در شرایطی که احتمال حمله نظامی به ایران بیش ازهر زمان دیگر افزایش یافته، انتظار میرود که ما خودمان بهانه به دست، رادیکالها و تندروهای ضدایران ندهیم. اتهامات وارده را با صبوری و خوشبینداری و در عین حال با صلابت و قدرت نشان دهیم که اتهاماتی بیش نیستند.
نشان دهیم که آنچه تندروها در واشنگتن و تلآویو دارند علیه مان مطرح میکنند بهانه هایی بیش نیستند و میخواهند به مرگ بگیرند که به تب راضی شوند. میخواهند چماق حملهنظامی به ایران را بلند کنند تا افکار عمومی به تحریمهای سفت و سخت تر علیه کشورمان رضایت دهد. در یک چنین شرایطی انتظار میرود که ما خودمان آب به آسیاب دشمن نریزیم ، ما خودمان آتشی را که علیهمان دارند شعلهور میکنند تندتر نکنیم و اگر نمیخواهیم شن و آب بر روی آن بریزیم، دستکم نفت و بنزین بر رویش نپاشیم.
اما متأسفانه برخی از مسئولین و مراکز قدرت به گونهای سخن میگویند که انگار لذت میبرند که دشمنان دارند ما را تهدید نظامی میکنند. ظرف یکی دو هفته گذشته که مسئله حمله نظامی به ایران از حد حرف و گمانهزنی جلوتر آمده است برخی از رهبران و مسئولان در غرب حمله نظامی به تأسیسات هسته ای ایران را تنها چاره جلوگیری از پیشرفت های هسته ای ما اعلام کردهاند، برخی از مسئولان خودمان به جای تلاش در خنثی کردن موجی که علیه ایران در غرب به راه افتاده، برعکس بهگونهای سخن میگویند که گویا از حمله نظامی به ایران استقبال هم میکنند. این افراد درخصوص تحولات یکی دو هفته اخیر آنچنان سخن میگویند که گویا حمله نظامی به ایران نشان میدهد که راه ما درست بوده. ما بر حقیم و استکبار و مخالفینمان بر باطل. بهگونهای در قبال تحولات یکی دو هفته اخیر واکنش نشان میدهند که منتظرند آمریکاییها به ما حمله نظامی کنند تا به دنیا و مخالفین و منتقدین شان در داخل کشور بگویند که حالا دیدی ما انقلابی هستیم ، دیدید استکبار علیه ماست، دیدید صهیونیست ها دشمن ما هستند و حالا معلومتان شد که شما با آنها هستید.
یکی از مراکز اصلی قدرت در سر مقالهای درست در بحبوحه حمله به ایران در هفته گذشته نوشت که ایران تنها دشمن اصلی آمریکاست و نه عراق، نه افغانستان و نه هیچ قدرت و کشور و نظام دیگری دشمن واقعی آمریکا نیستند، و این فقط جمهوری اسلامی ایران است که دشمن و مشکل واقعی غرب و آمریکاست. در لابهلای سطور نوشتهاش این تقاضا و این انتظار بهچشم میخورد که گویا مدال دشمنی با غرب و آمریکا فقط میبایستی بر سینه ایران انقلابی آویخته شود. نه صدام حسین، نه طالبان، نه القاعده، نه اسامه بن لادن و نه هیچ یک از دشمنان دیگری که ظرف یک دهه گذشته مورد تهاجم نظامی همهجانبه آمریکا قرار گرفتهاند، صلاحیت و لیاقت دشمنی با استکبار را نداشتهاند و شنل افتخار و مدال طلایی دشمنی با آمریکا فقط و فقط از آن جمهوری اسلامی ایران است.
گویا اگر به ما حمله نظامی نشود، در صحت اعتبار این افتخار تردید به وجود میآید و همچون سیاوش که برای اثبات بیگناهیاش از آتش میبایستی عبور میکرد، اگر موشکهای کروز و بمبهای چند تنی آمریکای بر صنایع و تاسیسات هستهای مان فرونریزد، در صحت ادعای قهرمانی و ضد آمریکایی بودن ما تردید به وجود میاید. حتماً باید بخشهایی از کشور با خاک یکسان شود، حتماً باید ما با آمریکا، با اسرائیل، با ناتو درگیر شویم تا اثبات شود که ما ضد آمریکایی هستیم، ما در سبیل حق ، در سبیل آزادگی و عدالت هستیم .چه کسی گفته و بر اساس چه منطقی دشمنی غرب و آمریکا اثبات حقانیت و درستی یک نظام یا یک اندیشه سیاسی است؟ آیا برزیل - آرژانتین، هند، ترکیه، شیلی، آفریقای جنوبی و دهها کشور و نظام مستقل و مردمی دیگر که در دنیا وجود دارند نوکر و سرسپرده و مزدور آمریکا هستند؟ آیا درستی و حقانیت صرفاً در پیکار و جنگ با ناتو و آمریکا به اثبات میرسد. آیا سرهنگ قذافی که بیش از هفت ماه کشورش آماج حملات ناتو شد و لیبی را تبدیل به مخروبهای نمود، بر سبیل حق بود؟ آیا طالبان وصدام حسین که مورد حمله نظامی آمریکا و ناتو قرار گرفتند برحق بودند؟ و برعکس دولت مالکی و حامد کرزای ناحقاند؟
32 سال است که برای بسیاری در این مملکت میزان برحق بودن، میزان حق و حقیقت در در ابعاد و دشمنی با غرب و آمریکا خلاصه شده است. اما زمان آن فرا رسیده که از خودمان بپرسیم آیا دشمنی با غرب و آمریکا تنها راه اثبات حقانیت و حق مداری یک نظام سیاسی میباشد؟
*استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران
/29214