روز جمعه و در تب و تاب اخبار انتخاباتی خبری منتشر شد مبنی بر اینکه سید محمد خاتمی در حوزه انتخابیه دماوند رای خود را به صندوق انداخته است.
این خبر را نخستین بار خبرگزاری فارس منتشر کرد و بعد از آن خبرگذاری مهر آن را به نقل از فرماندار دماوند تایید کرد. این خبر در نخستین نگاه شاید آنچنان که باید در پروسه انتخابات تاثیر نداشته باشد. یک نفر رای داده است آن هم از حوزه دماوند. چشمها در انتخابات مجلس بیشتر بر تهران و چند شهر بزرگ متمرکز است. سبک و سیاق انتخابات در مجلس نشان میدهد که معمولا پیروزی در این حوزهها نشانگر ترکیب آینده مجلس است. با این وجود خبر شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات واکنشهای بسیاری را بر انگیخت.
فهرست انتخاباتی ندادن در انتخابات یک تصمیم جمعی بود که اصلاحطلبان گرفته بودند و بر همین اساس بسیاری در فضای مجازی رای دادن خاتمی را حرکتی خلاف جریان اصلاحطلبی خواندند. البته این تنها عنوانی نبود که برای این اقدام نهاده شد. تحلیلها هرچه رادیکالتر و تندروتر میشد نامها نیز تغییر میکرد: عدول از آرمانها، خیانت به اصلاحطلبی و عناوینی از این دست. تحلیلهای اپوزیسیونی خارجیها هم که معمولا دستمایه طنز صدا و سیمای خودمان میشود از این هم بدتر بود؛ اینکه خاتمی از پشت به مردم خنجر زده است یا اینکه خاتمی مرد نبوده که روی حرف خود بایستد!
انتقاداتی شبیه این را پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته عدهای دیگر خطاب به او بیان کرده بودند. اما گویندگان متفاوت بودند. منتقدانش خواستار اعدام خاتمی بودند و در سکوت خاتمی مدافعان سابقش او را متهم به مسامحهکاری میکردند و تمام اینها درحالی بود که وی هیچگاه مردم را دعوت به ساختار شکنی از آن جنس که پس از انتخابات دیده بودیم نکرده بود. هجمه اصولگرایانی نظیر روح الله حسینیان تا ماهها پس از انتخابات همچنان به سمت خاتمی نشانه رفته بود به عنوان مثال روح الله حسینیان در دی ماه سال 88 در مجلس گفت که موسوی و خاتمی بیشرمانه دست در دست اوباما به جنگ حسین و ولایت او آمدهاند. یا وقتی بحث انتخابات مجلس نهم پیش آمد و او شرایطی را مطرح کرد که در آن اصلاحطلبان حاضر به مشارکت در انتخابات خواهند شد سخنرانیها و اظهار نظرهای اصولگرایان پر بود از مضامینی از این دست که "آقای خاتمی فکر کن ببین با کی و کجا داری صحبت میکنی "!
برای ریشه یابی آنچه که خطاب به خاتمی گفته می شود می توان به بررسی اظهاراتش در سالهای گذشته پرداخت. در دوم خرداد سال 76 او با بیش از بیست ملیون رای منتخب مردم ایران شد. در آن دوره خیلیها رای به او را «نه» به نظام عنوان کردند. این نخستین تحلیل غلطی است که پیرامون شخصیت وی صورت گرفت. خاتمی با شعارهای بسیاری بر سر کار آمد. جامعه مدنی، اصلاح امور، تحزب، آزادی مطوعات و شعارهایی از این دست. اما به واقع اصلی ترین شعار وی که او نه تنها در زمان ریاست جمهوری اش که پس از آن نیز همواره به آن پایبند بوده است قانون گرایی و التزام به قانون بود. شعاری که هیچگاه از آن عدول نکرد. اگر چه خواستگاه خاتمی اصلاحطلبی یا به تعبیر آن دوران چپ خط امامی بود و شاید به خاطر همین موضوع گمان میشد تضادها و تضاربها میان دولت و بخشهای دیگر حاکمیت بیشتر باشد اما خاتمی هیچگاه خانه نشین نشد و هیچگاه در مقابل رهبری موضعی خودسرانه اتخاذ نکرد. اگر بخواهم با تعبیرهای متداول امروزه بیان کنم خاتمی از بسیاری از اصولگرایانی که امروز بر صریر قدرت هستند در آن دوره با بصیرت تر بود.
