مدیرکل محترم ارزشیابی و نظارت سینمای حرفهای در برنامه «دو نیم ساعت» شبکه خبر روز پنجشنبه (22 دیماه) فرمودهاند سالیان قبل مردم ایران هر شش سال سینما میرفتند و ما این شاخص را به هر سه سال رساندهایم!
نمیدانم چرا میخواهیم به جای پذیرفتن واقعیت موجود سینمای ایران به تخیل رو آوریم و آمار واقعی را چه له و چه علیه باشد بیان نکیم، ابتدا به گزارش ذیل توجه فرمایید:
اکران 52 فیلم، فروش 27 میلیارد تومانی در 9 ماه سال 90 و حدود 13 میلیون مخاطب، در مقایسه با سال 1389 با رقم فروش 26 میلیارد تومانی و 12 میلیون مخاطب و اکران 62 فیلم و مقایسه با سال 1388 با مخاطب 17 میلیون نفری و فروش 33 میلیارد تومانی و اکران 60 فیلم، کارنامه این سینما تا این زمان است.
در سال 90 سهم تهران از فروش فیلمها 18 میلیارد تومان و سهم شهرستانها 9 میلیارد تومان است، یعنی از مجموع فروش، سهم تهران 70 درصد و شهرستانها با سهمی 30 درصدی محاسبه میشوند. شش میلیارد تومان فقط سهم چهار فیلم از مجموع 52 فیلم در شهرستانهاست و 48 فیلم دیگر در شهرستانها فقط توانستهاند سه میلیارد تومان از فروش سهم ببرند؛ و اما در تهران این مقیاس حدود هشت میلیارد تومان برای چهار فیلم و 10 میلیارد تومان برای 48 فیلم دیگر بوده است!
با نگاهی به این آمار و میزان محاسبه هزینه تولید و پخش به نظر میرسد با نگاه خوشبینانه فقط چهار فیلم توانستهاند به درآمد و تا حدودی سود برسند و 48 فیلم دیگر، هم در تهران و هم در شهرستانها با شکست مواجه شدهاند و تراژدی هرسال سینمای ایران امسال هم تکرار میشود.
تناسب بین میزان فروش به نسبت هزینهها امسال نیز همانند سالیان گذشته بوده است و شاهد نه رونق در امسال هستیم و نه افزایش معنادار فروش، فقط لازم است برای اثبات این ادعا افزایش هزینههای فیلمسازی و آمادهسازی و پخش فیلمها و سینماداری را با احتساب هدفمند کردن یارانهها محاسبه فرمایید آنوقت کاملا متوجه عرایضم میشوید.
اگر افزایش 40 درصدی هزینه تولید و 50 درصدی هزینه آمادهسازی و پخش فیلمها را با افزایش بیش از 200 درصدی هزینه سینماداری جمع کنیم متوجه میشویم، هزینه سینمای ایران حدود 300 درصد افزایش داشته است. چنانچه با فروش کف سینمای ایران در سال 89 که پایینترین میزان فروش سه دهه گذشته بوده است (26 میلیارد تومان) سینمای ایران بخواهد به حداقل فروش و هزینه سال 89 دست پیدا کند باید به فروش 50 میلیارد تومانی (با محاسبه فقط 100 درصد افزایش هزینهها نه 300 درصد افزایش هزینهها!) برسد؛ اما تنها در این 9 ماه توانستهایم به فروش 27 میلیارد تومانی دست پیدا کنیم! قصدم سیاهنمایی نیست فقط یک حساب سرانگشتی کردم تا متوجه عمق بحران باشیم، همین!
نگاه غیرمنصفانه است که بخواهیم این بحران را مربوط به این دو یا شش سال ارزیابی کنیم و میدانیم از اوایل دهه 70 این بحران آغاز شده است و این دو سال اخیر و بالاخص یک سال گذشته بحران تشدید شده است و مقصر نه دولت است و نه سینماگران و مقصر اصلی باز هم مردم هستند که سینما نمیروند!
هرچند به نسبت سال قبل تا حدود دو میلیون نفر افزایش مخاطب داشتهایم اما با مقایسه هزینه و سود در سینمای ایران کفه محاسبه کاملا علیه سود سنگینی میکند و این اختلاف امسال فاحشتر شده است.
پیشبینی نهایی برای فروش تا پایان امسال عدد 30 میلیارد تومان است و نهایتا مخاطب 14 میلیون نفری؛ به این ترتیب هر ایرانی در سال 90 هر 5.5 سال سینما رفته است و چنانچه بخواهیم تخیل کنیم، آنگاه در سال 90 جمعیت مخاطب سینمای ایران 25 میلیون نفر بوده است! خب حالا آمارها را با تخیل بیان کنیم یا واقعیت که همان عدد 14 میلیون نفری است؟ وضعیت را در سال 91 به مراتب بحرانیتر میدانم، دلایل را هم پس از نگاهی به فیلمهای جشنواره بیان خواهم کرد.
58243