جواد مرشدی: دور جدید گفتگوها میان دیپلماتهای جمهوری اسلامی و تروئیکای اروپایی در حالی آغاز شد که برخلاف برجام این سه کشور در دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا حضور ندارند و گفتگوها به صورت ۱+۱ در حال انجام است.
با اینکه توافق برجام از دست رفته، اما «مکانیسم ماشه» همچنان در اختیار اروپاییها باقی مانده و به ابزاری برای اعمال فشار بر ایران تبدیل شده است. ایران نیز در تلاش است از طریق این رایزنیها، مانع استفاده اروپا از این ابزار شود و در صورت شکست مذاکرات با آمریکا، گزینهای موازی برای حفظ توافق هستهای و مقابله با اقدامات احتمالی اروپا داشته باشد.
همزمان با این نشست که به میزبانی ترکیه برگزار شد، ترامپ از ارائه پیشنهادی به ایران خبر داد. تهران اعلام کرده که هنوز این پیشنهاد را بهطور رسمی دریافت نکرده و قرار است از طریق عمان از جزئیات آن مطلع شود.
در این میان، مسئله اصلی این است که اروپاییها چه منافعی را در این مذاکرات دنبال خواهند کرد—آیا روند گفتوگوهای ایران و آمریکا را دشوار خواهند کرد یا به دستیابی به توافق احتمالی کمک خواهند کرد؟ این پرسشی بود که خبرگزاری «خبرآنلاین» در گفتوگویی با نصرتالله تاجیک سفیر پیشین ایران در اردن به بحث گذاشت.
مذاکره ایران با تروئیکای اروپایی تا چه حد بر مذاکرات ایران و آمریکا تاثیر خواهد گذاشت؟
آنچه روز جمعه میان ایران و اروپا انجام شد را نمیتوان یک «مذاکره رسمی و فرمولبندیشده» تلقی کرد. گفتوگوهایی که در سطح معاونان وزیر امور خارجه و مدیران سیاسی سه کشور انجام میشود بیشتر در قالب رایزنی و تبادل نظر است، نه یک مذاکره رسمی با چهارچوب مشخص. اروپاییها نیز همین تلقی را دارند؛ چنانکه وزیر خارجه آلمان نیز دیروز به صراحت اشاره کرد که این تعاملات را رایزنی تلقی میکنند. از نظر اروپا مذاکره نیست چون نمیخواهند یک مسیر در کنار مذاکره ایران و آمریکا باز شود و از منظر ایران هم چون مذاکره ایران و آمریکا برای رفع تحریمهاست که اعمال کننده آن آمریکا است و نه اروپا.
به باور من، این گفتوگوها بخشی از یک استراتژی چندلایه از سوی ایران است؛ ایران با کشورهای مختلف از جمله روسیه، چین، برخی کشورهای اروپایی و حتی برخی همسایگان خود رایزنیهایی انجام داده تا آنها را در جریان مذاکرات غیرمستقیم خود با ایالات متحده قرار دهد. هدف از این اطلاعرسانی آن است که چنانچه مذاکرات با آمریکا به شکست انجامید، ایران بتواند از این کانالهای ارتباطی برای همفهمی با بازیگران بینالمللی استفاده کند.
ایران به دلایل تاریخی و تجربی، اعتماد زیادی به نیتها و رفتار آمریکا ندارد و نسبت به شفافیت اهداف ایالات متحده در این دور از مذاکرات بدبین است. از اینرو، تهران کوشیده است در کنار مذاکره با واشنگتن، رایزنیهایی موازی با کشورهایی انجام دهد که در نهادهای بینالمللی، بهویژه شورای امنیت سازمان ملل، نقشآفرین هستند تا در صورت نیاز از ظرفیتهای آنها بهره گیرد.
اروپا در این میان جایگاهی ویژه دارد؛ نه فقط به دلیل جایگاهش در برجام، بلکه بهویژه به خاطر امکان فعالسازی «مکانیزم ماشه». برخلاف روسیه و چین که در اردوگاه سیاسی نزدیک به ایران قرار دارند، اروپا – بهویژه بهواسطه متن توافق برجام – این اختیار را دارد که در صورت نقض تعهدات، این مکانیزم را فعال کند. از اینرو، ایران تلاش میکند از طریق این رایزنیها، جلوی استفاده اروپا از این ابزار فشار را بگیرد و در صورت شکست مذاکرات با آمریکا، گزینهی موازی برای حفظ توافق هستهای در برابر اقدامات تهاجمی احتمالی اروپاییها داشته باشد.
این رایزنیها چه تأثیری بر مذاکرات ایران و آمریکا دارند؟
این تأثیر یا بسیار ناچیز است یا عملاً هیچ. چرا که هدف ایران از گفتوگو با اروپا، تعامل درباره اختلافات دوجانبه یا جلوگیری از فعال شدن مکانیزم ماشه است، نه تقویت موضع خود در برابر آمریکا. ایران و اروپا خود نیز مسائل و چالشهای متعددی دارند که ارتباط مستقیمی با مذاکرات تهران و واشنگتن ندارند.
آیا این گفتگو ها موجبات ناخرسندی ترامپ را فراهم خواهد کرد؟
اما آیا این رایزنیها ممکن است باعث نارضایتی دونالد ترامپ شود؟ واقعیت این است که ترامپ تاکنون واکنشی نشان نداده و احتمالاً هم چندان برایش اهمیتی ندارد. او بهخوبی آگاه است که اروپا ظرفیت کافی برای ایستادن در کنار ایران و مخالفت با آمریکا را ندارد. ترامپ این را میداند و بنابراین نیازی نمیبیند که واکنش تندی نشان دهد. حتی اگر هم بخواهد، ابزارهای فشار کافی برای مهار اروپا در اختیار دارد.
