«مرگ کسب و کار من است» ساخته امیر ثفقی یک فیلم غیرمتعارف و در عین حال خوشساخت است که میتواند پیوند خوبی بین روایت و زبان تصویر ایجاد کند.
نخستین تجربه کارگردانی ثقفی داستان محرومیتهای آدمهای حاشیهنشین در دایره بسته شرایط است که طبیعت نقش مهمی در فضاسازی و پیشبرد آن دارد.
داستان سه مرد درمانده از همهجا که در یک روستای سرمازده و محروم به برقدزدی از دکلهای برق روی میآورند، اما تقدیر تلخ رهایشان نمیکند و با مرگ یکی حین دزدی، دو نفر دیگر هر یک به نوعی دچار شرایطی بغرنجتر از قبل میشوند.
در چیدمان این شرایط بحرانی که سه مرد را به عنوان نمایندهای از آدمهای محروم روستا به این کار کشانده، طبعا تصویری که از فضای روستا، شرایط و روابط و مناسبات آدمها ارائه میشود، نقش مهمی دارد.
این وجه به گونهای موجز با ترسیم چهرهای سرد و مرده از این اجتماع کوچک که رونق در هیچ چیز حتی روابط انسانیاش وجود ندارد برجسته شده، شرایطی که به نوعی آدمها را در خود میبلعد.
به علاوه شرایط جغرافیایی و آب و هوایی انتخاب شده برای قصه هم کمک میکند تا بدون اغراق در بیان و تصویر، آنچه ترسیم میشود تصویری محض از شرایط موجود باشد اما در عین حال گویا و تمامکننده.
انتخاب فصل زمستان و سرما در منطقهای کوهستانی که با خود عدم رونق در کسب و کار را به دنبال دارد طبعاً تمهیدی برای چیدمان تصویری شرایط حاکم بر قصه و آدمها است، اما وقتی جغرافیا و فصل، کارکردی فراتر از تمهیدی فیلمنامهای پیدا میکنند که طبیعت نه فقط سازنده پسزمینه بلکه تبدیل به کاراکتر محوری و اصلی میشود.
با این دیدگاه میتوان گفت «مرگ کسب و کار ...» فیلمنامهای است که بخش عمده آن در مرحله کارگردانی و تولید تکمیل شده و رسیدن به تصویری تمام و کمال از جغرافیا و آب و هوا نقشی تعیینکنندهتر از بسیاری فیلمها در آن دارد.
معمولا در فیلمهایی که طبیعت یک کاراکتر محوری است و نقشی تعیینکننده در پیشبرد ماجرا و سرانجام شخصیتها دارد، چه بسا بخش عمده کار به حضور و تسلط طبیعت بر آدمها و سرنوشتشان اختصاص مییابد.
اما در این فیلم علاوه بر اینکه در خط قصه عطا (امیر آقایی) و دخترش - که برای فرار از مخمصه گرفتار کوهستان و بوران میشوند - این وجه تأمین شده مکمل شدن آن با خط قصه شکری (پژمان بازغی)، روابط و مناسبات مردم روستا نیز مورد توجه قرار گرفته که قصه را از تکبعدی شدن و فیلم را از یک وجهی شدن نجات میدهد.
در واقع پیوند خوردن هوشمندانه تم جاری در زیرلایه فیلم که سویه بیرحم تقدیر و زندگی را نشانه رفته با تصویرسازی که مکمل روایت داستانی است، کمک میکند تا «مرگ کسب و کار ...» صرفاً فیلمی درباره تلخی و محرومیتهای آدمهای حاشیهای و بختبرگشته نباشد بلکه قدرت تعیینکننده طبیعت را در تقدیر و سرنوشت برجسته کند.
*چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهائیست
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشائیست
(اردلان سرفراز)
5858
5858