بارسلونا زیبا بازی میکند. این سخنی است که اگر از هر فوتبالدوستی راجع به فوتبال و تیمی که فوتبال زیبا بازی میکند بپرسید، قطعا در پاسخ خواهید شنید. اما آیا این پاسخ همه حقیقت است؟ احتمالا نه. به نظر من پاسخ درست این است که بارسلونا به ایدهآلترین شکل ممکن فوتبال بازی میکند. این پاسخ مبتنی بر نوعی رویکرد آرمانگرایانه نسبت به همهچیز است که اکنون تجلی خود را در فوتبال میجوید.
ایدهآلیسم یا آرمانگرایی در ذات خود نوعی تمامیتخواهی مستتر دارد، یعنی جستجوی هر پدیده یا فرآیندی در کاملترین شکل خود. این کمالطلبی کمترین نقصی را پذیرا نمیشود و البته اگر گاهی نقصی هم در پدیده مذکور موجود باشد (که حتما هست) احتمالا با نوعی خودفریبی آشکار یا پنهان منکر میشود، اما آرمانگرا به هرحال در یک فرآیند خوداقناعی، نقص مذکور را ندیده میگیرد.
فوتبالی که تیم بارسلونا بازی میکند هم احتمالا نقایصی دارد که شاید در آینده تیمی کاملتر با بازی بهتر، این نقایص را آشکار کند؛ اما به هر حال در وضع موجود این تیم بارسلونا کاملترین فوتبال را بازی میکند. زیبایی فوتبال بارسلونا فقط در حرکات فردی و حتی در نتایجی که این تیم میگیرد نیست؛ این زیبایی حتی هنگامی که بارسلونا نتیجه نمیگیرد( که البته کم پیش میآید) هم خود را نشان میدهد و به همین دلیل است که تماشاگر نهایت لذت را از فوتبال بارسلونا میبرد.
زیبایی فوتبال بارسلونا در هماهنگی میان تمام اجزایی است که یک تیم فوتبال و حتی حواشی آن را میسازد؛ از حرکات فردی و تیمی گرفته که در اوج ظرافت و هماهنگی انجام میشود تا جنبههای رفتاری بازیکنان و مربی این تیم در داخل و خارج زمین. این ویژگیها حتی چهرههای فتوژنیک بازیکنان و مربی بارسلونا را هم شامل میشود و حتی وضعیت اجتماعی-سیاسی این تیم در ایالت کاتالونیا و اسپانیا را هم دربرمیگیرد که به نوعی بارسلونا را نماد استقلالخواهی و مقاومت اقلیتی در برابر اکثریت جلوه میدهد، مقاومتی که با پیروزیهای خود تحسین همگان را برمیانگیزد. در واقع در کاتالونیا، بارسلونا فقط یک تیم فوتبال نیست و پیروزیهای این تیم هم صرفا پیروزی یک تیم فوتبال نیست، بلکه تا حدود زیادی سمبلی از کینهای قدیمی است که میان ساکنان این ایالت و بقیه اسپانیا از زمان جنگ جهانی دوم و حکومت ژنرال فرانکو باقی مانده است. دورهای که حمله بمبافکنهای ایتالیایی به این ایالت استقلالطلب اسپانیایی با بیتوجهی و حتی تشویق فرانکو و همفکرانش همراه شد. از آن پس، حس تنهایی و بیپناهی که در نتیجه عدمهمراهی دیگر ساکنان اسپانیا دردستیابی به آرمان مردمان این ایالت ایجاد شد، بازتاب خود را در تقابل این ایالت و بقیه کشور نشان داد که بخشی از آن نیز همواره در زمین فوتبال و برعهده بازیکنان بارسلونا بوده است. به واقع تیم فوتبال بارسلونا آنقدر برای مردم این ایالت مهم و با تقدس همراه بوده که تا همین اواخر این تیم در اثر فشار افکار عمومی، با وجود درآمد هنگفتی که دیگر تیمها از تبلیغ روی پیراهن خود کسب میکنند و یکی از منابع اصلی درآمد آنها محسوب میشود، هیچگاه تبلیغ تجاری روی پیراهن خود درج نمیکرد تا این پیراهن که به نوعی پرچم این ایالت محسوب میشد، آلوده منافع تجاری نشود.