یکی از رهنمودهای اصلی و اساسی رهبر معظم انقلاب پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 جذب حداکثری و دفع حداقلی بود. ایشان این رهنود را یکی از راهبردهای اصلی نظام عنوان کردند. این درحالی است که در همین انتخابات مجلس شورای اسلامی برخی آنقدر دایره خودیها را تنگ کردند که بسیاری از اصولگرایان هم در آن جا نشدند. حتی چهره های اصولگرایی چون غفوری فرد هم معتقد بودند که در این جذب حداکثری می توان خاتمی را جذب کرد اما برخی دیگر با تقسیم اصولگرایان به خودی و و ناخودی و ناب و غیر ناب راه دیگری را در پیش گرفتند و از رهنمود رهبر انقلابتفسیر خود را ارائه کردند.
بزرگترین انتقاد مجلس هشتم به دولت قانون گریزی است. این در شعارهای انتخاباتی نامزدهای دوره نهم نیز مشخص بود. قانون گریزی دولت نهم و دهم به حدی بوده است که بارها مسئله سوال از رییس جمهوری مطرح شده است اگر چه تا کنون هیچگاه عملی نشد. شاید این ایراد به خاتمی وارد باشد که مواضعش اگرچه خارج از چارچوب قانون و نظام نیست اما با قرائتی متفاوت است. یعنی آن تعریفی که خاتمی از انقلاب اسلامی و ولایت فقیه میگوید با گفتمان رسمی و عینی تفاوت دارد. بر همین اساس برخی معتقدند که نگاه او به تغییر و اصلاح به افقهای آرمانی و تخیلی منتقدین خارج از کشورش نیست. نگاه او به تغییر، نگاهی به صندوق رای است. او اگر قانون را ناصالح هم بداند از آن تبعیت میکند.
در مقام مقایسه دولتمردان فعلی نگاه به هدف دارند نه طریق. به این معنی که به عنوان مثال اگر دولت اصلاحات میخواست به مناطق محروم کشور رسیدگی شود طبق ضوابط و قوانین مصوبهای را در تهران تصویب میکردند و از همان کانالهای روتین بوروکراتیک آن را پیگیری میکردند. در حالی که دولت احمدینژاد کابینه را به همان منطقه محروم میبرد و سعی میکند به طریقی جهادی و ضرب الاجلی مشکلات را رفع کند. دولت احمدینژاد دولتی عملگراست؛ نه به قانون کاری دارد و نه به ضوابط. این را هم در همان سالهای نخستین عمرش با انحلال سازمان برنامه و بودجه نشان داد. همین عملگرا بودن و کم توجهی به قانون دستمایه انتقادهای بسیاری شده است. همینطور میبینیم که وقتی رییس جمهور نمیتواند از راه قانونی حرفش را به کرسی بنشاند 11 روز در خانه میماند.
بگذریم. نقد دولت فعلی موضوع سخن این گفتار نیست. خاتمی روز 12 اسفند رای داد. چه او را یک سر فتنه بنامیم و چه مسامحه گر و کاسبکار، خاتمی متعلق به همین نظام است و برآمده از همین چهارچوب. خاتمی برای خود اصولی دارد که به آنها پایبند است و از این جهت باید اورا اصولگرا نامید. خاتمی به مردمسالاری معتقد است آن هم از نوع دینی اش. نه از مردمسالاری عدول میکند و نه از دین.
27219