هر اثر هنری را از دو پنجره متفاوت میتوان مورد خوانش قرار داد. پنجره اول نگاه همزمانی است. در این نگاه معمولا خود اثر هنری از چشم اندازهای تحلیل درون متنی مورد توجه قرار میگیرد. درباره مضمون اثر بحث میشود و این که هنرمند با توجه به رسانهای که در اختیار داشته است، چگونه توانسته مضمون مورد نظر خود را به مخاطب ارائه دهد. برخی انگارههای میان رشتهای همچون نشانه شناسی، روانکاوی شخصیتها و... نیز میتواند در این شکل از تحلیل موثر باشد. اما نگاه دیگری که میتوان در برخورد با اثر هنری مورد توجه قرار داد، بحث در زمانی است. در انگاره در زمانی باید یک اثر هنری شامل چندین سال مرور زمان شود. یعنی از تولید و خلق آن چندین سال بگذرد تا بتوان آن را در مقایسه با دیگر پدیدههای هنری دوران خود و یا در تطبیق با هنر سایر کشورها شناخت و درباره آن بحث کرد. این مرور زمان باعث میشود که ما از پرداختن صرف به خود اثر هنری دست بشوییم و آن را در برخورد با پدیدههای بیرونی همچون نگاههای جامعه شناختی و... مورد بررسی قرار دهیم. بهطور مثال میتوانیم بعد از چند سال این سئوال را مطرح کنیم که فلان نمایش تا چه اندازه به روح دوران تولید خود نزدیک بوده است و تا چه اندازه فلان نقاشی را میتوان به عنوان نشانه فرهنگی دوران خود قلمداد کرد.
این اتفاق در مورد سینما هم رخ میدهد. یعنی فیلمها را میتوان پس از تولید در زمان اکران مورد توجه و نقد و بررسی قرار داد، اتفاقی که در نشریهها و مطبوعات چاپی و اینترنتی رخ میدهد و منتقدان به بحث و اظهار نظر در مورد آثار می نشینند. اما برای بحثهای دقیق تر در مورد اثر هنری باید این فرصت را به آن داد تا شامل مرور زمان شود. مرور زمان ارزش هایی از اثر هنری را به ضد ارزش و برخی انگارهها را که از آنها به عنوان نقاط ضعف اثر یاد میشده به نقاط قوت بدل میکند. این گونه تحلیل بیشتر در مقالات علمی و پژوهشی نمود مییابد و بعدها به عنوان مطالعات علمی مطرح میشود.
این اتفاق کمتر در سینمای ایران رخ میدهد. یعنی نگاه منتقدان و تحلیلهایی که انجام میدهند بیشتر نگاههای همزمانی است. کمتر پژوهشگری را میتوان یافت که نیت کند برای تحلیل یک اثر و یا هنر یک دوران نگاهی درزمانی به آن داشته باشد. البته این اتفاق کم و بیش در برخی ویژه نامههای مطبوعات رخ میدهد. اما موضوعات محدود است و بیشتر شامل مرورهایی میشود که مثلا به بهانه هفته دفاع مقدس بر سینمای جنگ صورت میگیرد. اگر هم نگاهی درزمانی به مقولات هنری و به ویژه سینما و تئاتر وجود داشته باشد، بیشتر در پایان نامههای دانشجویی است که با کیفیتهای مختلف به سامان میرسد و در ادامه بسیاری از آنها حتی فرصت انتشار پیدا نمیکنند و در کتابخانه دانشگاهها برای همیشه خاک میخورند.
نگاه در زمانی در هنر بخصوص در زمینه سینما و تئاتر- که زمینه مطالعاتی نگارنده است و در حوزههای دیگر اطلاع کافی ندارم که تحقیقات در زمانی به چه اندازه صورت میگیرد- میتواند ما را به این سو براند که در زمینه هنرهای ملی خود به نظریه دست یابیم. این که آیا اصولا میتوان مقولهای را به عنوان هنر ملی تعریف کرد؟ اگر پاسخ مثبت است، انگارهها و شاخصههای آن با توجه به دورانهای مختلف چگونه بوده است. ما کمتر به این مسئله اشاره کرده ایم که آیا فیلمهای سینمایی و تئاترهایی که امروز ساخته و یا روی صحنه بردهایم این قابلیت را دارند تا سالها بعد به روح دوران خود بدل شوند. اگر یک محقق جامعه شناسی 10 سال بعد بخواهد برای مطالعات جامعه شناسی هنری به آثار تولیدی این سال رجوع کند، مورد مطالعاتی مناسبی را دراین زمینه خواهد یافت؟ به طور حتم وظیفه هنرمند ،آگاهانه، تولید اثر به عنوان ساختن سند نیست. اما اگر نگاه هنرمندانه او را به سمت تولید اثر هنری سوق دهد، بی شک ناخودآگاه اثر او به سند دوران خود تبدیل خواهد شد. امیدوارم بتوانیم این بحث را با اشاره به نمونههای مصداقی در آینده ادامه دهیم.
5757