داریوش فرهنگ در طول این سالها نشان داده با وسواس بسیار به انتخاب پیشنهادهایش فکر کرده و میکند. او در سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» بازی بسیار خوبی از خود ارایه داده که به همین مناسبت با وی گفتوگویی انجام دادهایم.
با توجه به شرایط نامشخص و گاه سخت آثار مناسبتی چطور حضور در سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» را پذیرفتید؟
همیشه خداوند را شکر میکنم که تا به امروز به خاطر مسئله مالی درکاری باز نکردهام. آنچه را که مورد نیاز «معمول» یک بازیگر است، دارم و مسئله «مالی» همیشه برایم در درجه «دوم» بوده و هست. اساساً درگیر زیادهخواهی مالی نیستم، اعتبار و احترام برایم بسیار باارزش از مسائل مالی است. سریالهای هر شبی که در ذات خودشان مشکلی ندارند؛ حتی امتیاز هم دارند. هروقت دمدستی و باری به هر جهت میشوند، بازیگر را دچار تردید میکنند. وقتی به هر قیمتی و به هر مناسبتی برای سرگرمیهای سطحی و عبوری به کار گرفته میشوند، با آنها مسئله پیدا میکنم.
این اولین بار است که با علیرضا افخمی کار میکنید. چه عواملی شما را برای حضور جلوی دوربین او ترغیب کرد؟
علیرضا افخمی را دورادور میشناختم و یکی، دو تا از کارهایش به نظرم جالب و تازه بودند. روزی که برای گفتوگوی ابتدایی به دفترشان رفتم، قرار بود نیمساعتی با هم ملاقات داشته باشیم. اما همان لحظه چهره گشاده و لبخند دلپذیر او باعث شد حرفهایمان پنج تا شش ساعت به درازا بکشد. من فقط سه قسمت از سریال و یک طرح کلی را خواندم و پذیرفتم.
جالب اینکه روی مسئله «دستمزد» بحثی نداشتیم؛ چون همان اول حل شد. اما برای دقایقی قهوه خوردیم و گپ زدیم! میدانی گاهی ما خیلی از هم دور هستیم. اما در حقیقت به هم نزدیکیم. بعضی وقتها به هم نزدیکیم، اما از هم دوریم.
چقدر اندازه نقش در یک اثر نمایشی برای داریوش فرهنگ اهمیت دارد؟
من جواب تو را طوری دیگر میدهم؛ آن قدر که در طول این سالها هرگز نقش خنثی و بیخاصیت و روزمره بازی نکردهام.
و البته من کمتر دیدهام به یک حضور کوتاه و حتی تأثیرگذار هم بسنده کنید.
قبول دارم! هرکس راه و روش خودش را دارد و من درصدد عیبجویی از دیگران نیستم، اما باید بگوییم صرفاً حضور برایم جذاب نیست. خیلی هم به تماشاگر بسیار بسیار انبوه نمیاندیشم و برای تماشاگر اهل ذوق و ظرافت بازی کردن هم ملاک من نیست. به درست بودن میاندیشم. وقتی احساس می کنی کاری درست است، حتماً انجامش بده، بازی در نقشهای روزمره با عنوان من درآوری «واقعگرایی» مورد علاقه من نیست. پاسخ روزمرگی و مایحتاج روزانه را دولت و دولتمردان باید بدهند و نه هنر و هنرمند!
این خواستههای شما در شخصیت همایون مجموعه «پنج کیلومتر تا بهشت» هم وجود داشت؟
هر روز صحبت من با علیرضا و سجاد ابولحسنی روی بحرانی بود که آن را در نوشته و در کار به وجود آورده بودند و من پیوسته میگفتم این بحران عاطفی و خانوادگی یک تم بینالمللی و بسیار جذاب است. به نظرم باید بیشتر به آن توجه کنیم.
علیرضا که خود آن را مینوشت هم این را تأیید میکرد. شما با پدری روبهرو هستید که از همه طرف به او فشار میآید. برای حفظ خانواده حتی دروغهای مصلحتی هم میگوید. از یکسو پسر خواندهاش را سخت دوست میدارد وبه او اعتماد دارد.
از سوی دیگر پسر خودش را چندان جدی نمیگیرد و علاقهای به او ندارد. حالا در یک شرایط بحرانی، پسر خواندهاش متهم به دزدی و فرار شرایط بحرانی، پسر خواندهاش متهم به دزدی و فرار شده و «پدر» رفتهرفته میفهمد که «دزدی» در حقیقت کار «پسر» خوش بوده است.
خیلی تلخ و گزنده است، نه؟ حالا باید پسرش را تحویل پلیس بدهد و رابطه خونی و خانوادگی را قطع کند؟ دخترش به پسرخواندهاش علاقهمند است، خیلی شرایط دردناک و بحرانی است! همایون چه باید بکند؟ با زندانی شدن پسرش آیا پسر خواندهاش زنده میشود؟ اینها همان نشانههای چند لایه است که میگفتم؛ تنگاهای بشری که هر انسانی در ایران، افغانستان، هند، اروپا و امریکا ممکن است با آنها روبهرو شود. یک شرایط سخت که احساسات و عواطف بشری را نشانه میرود. فرقی هم نمیکند از چه رنگ ونژاد و دین و آیین و آب و خاکی هستی! اینها ذهن مشغولی من در بازیگری هستند و تلاش میکنم این عواطف را تشدید کنم.
اصولاً برای کسی که خودش کارگردان است، دکوپاژ (نمابندی) را میشناسد، از میزانسن مطلع است. با سبک کار وقاببندی آشناست باید بازی در کار کارگردانی دیگر مشکل باشد.
باور میکنید سختترین مرحله بازیام در این سریال، همین نکته کارگردان بودن من بود! همه تلاشم را کردم که تخصص کارگردانیام مزاحم بازیگریام نشود. حتی برای یک لحظه هم نمیگذاشتم ذهنم را مشغول خودش کند. من حتی کنار مونیتور هم نمیرفتم تا صحنهها را تماشا کنم. با بازیگریام مسئله داشتم که دیگر جایی برای بروز سلیقه کارگردانیام نمیگذاشتم. من از همان روز اول به کارگردانم و سلیقه او اعتماد کردم و تا به آخر هم در کسوت بازیگر باقی ماندم.
57301