* این یادداشت پیش از این در سال 1386 در روزنامه اطلاعات به مناسبت چهلم درگذشت آیت الله مجتهدی منتشر شده است.
اين روزها مصادف با چهلم درگذشت مدرس و مربي نامآور پنجاه شصت سال اخيرحضرت آيتالله حاج شيخ احمد مجتهدي است. راقم اين سطور چون ميدانست بسياري از ارادتمندان ايشان از استادشان به بهترين وجه ياد خواهند كرد، لازم نديد كه پس از ارتحال ايشان مطلبي نويسد و احتمالاً گرفتار تكرار مكررات شود. با اين همه به نظر ميرسد كه شايسته است ما نظامي انديشيده براي تحرير شرح حال رجال علم و ادب و ديگر رشتههاي علمي و فني زمان معاصر تدوين كنيم. در گذشته كتابهاي رجالي و با دقتي درخور تحسين به اين مهم اقدام ميكردند؛ اما در حال حاضر كه شبكههاي رسانهاي متعدد وجود دارند، همگان با اعتماد به آنها خود را درگير چنين برنامهاي نميكنند اما كارهاي رسانهاي گهگاه اندكي شتابزدهاند و در ضمن كمتر در يك بايگاني منظم نگاهداري و به درستي طبقهبندي و ضبط ميشوند. در نوشتههاي رسانهاي هر چند بيشتر نزديك به تمامي دادههايي كه عرضه ميشود، درست هستند و دستكم نادرست نيستند اما برخي از نكتههاي اساسي از قلم ميافتد و چون مدتي از رحلت مردي بزرگ ميگذرد، همه اطلاعات عرضه شده و تمامي آنچه از قلم افتاده است، يكجا در بوته فراموشي قرار ميگيرند!
مطابق رسم قديم
مطابق رسم قديم ترجمه احوال رجال مؤثر در علم و ادب و ديگر رشتهها بايد نكتههاي زير را در برداشته باشد:
ريشههاي خانوادگي صاحب ترجمه
دوران تحصيل معلمان و مربيان وي، به ويژه مربيان سالهاي نخستين
چگونگي پيگيري درس و بحث توسط صاحب ترجمه
دوران تعليم و تدريس مستقل وي، روش تدريس و شيوه تربيتي او تربيتشدگان مشهور وي، آثار و بركات علمي و اجتماعي وي
ويژگيهاي اخلاقي و مديريتي او و...
از مرحوم آيتالله حاجشيخ احمد مجتهدي ميتوان ذيل بيشتر نزديك به تمامي عناوين ذكر شده، اطلاعاتي به دست داد. البته به علت دوري طولانيمدت كه اينجانب از ايران داشتهام، نميتوانم همه دادههاي لازم را در اين زمينه در اختيار داشته باشم؛ اما به اجمال ميتوانم به چند نكته اشاره كنم.
