از حدود یک سال پیش تا امروز ، ارکستر ملی در مسیر دگردیسی و پوست اندازی افتاده است؛ تحولی که میبایست سالها پیش در آن اتفاق میافتاد.
زمستان 89 که شورای فنی ارکستر ملی رسما دست به معرفی رهبر تازهاش زد، خیلیها بیم و امیدهایشان را به آیندهای دور سپردند، تا گذشت زمان نشان بدهد که چه روزی خواهد داد. اما امروز که تقریبا یک سال از نو شدن ارکستر ملی میگذرد، نشانههای مدیریت عالمانه آشکارتر رخ مینماید. چه بسا وقتی مشخص شد که قرار است رنگ و رخسار ارکستر ملی ایران، برگرفته از موسیقی امروزباشد.
اگر دیروز و در مدیریت پیشینِ این ارکستر، رنگ و بوی برنامه گلهای رادیو و حال وهوای دهههای 40 و50 دیده میشد، یک دلیل ساده داشت؛ استاد فرهاد فخرالدینی، رهبر پیشین ارکستر ملی.
طبیعی است که فخرالدینی که مدیریت ارکستر گلهای رادیو را برعهده داشت، بدش نمیآمد حال وهوای موسیقی دیروز را زنده نگه دارد و از طرفی نمای نوستالژیک این ارکستر برای آدمهای جا افتاده خوشایندتر هم بود و علاقه به این نوع موسیقی به دلیل یادآوری خاطرات گذشته باعث استقبال مردم از ارکستر ملی در شهرها و استانهای کشور شد.اما امروز برای ارکستر ملی چند صاحب نظر و استاد موسیقی تصمیم می گیرند؛ کسانی که خود در بطن موسیقی ایرانی زیسته و حال و هوای سخن نو را نیز خوب درک کردهاند.
کنسرت دلشدگان که دربردارنده چند قطعه جاودانه از استاد حسین علیزاده است، تازهترین فعالیت ارکستر ملی است که این روزها در تهران و چند شهر دیگر اجرا میشود تا نگاه نوی آهنگساز نوگرای موسیقی ایرانی را به علاقه مندان ارائه کند.
بردیا کیارس قطعات «دلشدگان»، «طلوع»، «بی تو به سر نمیشود»، «سواران دشت امید»،« ترکمن» و... را با تنظیم هوشمندانه بهزاد عبدی در کار تازه ارکستر ملی رهبری کرد تا پاسخی مناسب به منتقدان تصمیم شورای فنی مبنی بر انتخاب یک رهبر 31ساله برای ارکسترملی بدهد.
بردیا کیارس قطعات «دلشدگان»، «طلوع»، «بی تو به سر نمیشود»، «سواران دشت امید»،« ترکمن» و... را با تنظیم هوشمندانه بهزاد عبدی در کار تازه ارکستر ملی رهبری کرد تا پاسخی مناسب به منتقدان تصمیم شورای فنی مبنی بر انتخاب یک رهبر 31ساله برای ارکسترملی بدهد.
محمد معتمدی و بازخوانی تصنیف های علیزاده
تا پیش از آن که محمد معتمدی، خواننده آینده دار موسیقی ایرانی در تالار وحدت و در برابر جمعیتِ علاقهمند، دلشدگان را بخواند، پیش داوریها نتیجهای مطلوب را پیش بینی نمیکرد. هرچند معتمدی پیش از آن و با گروه شیدا توانسته بود توانایی خود را در بازخوانی سپیده به اثبات برساند. اما سایه سنگین استاد شجریان بر تصنیفهای بازخوانی شده علیزاده جای شکی باقی نمیگذاشت که نمونه تازه چند درجه از نمونههای ارژینال ضعیفتر خواهد بود. چون عدهای از علاقه مندان عادت کرده بودند آثار یاد شده را با صدای شجریان بشنوند، اما معتمدی با اجرای بی نقص و باطراوت خود نشان داد که خوانندهای مسلط و با اعتماد به نفس است.
