یک شب امام گفتند: در جوانی سیگار میکشیدم. تا اینکه یک شب سرد زمستان که پشت کرسی مشغول مطالعه بودم، به مطلب مهمی رسیدم..
فاطمه طباطبایی، عروس حضرت امام(ره) و همسر مرحوم حاج سید احمد خمینی(ره) در شرح خاطرات خود در کتاب «اقلیم خاطرات» از برخی خاطرات خود از زندگی امام(ره) هم گفته است. در بخشی از این کتاب در فصل چهارم و با عنوان «خانه دوست» در زیرمجموعه «خاطرات پراکنده از زبان امام(ره)» از زبان خود حضرت امام(ره) میخوانیم:
امام از استادی یاد کردند که به شیوهای خاص نزد او درس آموخته بودند. (نام اورا فراموش کردم.) گفتند: من همراه دو نفر دیگر برای درس به خانه ایشان میرفتیم. وقتی ما وارد میشدیم استاد میگفت: کتاب را باز کنید و مشغول مباحثه شوید و خودش با متانت و حوصله مشغول درست کردن قلیان میشد. آتش درست میکرد. تنباکو را خیس میکرد و... سپس می نشست و قلیان میکشید، اما همه توجهش به ما بود. هنگامی که مباحثه ما تمام میشد، گاهی جملهای در باره آن موضوع بیان میکرد که بسیار ارزنده بود و گاهی هم مطلبی نمیگفت و ما بر میخاستیم و خداحافظی میکردیم و میرفتیم تا روز دیگر...
گزارش کامل و 4خاطره دیگر را اینجــــــا بخوانید.
60