نخست به نكتهاي كه در مقام اطلاعرساني به ابهام برگزار شده بود و شايد موجب القاي اطلاعي نادرست شده باشد، اشاره ميكنم و يادآوري مينمايم بيان اين عبارت: «محمدعلي مجتهد، مشهور به شيخ احمد مجتهدي تهراني» جملهاي صحيح نيست زيرا احتمال دارد اين معني را القا كند كه ملامحمد علي مجتهد نام يا لقب ايشان بوده و بعداً تغيير كرده است. حال آنكه چنين نيست. در واقع ملا محمدعلي مجتهد نام خانوادگي ايشان و خانوادههايي چند از خانداني است كه آقاي مجتهدي نيز بدان وابستهاند. در شناسنامه ايشان و ديگران نام «ملا محمدعلي مجتهد» با همين ترتيب به عنوان نام خانوادگي ثبت و ضبط است و «مجتهديتهراني» به عنوان نام خانوادگي در تركيب «شيخ احمد مجتهديتهراني» تعبيري ديگر از همين نام و نام خانوادگي است كه در واقع نوعي تغيير معمول اسامي در محاوره يا تداول عمومي است. ايشان همانطور كه در شرح حالي از خود گفتهاند، از نوادگان مجتهد معروف كاشان به نام محمدعلي مجتهد كاشاني هستند. ملا محمدعلي مجتهد كاشاني يعني جد ايشان را آخوند ملا حبيبالله شريف كاشاني (متوفي 1340هـ.ق) در كتاب خود «لبابالالقاب قيالقاب الاطياب»1 بدين ترتيب معرفي ميكند:
«و منهم: آقا محمدعلي بنمحمدباقر الكاشاني كان عالماً فاضلاً مدرساً فيالعلوم الشرعيه و العقليه مسلم الفضل و الزهد من تلامذه الحاج سيد محمدتقي الكاشاني المتقدم له الذكر و كان له ولد يسمي بالحاج ملا ابيالقاسم و كان منجماً حكيما و قدر آيته و مات بطهران» (لباب الالقاب، ص 115)
همچنين ملا محمدعلي مجتهد داماد ملامحمدصادق كاشاني است كه لبابالالقاب از روي وي چنين ياد ميكند.«و منهم الحاج الملا محمدصادق الكاشاني المعروف بالصباغ كان قاريا حكيما مدرساً عابداً صالحاً متشرعاً قد اشتغل بالتحصيل في كبر سنه و قد رايته و هو شيخ كبير حسن الاخلاق و كان من تلامذه الشيخ عبدالرزاق المتقدم له الذكر»(ص 111)
اگر حافظهام ياري كند مرحوم حضرت آيتالله يثربي در سؤالي كه اينجانب از ايشان كردم، ميفرمودند: «حاج سيد محمدتقي كاشانی، استاد ملامحمدعلي مجتهد كه مرحوم شريف كاشاني در ترجمه احوال ملامحمدعلي مجتهد از وي ياد ميكند، عموي پدر ايشان و از شاگردان ملامهدي نراقي بوده است.»
ملامحمدعلي مجتهد چند فرزند داشته است كه يكي از آنها ملامحمد باقر كاشاني و ديگري حاج ملا كاظم و سومي حبيبالله و چند تن ديگر بودهاند. حاجملاكاظم كه مرحوم شريف كاشاني از وي ياد كرده و در تهران او را ملاقات نموده، فيلسوف و منجم و طبيب بود. وي در تهران وفات يافته و در قبرستاني كه در كنار ميدان مولوي كنوني بوده،دفن شده و قبرش بيش و كم شناخته بوده و پدر راقم اين سطور بنا به نقل خودشان، بارها بر سر مزار ايشان فاتحه خوانده است. پس از تخريب اين قبرستان، باغ فردوس و سپس بيمارستاني در آنجا ساخته شد. پيش از تخريب كامل، صورت برخي قبرها از جمله اين قبر نگهداري شده بود و پس از آن نيز نام و نشانهاي آنها در دسترس قرار داشت كه بايد ديد اكنون اين نام و نشانها در كجاست. باري، پسران ملامحمدعلي مجتهد پس از فوت ايشان حداقل دو شاخه شدند: جمع بيشتري از آنها به هنگام برقراري ورقة هويت و شناسنامه، نام خانوادگي «ملامحمدعلي مجتهد» را برگزيدند. يكي از خانوادههاي اين شاخه، فرزندان ملامحمدباقر بودند. وي داراي دو پسر به نامهاي حسن و احمد و يك دختر بود. ملامحمدباقر پس از فوت پدر (ملامحمدعلي) در مشهد اقامت گزيد و پس از مدتي در جواني وفات يافت و در رواق حرم حضرت رضا عليه آلاف التحيه و الثنا و در حول و حوش مزار شيخ بهايي دفن شد. ميرزا حسن و ميرزا احمد نوجوان پس از فوت پدر به تهران آمدند و به كسب و تجارت پرداختند. ميرزا احمد از معنونين بازار تهران و رئيس انجمن كاشانيهاي تهران گرديد، كه جلساتشان در يكي از مرافق مسجد جامع تهران تشكيل ميشد. ميرزا احمد چندين پسر و دختر داشته كه يكي از آنها به نام «محمدباقر»، پدر آقاي مجتهدي است. از سوي ديگر ميرزا حسن برادر ميرزا احمد دختر خود را به عقد ازدواج ميرزا محمدعلي، يكي از پسرعموهاي خود كه از اعقاب حبيبالله فرزند ديگر ملامحمدعلي مجتهد بود، درآورد. ثمره اين ازدواج دو پسر و يك دختر بود كه دختر با ازدواج با محمدباقر، فرزند ميرزا احمد صاحب فرزنداني شد كه بزرگترين آنها آيتالله حاج شيخ احمد مجتهدي بوده است. يكي از پسران ميرزا محمدعلي هم كه نام باقر داشت، پدر راقم اين سطور است كه با يكي از دختران ميرزا احمد ازدواج كرد.