این خواننده 33 ساله ، هوشمند و تاثیر گذار آواز میخواند. در میان خوانندگان معاصر تعداد معدودی دارای لحن و تشخص صدایی هستند که در عین پرهیز از تقلید تنها در صدد اجرای نت نباشند و کمی ظرافت و ذوق ورزی را با هنر خود بیامیزند. اما معتمدی توانسته است به این مقصود دست پیدا کند. او در مقایسه با خوانندگان جوان و هم سن و سال خود از این امتیاز برخوردار است که ترسی از صداسازی های متنوع ندارد و کوشش خود را محدود به ارائه آواز با تحریرهای پیچیده نکرده و بیش از هر چیز به تاثیر گذاری آواز در مخاطبش توجه کرده. مصداق این توجه، هوشمندی و درآوردن لحن مناسب آواز در «بدرود با بدرود»آشکار میشود.
او هم در اجرای جملههای پیچیده خوب عمل کرده و هم این که توانسته است لحنی خاص خود را به مخاطبش عرضه کند. در موسیقی پایانی سریال تلویزیونی»از یاد رفته» نیز لحن و رنگ منحصر به فرد صدای خود را به رخ مخاطب خود کشیده است. این مزیت وقتی با درک بالای شعر از سوی خواننده میآمیزد، هر دو مخاطب عام و خاص را راضی نگه می دارد. در مجموعه «وطنم ایران» وقتی این بیت از باباطاهر را می خواند که« به بادش می دهم نهش می بره باد/ بر آتش می زنم دودش نمیبو...» صدای باد را از حنجره خواننده میشنویم. این نکته را در آوازهای دیگر معتمدی میتوان به وضوح شنید؛ در اپرای مولوی گفت وگوی مولانا وشمس را با همایون شجریان در پختگیِ پیری جهان دیده به تصویر می کشد. جمله بندیها و توجه به ساختار آواز در این اجرا، آوازِ او را دلنشین تر کرده است. این امتیاز در آواز «برف خوانی»هم دیده میشود، هنگامی که آواز سر میدهد: « آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟ /آن که بیرون کند از جان و دلم هست کجاست؟»
او هم در اجرای جملههای پیچیده خوب عمل کرده و هم این که توانسته است لحنی خاص خود را به مخاطبش عرضه کند. در موسیقی پایانی سریال تلویزیونی»از یاد رفته» نیز لحن و رنگ منحصر به فرد صدای خود را به رخ مخاطب خود کشیده است. این مزیت وقتی با درک بالای شعر از سوی خواننده میآمیزد، هر دو مخاطب عام و خاص را راضی نگه می دارد. در مجموعه «وطنم ایران» وقتی این بیت از باباطاهر را می خواند که« به بادش می دهم نهش می بره باد/ بر آتش می زنم دودش نمیبو...» صدای باد را از حنجره خواننده میشنویم. این نکته را در آوازهای دیگر معتمدی میتوان به وضوح شنید؛ در اپرای مولوی گفت وگوی مولانا وشمس را با همایون شجریان در پختگیِ پیری جهان دیده به تصویر می کشد. جمله بندیها و توجه به ساختار آواز در این اجرا، آوازِ او را دلنشین تر کرده است. این امتیاز در آواز «برف خوانی»هم دیده میشود، هنگامی که آواز سر میدهد: « آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟ /آن که بیرون کند از جان و دلم هست کجاست؟»
انتخاب معتمدی به عنوان خواننده مهمان ارکستر ملی آزمونی بود که مجموعهی ارکستر ملی و شورای فنی این ارکستر از آن سربلند بیرون آمدند. به نظر میرسد معتمدی پلههای پیشرفت را با موفقیت پشت سر میگذارد و همراهی با ارکستر ملی او را چند پله در عرصه موسیقی به جلو پیش برده است.
از طرفی همکاری جوانانی چون محمد معتمدی، بردیا کیارس، بهزاد عبدی و ... در کنار استادانی چون هوشنگ ظریف، حسین علیزاده، ارسلان کامکار وفردین خلعت بری برای ارکسترملی نیز امتیازی ویژه است تا در مسیر پوست اندازی و گذر به دنیایی تازه برپایه فکر جوانان قرار بگیرد.
57244