آن حدیث معروف حضرت علی (ع) را در نهج البلاغه که درباره برترین دانستن امرء القیس، شاعر زمان جاهلیت است لابد در مواضع مختلفی شنیدهاید، اما شگفتانگیز است که بسیاری از مدعیان دین و دیانت در عرصه هنر، زمانی که قرار است خود به ارزیابی و گزینش آثار هنری دست بزنند، به تنها منش و قاعدهای که عمل نمیکنند، همین شیوه امیر مومنان است.
حضرت علی در انتخاب امرء القیس کاری به شخصیت عیاش و یا لحن زنبارگی این شاعر نداشتند و معیارشان فصاحت کلام و بلاغت بیان و وسعت خیال او در شعرهایش بود. قطعا اگر از متولیان رسمی فرهنگ روزگار ما قرار بود درباره امرء القیس نظر بخواهند، نه تنها اجازه نشر و طبع به آثارش را نمیدادند که او را فاقد صلاحیت در هر امری میدانستند و در مذمتش به انواع و اقسام انگهای عقیدتی و اخلاقی و سیاسی منتسبش میساختند.
موضوع این نوشتار امرء القیس نیست؛ الگوی داوری علی (ع) است در امر هنر که جز با معیارهای زیباییشناسانه انجام نمیگرفت و تقسیمبندیهای رانتخوارانه که از بطن دوگانههای هنرمند متعهد و غیرمتعهد و مسلمان و کافر و انقلابی و غیرانقلابی و کذا و کذا شکل میگرفت در آن جایی نداشت.
چنین الگویی در فضاهای رسمی داوریهای هنری ما اغلب جایی ندارد و جوری بهترین هنرمندها برگزیده میشوند که گویی هرچه نازلتر بسازند، اما با شعار و ادعا و تابلوهای مقبول ایدئولوژیک خود را همراه سازند، ظرفیت مطرح شدنشان بیشتر است.
این روزها یکی از پردامنهترین بحثهای سینمایی روز ماجرای انتخاب فیلم ایرانی برای اسکار است. در حالی که قاطبه و اکثریت منتقدها و سینماگران و صاحب نظران فرهنگی روی یک عنوان («جدایی نادر از سیمین») اتفاق نظر دارند و دلایل قانعکنندهای نیز برای آن دارند (از ارزشهای سینمایی خود فیلم گرفته تا استقبال چشمگیر جهانیاش تا پخشکننده معتبر و مشهور خارجیاش تا جوایز ریز و درشت داخلی و خارجیاش در جشنوارههای پراعتبار سینمایی تا مضمون اخلاقی و شریف اثر و...)، از گوشه و کنار اظهار نظرهای غریبی به عمل میآید که خلاف این اجماع فرهنگی است.
اگر این اظهارات منسوب به چهرههایی معمولی بود؛ خب ایرادی وارد نبود و تنها کجسلیقگی و کممعرفتی گویندهاش اسباب توجه میشد، اما اکنون آن کسان معدود که نظراتی خلاف اجماع مزبور میدهند، دقیقا همانهایی هستند که در اداره و سیاستگذاریهای کنونی سینما، دستی بارز بر آتش دارند و به عبارت دیگر نظراتشان بیش از آن که به یک نظر شبیه باشد، تداعیبخش حکم و فرمان است.
اینان با نخوتی غریب، صرفا آثار خود و همسلکانشان را که به عنوان آثار ارزشی و انقلابی معرفی میکنند، شایسته حضور در اسکار میدانند و بی آنکه متوجه ضعفهای سینمایی این آثار باشند، از آن جا که مدعیاند اسکاریها به دلیل ماهیت استکباری و صهیونیستی و سکولاری ( و چندین و چند فحش سیاسی دیگر به مقدار معتنابه) این آثار ارزشی را پذیرا نیستند، تصمیم میگیرند یک دفعه قضیه را از بیخ منکر شوند و طی اقدامی انقلابی اسکار را تحریم کنند؛ یعنی نعل وارونه.
در این جا چند نکته هست که مبین کم سوادی و کماطلاعی این حضرات از مناسبات سینمایی است:
1- اسکار اصلا جشنواره نیست که بخواهند فیلمی را در معرض نمایش عمومی بگذارند. اسکار یک محفل رقابتی سینمایی است که به اتکای اکرانهای عمومی قبلی یک فیلم و میزان تماشاهای جهانیاش در کنار ارزشهای سینمایی کار، به انتخاب بهترینها دست میزنند. بنابراین، این که آقایان می پندارند با انتخاب فلان فیلم به زعم خودشان انقلابی و ارزشی، دست به صدور ارزش ها در سطح جهان می زنند و پیام انقلاب را در گستره دنیا منتشر میسازند، زهی خیال باطل و بلکه مضحک است.