سبك وسياق تربيت
بدين ترتيب راقم اين سطور و آيتالله حاجشيخ احمد مجتهدي هم پسرعمه است و هم پسردايي يكديگريم!
آيتالله حاجشيخ احمد مجتهدي پس از گذراندن بخشي از تحصيلات جديد به فكر درس و بحثهاي طلبگي افتاد. آقاي مجتهدي دو دايي داشت كه يكي از آنها همراه با پدر ايشان ابتدا موافق با تحصيلات حوزوي وي نبودند؛ اما دايي ديگر يعني پدر راقم اين سطور، حامي و مشوق ايشان بود. آقاي مجتهدي براي تحصيل در مسجد لرزاده به گروه شاگردان مرحوم حاجشيخ علياكبر برهان پيوست. مرحوم حاجشيخ علي اكبر برهان در سالهاي ابتدايي پس از شهريور و ادامه آن، حوزه درسي گرمي را متشكل از جوانان علاقهمند تشكيل داده بود و مرحوم مجتهدي يكي از آنها بود. به نظر اينجانب از مرحوم برهان و كارهايشان كمتر سخن گفته شده است و چون راقم اين سطور مدتي طولاني در ايران نبودهام و پس از مراجعت، گرفتاريهاي فراوان داشتهام، علت را نميدانم؛ اما آنچه مربوط به زمان نوجواني و جوانيام است و ميدانم، اين است كه سبك و سياق تعليم و تربيت مسجد لرزاده و در نتيجه شخص مرحوم حاجشيخ علي اكبر برهان در شاگردانش و از جمله مرحوم آيتالله مجتهدي تأثير بسزايي گذاشته بود؛ حلقه درس و اقامت در مسجد لرزاده و حضور مستمر مرحوم برهان در مسجد و حلقه درس و اردوهاي تعليمي و تربيتياي كه در اطراف تهران يا اماكن زيارتي تشكيل ميداد، طلبههاي وي را با طلبههايي كه ساعتي در روز را به درس در حوزه ميگذرانند، متمايز ميساخته است. بخش قابل ملاحظهاي از روش مديريتي اخلاقي و علمي آقاي مجتهدي ملهم از روش مرحوم برهان بود.
