نهمین دوره جایزه کتاب فصل اواخر هفته گذشته برگزار و کتابهای برگزیده و تقدیری معرفی شدند. کتاب فصل و برگزاری مستمر آن ایده و ابتکار مفید و مؤثری است که در حوزه کتاب و کتابخوانی صورت گرفته است، طبیعی است در این مسیر و بر ریشههای این نهال نوپا و دو، سه ساله باید آب افشاند و به بالیدن و بارآورتر شدنش مدد رساند.
مهمترین حسن این زیستبوم فرهنگی در این است که برخی آثار نخبه و برگزیده را دگر بار بر سر زبانها میاندازد و از این طریق به فرهنگ کتاب و کتابخوانی مدد میرساند. به تحقیق، بیش از 90درصد کتابهایی که در ایندوره به مراحل پایانی راه یافتند، مستحق چنین مقامی بودند، لذا اگر هم انتقادی به روند برگزاری و یا نوع انتخابها صورت میگیرد به معنای نادیدهانگاشتن زحمات دستاندرکاران از دبیرخانه تا داوران و دبیران بخشهای مختلف نیست.
نگارنده هر بار که فهرستهای کتابهای برگزیده و شایسته تقدیر را نگاه میکند، در برخی حوزهها نام برخی کتابهای مهم را خالی میبیند. البته بر این نکته وقوف دارد که برخی نویسندگان و حتی ناشران، چندان تمایلی به قرارگیری آثارشان در چنین رقابتهایی ندارند، اما با توجه به سخنان دو سال قبل یکی از دستاندرکاران این نهاد، که از قرار دلیلش هم عدم حضور استاد شفیعیکدکنی بود (به خاطر برگزیده شدن کتاب «قلندریه در تاریخ؛ دگردیسی یک ایدئولوژی») که گفته بود فارغ از اینکه کسی بخواهد یا نخواهد، همه آثار مورد داوری قرار میگیرد و هدف معرفی کتاب خوب است و نه ناشر یا نویسنده و هر کتابی که مجوز انتشار بگیرد بالقوه فرصت برگزیده شدن را هم دارد، درباره عدم حضور برخی کتابها پرسشهایی به وجود میآید که به نظر میرسد با سخنان فوق آن مسئول محترم در تناقض قرار دارد.
برای نمونه کتاب دیوان شمس که حاصل سالها کار استاد شفیعی است و زمستان گذشته از سوی انتشارات سخن به بازار کتاب آمد، با بیاعتنایی دستاندرکاران کتاب فصل روبهرو شد. اگر چه به دلیل نوع واکنشهایی که استاد شفیعی به اینگونه رخدادها نشان میدهد، باید هراس و پرهیز دستاندرکاران کتاب فصل را بتوان موجه جلوه داد، اما یکی، دو کتاب دیگر هم هست که متأسفانه آنها هم به لحاظ ارج و قربی که داشتند و زحمتی که بابت تدوین یا ترجمه آنها صورت گرفته بود، به حتم باید در زمره برگزیدگان قرار میگرفتند.
کتاب اول ترجمه آقای اقلیدی از متن عربی هزار و یک شب است که بعد از 160 سال از ترجمه عبداللطیف تسوجی صورت گرفت و به اعتقاد اکثر ادیبان و اهل فرهنگ یک رخداد مهم فرهنگی در حوزه ترجمه متون کلاسیک به شمار میرود. این کتاب اواخر سال قبل تمامی 18 جلد آن تکمیل و به بازار کتاب راه یافت، اما دریغ از یک تشکر خشک و خالی در جوایز کتاب فصل نسبت به چنین رخدادی.
کتاب دوم «نامش راهیاب ایران» است که واحد پژوهش انتشارات فرهنگ معاصر به بازار کتاب عرضه کرده است، واحدی که چندی پیش هم کتاب سهجلدی «فرهنگنامه فارسی واژگان و اعلام» را انتشار داد که خود رخدادی قابلاعتنا و تأثیرگذار در حیطه انتشار فرهنگهای لغت و اعلام به شمار میرود (شاید این کتاب در دوره بعد در فهرست قرار گیرد، اگر چه مؤلفان این اثر یک بار و برای ویراست نخست آن جایزه کتاب سال را از آن خود کردند).
بازگردیم به کتاب راهیاب که نگاهی متفاوت و از جنسی دیگر به گردشگری در ایران داشت و از همین منظر قابل اعتنا بود، ضمن آنکه با تلاشهای ناشر و واحد پژوهش این نهاد، کتاب بسیار کاربردی شد و به اذعان برخی از چهرههای نامی عرصه گردشگری که در این زمینه استخوان خرد کردهاند، کاری کارستان است.
اگر توجیه دستاندرکاران کتاب فصل در ندادن جایزه به کتاب استاد شفیعیکدکنی را بپذیریم (که از نظر نگارنده غیرقابل پذیرش است)، راه نیافتن و عدم معرفی در دو مورد فوق و برخی کتابهای دیگر را چگونه میتوان توجیه کرد؟ طبیعی است خالی بودن این کتابها در فهرست کتابهای برگزیده فصل بر اعتبار ناشر و یا نویسنده و مترجم کتاب تأثیر ندارد و آنها برای به به این و اه اه آن دست به چنین کاری نزدند، اما برای نهادی همانند کتاب فصل افت دارد که این آثار بیرون از مجموعه برگزیدگانش قرار داشته باشند.
تمامی این رفتارها نشان میدهد کتاب فصل اندک اندک به ملاحظاتی دچار میشود که میتواند سخت با اهداف این نهاد در تناقض قرار بگیرد. اگر خوانندگان سخنان ما را باور ندارند، به ابتیاع این کتابها بپردازند و دریابند که ناشر و نویسنده چه کیفیتی از کار را در شکل و محتوا به بازار کتاب عرضه کردهاند و این کارها تا چه اندازه سرتر از کتابهایی است که معرفی شوند.