مهدی سنایی

  انتخابات مجلس دومای روسیه که طی هفته گذشته برگزار گردید با نتایج و حوادث سه گانه ای همراه بود. حزب روسیه واحد تحت رهبری ولادیمیر پوتین اکثریت دو سوی را که در اسفند ماه سال 1386 کسب کرده بود در ماه جاری از دست داده با کاهش 13 درصدی نصف کرسی‌های پارلمان را به دست آورد. این تغییر میزان حضور حزب روسیه واحد از سوی ناظران به شکستی برای آن حزب و زنگ خطر جدی برای پوتین که نامزد اصلی انتخابات ریاست جمهوری روسیه در اسفندماه سال جاری است تعبیر شد. با وجود اینکه حزب حاکم 77 کرسی از 450 کرسی دومای دولتی را در این دوره از دست داد با اینحال احزاب دیگر شرکت کننده در انتخابات هر یک در سطحی و به شکلی نتایج اعلام شده را زیر سؤال بردند. زوگانوف رهبر حزب کمونیست که در جایگاه دومین حزب پارلمان کرسی‌هایش را افزایش داده است به صراحت از تخلف در انتخابات پارلمانی سخن گفت و ژیرینوفسکی رهبر حزب راستگرای لیبرال- دموکرات که ادعا می‌شود که در نتیجه همراهی با کرملین از جایگاه سوم به چهارم پس از حزب روسیه عادل در پارلمان تنزل کرده است نیز از نامناسب بودن مکانیزم انتخابات پارلمانی روسیه سخن گفت.
 
احزاب راستگرای مخالف تحت رهبری یاولینسکی، نمستوف و کاسیانوف نیز که آراء لازم را برای ورود به پارلمان به دست نیاوردند علاوه بر طرح اتهام تخلفات گسترده هواداران خود را به اعتراض به نتایج انتخابات فراخواندند.
 
در این روند دو نکته حائز اهمیت است، ابتدا اینکه روسیه در عصر پوتین و درحالیکه چند ماهی به انتخابات ریاست جمهوری در این کشور مانده است شاهد این حوادث و تظاهرات چند ده هزار نفری بوده است و دیگر اینکه برخی مقامات خارجی و درحالیکه روسها از بی ثمر بودن توافقات چندساله شان با آمریکا ناراحت به نظر می‌رسند و مواضع تندتری را اتخاذ می‌کنند سراسیمه وارد میدان شده و به تشویق معترضین پرداخته‌اند.
 
شرایط کنونی تحولات سیاسی در روسیه را در چارچوب جریان دگرگونی که ویژگی اصلی روسیه و دیگر جوامع پساشوروی طی دو دهه گذشته است می‌توان تحلیل نمود. این مشخصه دگرگونی در منطقه در سه طرح متأثر از هم شامل جنبش نظام سوسیالیستی در شکل کاپیتالیزم، ایجاد دولت مدرن و روند همبستگی ملی رخ می‌نماید. غرب استراتژی خود را در حوزه دگرگونی سیاسی در این منطقه بر اضمحلال نظام سوسیالیستی و عدم اجازه به احیای آن در هر شکل و رشد سریع روابط کاپیتالیستی و ایجاد نظام سیاسی نوین براساس مدل دموکراسی غربی قرار داد. رویکردهای موجود در سیاست خارجی روسیه و دیگر جمهوری‌ها در اوایل دهه نود نیز به این روند مساعدت می‌نمود.
 
اما اجرای این روش بدون مداخله سازمان‌های اروپایی و آمریکایی همچون سازمان امنیت و همکاری اروپا، اتحادیه اروپا و ناتو و مداخلات مستقیم ایالات متحده آمریکا ممکن نبود. به زودی این مداخلات تقابل و تعارض‌ها را آشکار نموده و در نیمه دوم دهه نود شاهد تغییرات و تعدیلاتی در رویکرد روسیه و دیگر کشورها بودیم و سیاست خارجی رویکرد به غرب جای خود را در این جمهوری‌ها به برقراری توازن در روابط با شرق و غرب داد.
 
از اوایل هزاره سوم اما روسیه و دیگر جمهوری‌های شوروی سابق به برنامه مدون‌تری برای توسعه دست یافتند. توسعه با مدل بومی بعنوان نظریه اصلی مطرح شد که در آن ضمن پذیرش نظام اقتصادی جهانی یکسره به روش‌های سوسیالیستی پشت پا زده نمی‌شود. علاوه بر این در مسیر ایجاد دولت مدرن امنیت و ثبات در منطقه‌ای با بحران‌های مختلف در حاشیه آن در اولویت اول قرار گرفت و در مقام تعارض ثبات و دموکراسی راه رسیدن به دموکراسی از مسیر ثبات تعیین شد. در همین راستا از دموکراسی بومی سخن گفته شد که اکنون مخرج مشترک سخنان رهبران این جمهوری‌ها در روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز است. پوتین نیز به صراحت از «دموکراسی هدایت» شده سخن گفت و اینکه کشورش برای رسیدن به ثبات و توسعه به مردم سالاری با ویژگی تدریجی و بومی نیازمند است.
 
از نگاه نگارنده مسائل مرتبط با انتخابات روسیه به روشنی پیچیدگی روند تغییر در این منطقه و چالش‌های پیش روی دموکراسی هدایت شده آقای پوتین را به نمایش گذاشته است.
 