نگاه افکار عمومی فوتبالدوستان جهان به بارسلونا با شاخصهای گفتهشده که با تبلیغات فراوان هم همراه بوده، بارسلونا را به نماد همان آرمانگرایی یادشده در زمین فوتبال تبدیل کرده است؛ تیمی که فوتبال را به غایت زیبا بازی میکند. کنشهای فردی و گروهی بازیکنان بارسلونا در زمین، آنچنان مواج و سیال است که گویی بیننده یک بازی کامپیوتری از قبل طراحیشده را میبیند.
در تیم بارسلونا، توپ هیچگاه بیحرکت نیست، حرکات اضافه نمیبینید، بازیکنان همیشه از قبل در نقطهای هستند که توپ قرار است بعدا به آنجا برسد، رسیدن توپ از یک نفر به نفر بعدی با حداقل ضربات انجام میشود، سریع و دقیق و البته این فرآیند در نهایت با حرکات رقصگونه و انفجاری بازیکنانی مانند مسی و اینیستا که در نهایت نرمی، ظرافت و در عین حال صلابت انجام میشود به بار مینشیند و به گل یا خطری جدی روی دروازه حریف ختم میشود و تماشاگر آرمانخواه را به لذتی دیوانهوار میرساند.
بارسلونا حتی در بیرون زمین هم نماد آرمانگرایی تماشاگرپسند است. مصاحبهها و اظهارنظرهای بازیکنان و بخصوص مربی جوان این تیم که به دور از هرگونه جنجال و بیاحترامی به حریفان و باتواضع انجام میشود، شاهد این گفته است و بیتردید این یکی از بزرگترین تفاوتهای بارسلونا با تیمی مثل رءال مادرید است که شاید تنها تیمی باشد که تا حدود زیادی در عرصه فنی به بارسلونا شبیه است. توجه به مصاحبهها و اظهارنظرهای مورینیو، مربی مادریدیها، که عنوان آقای خاص را برای او به ارمغان آورده، تفاوت او را با مربی بارسا نشان میدهد و به خوبی پاسخ این سوال را میدهد که چرا از میان این دو مربی بزرگ و کاربلد که هردو به شدت مشهور هستند، تنها یکی محبوب میشود و او کسی نیست جز گواردیولا. همچنین مقایسه معروفترین بازیکنان دو تیم، یعنی مسی و رونالدو و تمایزگذاری میان تکبر رونالدو و تواضع مسی به خوبی دلیل محبوبیت بیشتر مسی را توضیح میدهد و به همین دلیل است که گواردیولا و مسی دردرون و بیرون زمین ترجمان آرمانگرایی تماشاگرانی میشوند که در فوتبال هم آرمانهای فروخفتهشان را جستجو میکنند.
ایدهآلیسمی که این روزها فوتبال را به مهمترین ورزش دنیا تبدیل کرده و حتی آن را ابزاری در دست سیاستمداران کرده تا با سوارشدن بر موج آن به اهداف سیاسیشان برسند، تجلی خود را در بارسلونا یافته است.
نمیدانم چند سال دیگر باید بگذرد تا دوباره تیمی مثل بارسلونا یا بهتر از آن ظهور کند، تیمی که آنقدر اقبال داشته باشد که در یک زمان واحد این همه بازیکن و مربی کمنظیر را در خود جمع کند و فوتبالی در نهایت روانی و زیبایی ارائه دهد، اما به هرحال دست تقدیر این فرصت را به فوتبالدوستان عصر ما داده تا شاهد تجلی آرمانهای فوتبالی خود باشند و احتمالا تا سالها با غرور و افتخار از مشاهده مستقیم بازیهای این تیم برای نسل پس از خود که از دیدن آن محرومند، صحبت کند.
43 43