عزيمت به قم و بازگشت به تهران
باري، پس از چند سال درس و بحث در تهران، آقاي مجتهدي به قم عزيمت كرد و چند سالي در آنجا اقامت داشت و پس از بازگشت به تهران، ابتدا همانطور كه خود گفتهاند، بنا نداشت تمام وقت به كار تعليم بپردازد؛ اما آشنايي بيش و كم اتفاقيشان با مرحوم حاجشيخ محمدحسين زاهد با واسطه آيتالله حقشناس و ملاقات در مسجد امينالدوله و تشويق و ترغيب حاجشيخ محمدحسين زاهد، او را به طي طريقي كشاند كه تمامت عمر خويش را خردمندانه و با پشتكار و شوق وافر در راه آن صرف كرد. با توجه به حافظه قوي و ذوق و خوشخلقي و مردمداري و تسلط آقاي مجتهدي به القاي دقيق آنچه ميدانست، ممكن بود كوچكي و كمجمعيتي حلقه درسش در آغاز كار، كه بخشي از آنها را هم بازاريان يا افرادي نظير راقم اين سطور تشكيل ميدادند، كه بخش اندكي از وقت خود را به دروس حوزوي اختصاص ميدادند. سبب افسردگي و دلزدگي آقاي مجتهدي شود؛ اما اعتقاد وي و علاقهاش به تدريس و نيز پشتكار و خستگيناپذيري وي ياريگرش بودند كه از ميدان به در نرود. به خاطر دارم كه جمع ما سيوطيخوانها در پشت بام يكي از دو مسجد امينالدوله يا زيد (كه محل اصلي آن در خاطرم نيست) از شش يا هشت تن تجاوز نميكرد. تعداد كساني هم كه در يكي از اتاقهاي مسجد حاجسيد عزيزالله صبحها درس ميخواندند،بيش از اينها نبود. روش زندگي، سلوك و رفتار و اخلاق و چگونگي منبرهاي حاجشيخ محمد حسين زاهد نيز دومين تأثير عميق را در زندگي معنوي آيتالله مجتهدي گذاشت؛ به گونهاي كه تقريباً تا آخرين ماههاي زندگي، حتي در بيمارستان يا محل استراحتش كه راقم اين سطور بارها شاهد بود، ياد و خاطره و برخي نكتهبينيهاي اخلاقي و تربيتي استادش را در ذهن و زبان حاضر داشت و مرتباً از روش كار و از سخنان وي شاهد ميآورد.
روش كار، پشتكار كمنظير، تقوا،دانش و به ويژه دانش كاربردي آيتالله بايد صاحبنظران تعليم و تربيت را در ايران به اين نكته مهم بيش از آنچه اكنون توجه دارند، توجه دهد كه نقش و سهم و اثر مربي چندين برابر درس و بحث وي،هر چند دانشمندانه باشد، در «آدم»سازي مؤثر است.
آقاي مجتهدي يك حوزه چندين ده نفره را با صبر و حوصله و با بياعتنايي به واقع كامل به امور دنيايي و با قصد قربت در طول سالهاي متمادي، آهسته و پيوسته به پيش برد و به حوزهاي چندين صد نفره يا نزديك به هزار نفر تبديل كرد. با ارادة قوي و پشتكار مسجد صاحب نام، اما بيش و كم ويرانه حاجملامحمد جعفر را نه تنها آباد كرد، بلكه قسمتهاي قابل توجهي بدان افزود و مدرس كافي براي درسهاي متعدد حوزه به وجود آورد. قسمتي از خانه كوچك خود را حسينيه كرد، اما به خانه و هم حسينيه خود چيزي نيفزود، دايره زندگي خود را هم از همه نظر همانگونه كه از ابتدا بود، محدود نگه داشت و توسعه نداد.
