آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) طرح ناپخته و خامی است. چراکه ایران از همان شروع فعالیت های صلح آمیز هسته ای بر اساس طرح مدالیته به ابهامات و سوالات آژانس و مجامع بین المللی پاسخ داده و بازرسان آژانس به رغم تبلیغات و گزارشات ضد ایرانی غرب و اسراییل ادلههای متقن مبنی بر انحراف ایران از مسیر صلح آمیز به نظامی در فعالیت های
هسته ای ارایه ندادند و ایران همکاری لازم انجام داده است و در قبال همکاری و حسن نیت همواره با گسترش تحریم و تشدید فشارهای سیاسی غرب مواجه بوده است.
لذا لازمه هر گونه گشایش و حل و فصل مسایل هسته ای کشورمان شناسایی حقوق هستهای ایران مطابق بند 4 و 6 پیمان NPT و بازگشت این پرونده به مجاری حقوقی و پیگیری آن در آژانس بین المللی انرژی میباشد.
* عضو هیئت علمی پژو هشکده مطالعات میان فرهنگی دانشگاه آزاد
/29214