- "مامان چرا پشت سر بابا آب می ریزین؟"
- "که بره و سلامت برگرده"
بغض امانش را برید.
- "اون زمانی که شما و بابا مکه بودین، داداش که خواست بره، پشت سرش آب نریختم"
پدر بند پوتین هایش را محکم کرد و گفت" خوش به حال داداشت..."
1717
محمدرضا مهاجر
- "مامان چرا پشت سر بابا آب می ریزین؟"
- "که بره و سلامت برگرده"
بغض امانش را برید.
- "اون زمانی که شما و بابا مکه بودین، داداش که خواست بره، پشت سرش آب نریختم"
پدر بند پوتین هایش را محکم کرد و گفت" خوش به حال داداشت..."
1717