از یک طرف روز بزرگداشت یک شاعر آذری را به عنوان روز شعر و ادب فارسی انتخاب میکنیم و از سوی دیگر به راحتی اجازه میدهیم آذربایجانیها موسیقی عاشیقلار را به عنوان میراث فرهنگی خودشان در یونسکو به ثبت برسانند. از یک سو از عرفان مولانا میگوئیم و از سوی دیگر اجازه میدهیم سماع را ترکیه به عنوان میراث فرهنگی خود ثبت کند و در ادامه مولانا را از آن خود بداند!
از چند سال پیش پژوهشگران و متخصصان هنرهای فولکلور و ایرانشناسان درباره مهجوریت عاشیقلار هشدار دادند اما اتفاقی نیفتاد سال 1383 و به بهانه تهیه پرونده عاشیقلار، حسن سپهرفر پژوهشگر و کارشناس میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی درباره عاشیقلار گفته بود: «با وجود این که عاشیقها هنوز تا حدودی جایگاه خود را در بین مردم، خصوصاً افراد میانسال و پیران حفظ کردهاند، اما شواهد نشان میدهد که آرام آرام میرود تا با نسل جدید و تحت تأثیر موسیقیهای جدیدی چون پاپ، عاشیقلارها را زیر خروارها خاک دفن کند.» او همان زمان بر حفاظت از این گونه موسیقی هم تأکید کرد.
البته سپهرفر و همکارانش در میراث فرهنگی و گردشگری آذربایجان غربی ثبت جهانی این میراث فرهنگی را دربرنامههای خود قرار داده بودند اما مسئولان آنقدر کند عمل کردند که جمهوری آذربایجان در اجلاس میراث ناملموس یونسکو که در امارات برگزار شده بود، پرونده «عاشیقلار» را ثبت کند در حالیکه پرونده موسیقی سنتی عاشیقلار سال 86 در آذربایجان غربی توسط مردمشناسان این استان در حال آماده شدن برای ثبت در فهرست میراث معنوی کشور بود و طبق پیشبینیهای انجامشده این پرونده باید تا پایان سال 1387 آماده میشد. البته پیش از آن پرونده موسیقی عاشیقلار در میراث فرهنگی آذربایجان غربی تهیه و به کنوانسیون فرهنگ شفاهی بشری ارائه شده بود؛ اما اقدامی برای ثبت آن صورت نگرفت و این بار این مجموعه درصدد برآمد از طریق سازمان میراث فرهنگی اقدام کند.
درست که عاشیقلار جزو میراث فرهنگی آذربایجانیها هم هست و در آنجاهم رواج دارد اما جمهوری آذربایجان بخشی از ایران فرهنگی است و اگر مسئولان به این موارد توجه داشتند دست کم عاشیقلار را مانند نوروز به صورت یک پرونده چندملیتی که با همکاری ایران، جمهوری آذربایجان، هند، قزاقستان، ازبکستان، پاکستان و ترکیه ثبت شده با همکاری جمهوری آذربایجان به ثبت میرساندند.
موسیقی عاشیقلار خاستگاهی ایرانی دارد و امروز با زندگی مردم استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و بخشهای شمالی همدان درآمیخته است. به گفته کارشناسان موسیقی عاشیقهای این دوران و عهد قدیم مالک بخشی از گنجینههای عظیم هنر، ادبیات تاریخی و پیشینیان خود هستند که منظومهها و سرودههای خود را با ترکیب موسیقی سنتی بهصورت استادانه با محتوای بشردوستانه و الهام از غریزه ذاتی خود، زندگی، طبیعت و حفظ سنن و هنر عاشقی به زبان عامیانه در میان مردم بازگو میکنند. این هنر سابقه 10هزار ساله دارد و در محدوده فرهنگی ایران، بخصوص در ارومیه در میان نوازندگان بیش از 72 آهنگ و مقام دارد که عاشیق باید با حفظ این مقامها در ذهن و سینه خود به مقام استادی دست یابد. «عاشیق» نام نوازندههای موسیقی عاشیقلار است و به ساز این نوع موسیقی «قوپوز» میگویند. حالا کاش مسئولان به این گفته محمد سریر مدیرعامل خانه موسیقی بیاندیشند و برای ثبت موسیقی نواحی و مقامی ایران کاری بکنند.