این روند تغییر در پهنه واقعیت با چالش‌هایی روبروست. این رویکرد سیاسی که با بازگشت مجدد پوتین به قدرت و قدرت گیری مجدد حزب روسیه واحد و حذف تدریجی برخی از گروه‌های راست و لیبرال همراه شده است موجبات نگرانی‌هایی را در میان بخشی از مردم روسیه فراهم نموده است. از نگاه آنها این روند می‌تواند چهره روسیه را به برخی جوامع آسیای مرکزی و قفقاز که در عمل با رؤسای جمهور مادام‌العمر مواجهند نزدیک نماید.
 
البته نمی‌توان از کنار این واقعیت به سادگی گذشت که محبوبیت ولادیمیر پوتین در میان مردم روسیه همچنان چشمگیر است. چه اینکه او توانست در دوره هشت ساله ریاست جمهوری‌اش در تثبیت شرایط داخلی و خارجی روسیه و بهبود وضع اقتصادی و افزایش جایگاه بین‌المللی این کشور تجربه موفقی نشان دهد. کاستی‌های اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم علیرغم بهبود نسبی وضعیت نسبت به دهه اول پس از فروپاشی ازجمله عوامل رویگردانی نسبی مردم روسیه از حزب حاکم است. ریختن نزدیک به 40 درصد آراء به سبد حزب کمونیست و حزب روسیه عادل که با شعارهای سوسیالیستی وارد عرصه انتخابات شد نشان می‌دهد مردم روسیه از سویی خاطره اقتصاد حداقلی و فراگیر دوره شوروی را فراموش نکرده اند و از سوی دیگر ضمن بی اعتمادی به اقتصاد سرمایه داری از شکل گیری باندهای مافیایی اقتصادی جدید نگرانند. بخشی از محبوبیت پوتین نیز مرهون درافتادن او با گروه‌هایی از این دست در اواخر دهه نود بود.
 
از بعد خارجی ورود سراسیمه و موضعگیری غیرمتعارف مقامات آمریکا درباره حوادث روسیه به خوبی از این حقیقت پرده بر می‌دارد که بخشی از کشورهای غربی مترصد این فرصت هستند که موضوعاتی را دستمایه قرار داده و روسیه را به سمت تنش‌های داخلی و بی ثباتی سوق دهند. تحولات یکساله اخیر خاورمیانه نیز نشان می‌ دهد آمریکا و اینبار به همراهی برخی دول اروپایی همچنان نظم نوینی را برای جهان دنبال می‌کنند که در آن صلح و ثبات و دموکراسی با عینک منافع این دولت‌ها دیده می‌شود.
 
بدون تردید حوادث مسکو اگرچه هرگز از ظرفیت‌های مشابه آنچه در کشورهای عربی رخ داد برخوردار نیست و گرمایی نوبتی و گذرا اما غیرمنتظره در زمستان سرد و معمولاً برفی روسیه است اما زنگ خطری جدی برای پوتین و حزب حاکم در روسیه است که تلاش می‌کند راه رسیدن روسیه به دموکراسی را از طریق مدل‌های بومی و امنیت و ثبات هموار نماید و در چند ماهه آینده انتخابات ریاست جمهوری را پیش روی دارد.
 
چگونگی تعامل با احزاب مخالف اما برنده در انتخابات پارلمانی، شیوه رفتار آتی با احزاب اپوزسیون و راستگرا که انتظار دارند میدان بیشتری در عرصه سیاست برای آنان باز شود و نحوه پاسخگویی به مردمی که یکبار دیگر گرایش خود را به اقتصاد سوسیالیستی نشان می‌دهند و همچنین سیاست پیش روی پوتین در مواجهه با شرکای آمریکایی و اروپایی روسیه که بی اعتمادی نسبت به انان در جامعه سیاسی روسیه افزایش می‌یابد و همزمان روسیه به سرمایه گذاری آنان در اقتصاد کشورش نیازمند است و کفایت و عدم کفایت ظرفیت‌های اقتصادی روسیه برای رقابت و تقابل با آنان ازجمله مسائل پیش روی رهبران سیاسی کرملین است.
 
محوری‌ترین خواست مردم روسیه نیز احتمالاً‌ شناسایی هدف اصلی پوتین در بازگشت مجدد به قدرت ریاست جمهوری است و اینکه تداوم حضور او در عرصه قدرت چه تحول و پیشرفتی را برای روسیه رقم خواهد زد.
 
روسیه که از وعده‌های عملی نشده غرب درباره سپر دفاع موشکی، عضویت در سازمان تجارت جهانی، لغو نشدن تحریم‌های چهل ساله مجلس سنای آمریکا و استانداردهای دوگانه غرب در مسائل خاورمیانه و عربی سرخورده شده است خواهد کوشید با تقویت سیاست آسیایی، تشکیل اتحادیه اوراسیا و بازسازی روابط خود با چین و هند و اتخاذ مواضع محکمتر در مسائل منطقه‌ای سیاست خارجی متمایزی را در آینده دنبال نماید در عین حال برای دستیابی به اهداف خویش در عرصه سیاست خارجی نیازمند تقویت روند متمایزی از توافق و همبستگی ملی خواهد بود.
 
مدیرگروه مطالعات روسیه دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران

/27212

منبع: خبرآنلاین