استادان مدرسه
آيتالله مجتهدي به تدريج استادان برجسته و مدرسان فاضلي را در مدرسه گرد آورد كه با همان متانت ذاتي استاد بزرگ مدرسه به تدريس ميپرداختند. از كارهاي جالب توجه و مهم آقاي مجتهدي، چگونگي گزينش علمي و اخلاقي طلاب حوزه بود، ممكن بود كار امتحان علمي طلاب را استادان ديگر حوزه متقبل شوند؛ اما كار مصاحبه رفتاري و اخلاقي و شناسايي روش و منش طلاب را شخصاً عهدهدار بود و از همان روزهاي اول شروع به درس آنها را زير نظر داشت. درسي عمومي را خود به عهده گرفته بود و شيوه خاصي را در تكرار مطالب و پرسشهاي مكرر فيالمجلس داشت و به ويژه در اين درس، همگان و بهخصوص تازهواردان را زير نظر ميگرفت و به اصطلاح ورانداز ميكرد و به محض آنكه طلبه نيمه وقتي را مستعد مييافت، يا به تشويق شخص وي ميپرداخت يا پدرش را از استعداد فرزندش آگاه ميكرد و پيشنهاد ميكرد كه وي را براي تحصيل دائمي در حوزه ياري كند و به عكس هر گاه طلبهاي را اهل علم و اخلاق نمييافت، بيدرنگ عذرش را ميخواست تا مبادا ديگران را هم دچار تنبلي و تنپروري كند. در اين زمينه بسيار سختگير بود. از طلبههاي بداخم و ترشرو و بيادب بيزار بود و با تندي با آنها برخورد ميكرد و آنها را از خود ميراند و هميشه درباره كساني كه رانده بود يا از ابتدا نپذيرفته بود، ميگفت: «اين آدم كه بيادب يا اخموست، طلبه مدرسه من نيست!»
خونگرم و خوش خلق
آيتالله مجتهدي خونگرم و خوشخلق و اهل بحث و گفتوگو بود. پس از بازگشت به تهران و تا هنگامي كه راقم اين سطور در تهران بود، گهگاه هر هفته و بيشتر دو هفته يك بار پنجشنبهها زمستان و تابستان نزديك به طلوع آفتاب به منزل ما ميآمد و جلسه بحث و گفتوگويي دو سه ساعته را با پدرم راه ميانداخت.
بسياري از فضلاي حوزه علميه قم و ديگر حوزهها نيز از كساني هستند كه چند سالي در حوزه آقاي مجتهدي بودهاند. بسياري از علماي كنوني دستاندركار امور عمومي كشور نيز چند سالي در درسهاي آقاي مجتهدي يا در حوزه علميه ايشان بودهاند. در دهه اول محرم كه آيتالله مجتهدي در حسينيهاش روضه داشت، بيشتر اين بزرگواران مقيم تهران به ويژه در يكي از روزهاي نهم و دهم محرم در حسينيه آقاي مجتهدي، ولو براي نيم ساعت ديده ميشدند. مردم نيز با درسهاي كوتاه پرمعني و پرجاذبه وي در تلويزيون در طول چند سال اخير آشنا شده بودند و خاص و عام از پرفايده بودن اين درسها كه در بيتكلفي و شيريني و زلالي و سادگی، قطعاً مثالزدني بود و خواهد بود، سخن گفتهاند. كاش امكاني پيش آمده بود كه پژوهشگر يا پژوهشگراني درباره روش كار، مديريت دلسوزانه و بيهزينه و پرفايده و بدون تشريفات و از لحاظ علمي پربار و از لحاظ اخلاقي و تقوايي و تربيتي باارزش آيتالله مجتهدي طي مصاحبههاي متعدد با شخص ايشان و احتمالاً شاگردانشان، علاوه بر كتابي كه تهيه شده است چند تحقيق پربار ديگر را سامان ميدادند. آيا اين كار در حال حاضر تنها به ياري شاگردان قديم و جديد ايشان عملي است؟ به هر حال به نظر ميرسد كه تجربه مدرسه حاج ملامحمد جعفر يا حوزه آيتالله مجتهدي با توجه به سوابق آن و به ويژه با توجه به روشهاي تربيتي دو سلف صالح آيتالله مجتهدي، يعني حاجشيخ علي اكبر برهان و حاجشيخ محمدحسين زاهد، تجربهاي با ارزش است و هر قدر بتوان اطلاعات آن را براي پژوهشي پرمحتوا درباره يك مديريت آموزشي موفق گردآوري كرد، مغتنم است.
پينوشت:
1ـ الموليالآقا ملا حبيباللهالشريف الكاشاني، لبابالالقاب فيالقاب الاطياب، تهران، كتابفروشي
/6262