2- نگارنده خود معتقد است گاهی مواضع غیرسینمایی در انتخاب های اسکاری دخیل است و برای همین خیلی هم نتایج نهایی آن را معتبر به لحاظ سینمایی نمیداند، اما این طور هم نیست که تصور کنیم کل محفل اسکار و داوران و اعضای آکادمیک و... یک مشت صهیونیست ضداسلام و ضدایران هستند و منتظرند تا با هر انتخاب خود، لطمهای به نظام ایران وارد سازند.
خیلی دوست دارم نظر کسانی را که معتقدند اسکار علیه مناسبات ارزشی و الهی موضع دارد درباره پذیرش فیلم «بچههای آسمان» در لیست نهایی نامزدهای فیلمهای خارجی اسکار چندین سال قبل بدانم. «بچههای آسمان» هم فیلمی به غایت مذهبی بود و هم ماجرای فقر و غنا را دربرداشت. آن موقع سازندهاش هم منسوب به جناح حزباللهیها بود و هنوز ماجرای سبز و فتنه و بصیرت و این جور مسائل مطرح نشده بود تا او را از دایره من درآوردی تنگ مومنان و معتقدان خارج بدانیم.
3- «جدایی نادر از سیمین» یکی از دهها فیلمی است که در این نظام با کسب مجوز و عبور از مراحل مختلف ممیزی و نظارت تولید شده و در جشنواره حکومتی همین نظام جایزه گرفته است.
چگونه عدهای به خود اجازه میدهند فیلمی را که نه تنها جواز رسمی دارد، بلکه مقبول هم واقع شده است، طوری مطرحش کنند که گویی یک مشت اراذل و اوباش کارگردانیاش کرده اند و معبر انواع و اقسام فحشهای سیاسی رایج قرارش میدهند و در مقابل آن، آثاری نه چندان قوی را علم میکنند؟ «جدایی نادر از سیمین» قبل از هر چیز یک فیلم ایرانی است و نام این کشور و این نظام را برپیشانی خود دارد. مطرح شدن احتمالی نام ایران، با هر معیار استراتژیک و سیاسی هم، مایه اعتبار برای نظامی است که مدعی اتکا به نهضتی فرهنگی است.
4- در اسکار یکی از مهمترین معیارها، پخشکنندههای جهانی فیلمها هستند. آقایان قرار است با چه سیاستی بروند و مثلا بگویند که فلان فیلم انقلابی و ارزشی ما را جبرائیل فیلم تولید کرده است؟!
5- تحریم اسکار قرار است مثلا چه بازتاب و پیامی داشته باشد؟ آیا آن قدر متوهمیم که گمان میکنیم با این سیاست پوزه دشمن را به خاک آلودهایم و همگان انگشت حیرت و افسوس در اقصی نقاط جهان به دهان و دندان میگزند که ای وای...حالا که ایران اسکار را تحریم کرده، اسکاریها چه خاکی بر سر خواهند ریخت؟
دود این عمل نابخردانه قبل از هر جایی به چشم خودمان فرو می رود. در طول این چند دهه اخیر این همه جایگاههای ورزشی و هنری و اجتماعی را که تحریم کردیم چه چیز عایدمان شد و چه فرصتی از کف حریف رفت؟ بعد از این همه آزمون و خطا میخواهیم برگردیم سر جای اولمان؟
6- اصرار بر ارسال «جدایی نادر از سیمین» اصلا به معنای توقع قطعی جهت برنده شدن این فیلم نیست. موضوع بر سر میزان ظرفیتها و احتمالها است. در حال حاضر با توجه به پتانسیلهای درونی و بیرونی فیلم فرهادی، احتمال انتخاب آن از سایر فیلم های ایرانی بیشتر است. همین. حساب دو دو تا چهارتا است و هضمش چندان دشوار نیست. این احتمال هم هست که پذیرفته نشود و در مقابل رقیبهای قدر خارجی دیگر از گردونه خارج شود.
7- برگردیم به الگوی داوری هنری امیرالمومنین و سقف بلند نگرش متعالی ایشان به وادی هنر و تمایزش از غبارهای سیاست و جناحبندی. کسانی که خود را هنرمند مسلمان میدانند و برای خود هیئت تشکیل دادهاند و اکنون در مقام امر و فرمان تکیه بر منصب زدهاند، دست کم همین یک بار را به شیوه امام خود عمل کنند. اجر معنویاش که محفوظ است؛ اجر مادیاش هم ان شاء الله شش هفت ماه دیگر عیان خواهد شد.
5858