بهطور کلی، ایران هیچگاه تعامل با اروپا را جایگزین تعامل با آمریکا نمیبیند، اما یک اقدام تکمیلی و آینده نگرانه است. هدف ایران از مذاکره با آمریکا، دلایل خاصی دارد که در جای خود قابل بررسی است. بنابراین این فرض که تعاملات ایران با اروپا میتواند خشم یا نارضایتی ترامپ را برانگیزد، فرضی است که باید با دقت بیشتری بررسی شود. این تعاملات همچون شمشیری دو لبه هستند: از یک سو میتوانند در سطحی دیپلماتیک مفید باشند و از سوی دیگر ممکن است حساسیتهایی نیز ایجاد کنند. اما در شرایط فعلی، به نظر نمیرسد ترامپ حساسیت جدی نسبت به آنها داشته باشد، چرا که اروپا را بازیگری تأثیرگذار در حمایت از ایران نمیبیند.
موضع اروپایی ها دراین مذاکرات چیست؟ آیا آنها در مسیر سنگ اندازی خواهند رفت یا کمک خواهند کرد؟
اروپاییها نسبت به مذاکرات ایران و آمریکا، موضعی محتاط و همراه با نگرانی دارند. از نگاه آنها، خروج آمریکا از چارچوب «برجام» و گروه ۱+۵ باعث شده که خودشان نقش مؤثری در روند مذاکرات نداشته باشند و کنترل چندانی بر تحولات نداشته باشند. یکی از نگرانیهای اصلی اروپا این است که ایران و آمریکا بدون در نظر گرفتن منافع اروپاییها به توافقی دوجانبه برسند، توافقی که ممکن است آثار آن دامنگیر اروپا شود، بهویژه با توجه به اینکه بسیاری از بحرانهای خاورمیانه سرریز آن به اروپا میرسد.
بر همین اساس، زمانی که بحث مذاکرات ایران و آمریکا مطرح شد، اروپا نارضایتی خود را ابراز کرد. با این حال، به دلیل درگیری اروپا با مسائل مهمتری از جمله اختلافات تعرفهای با آمریکا و بحران اوکراین، این نارضایتی چندان پررنگ نشد و در رسانهها نیز بازتاب زیادی نیافت.
با این وجود، بهنظر میرسد اروپا همچنان به ابزار مهمی که در اختیار دارد یعنی «مکانیزم ماشه»، بهعنوان یک اهرم فشار نگاه میکند. فعلاً نشانهای از اعمال این فشار یا سنگاندازی مستقیم از سوی اروپا مشاهده نشده، اما شواهد نشان میدهد که اروپا و آمریکا درباره ایران نوعی تفاهم و هماهنگی دارند. هرچند در سایر زمینهها با یکدیگر اختلاف دارند، اما در موضوع ایران احتمالاً اطلاعات را با هم تبادل میکنند و اقداماتشان هماهنگ است.
از دید من، اروپا بیشتر در پی آن است که «مکانیزم ماشه» را بهعنوان یک تهدید بالقوه علیه ایران حفظ کند، بدون آنکه لزوماً آن را فعال کند. هدف از این رویکرد آن است که ایران را تحت فشار نگه دارد و به نوعی وادار به سازش با آمریکا کند. در واقع، در نوعی تقسیم کار میان اروپا و آمریکا، نقش اروپا بیشتر تهدید و نگهداشتن فشار سیاسی است، در حالیکه آمریکا با تاکتیکهای روانی، رسانهای و فشارهای اقتصادی، سعی دارد در مذاکرات، حداکثر امتیاز ممکن را از ایران بگیرد.
در مقابل، ایران نیز تلاش میکند با کمترین میزان امتیازدهی، بیشترین منافع ممکن را کسب کند. این تقابل استراتژیک، چهارچوب اصلی وضعیت کنونی مذاکرات را شکل داده است.
به نظر شما اروپا در این مذاکرت چه منافعی را برای خود تعریف کرده تا به آنها برسد و این موضوع تا چه حد به مواضع اروپا و آمریکا بر سر اوکراین ارتباط دارد؟
نکتهای که اروپا را در دو تا سه سال اخیر از ایران فاصله داده، همکاری دفاعی و نظامی ایران با روسیه است. اروپا این همکاری را به اشتباه تفسیر کرده و گمان میکند هدف ایران افزایش وزن و نفوذ روسیه در اروپا است، در حالی که این همکاری صرفاً بین دو همسایه برای منافع مشترک است و علیه هیچ طرف ثالثی، از جمله اروپا یا حتی اوکراین، نیست.
در دوره برجام، به ویژه پس از خروج ترامپ از برجام، ایران با همکاری اروپا و آژانس انرژی اتمی تلاش کرد تا اروپا را در اردوگاه خود نگه دارد. ممکن است این همکاریها خیلی برجسته نبوده باشد، اما حداقل اروپا به طور کامل به سمت اردوگاه ترامپ نرفت و آمریکا نتوانست آنها را علیه ایران بسیج کند، چه در شورای امنیت و چه در مسائل دیگر.
با این حال، از شهریور ۱۴۰۱ و به دنبال اتفاقات داخلی ایران، اروپا دچار اشتباه ارزیابی شد و روابط سیاسی خود با ایران را کاهش داد که این به نوعی یک فاصله افتادگی بین ایران و اروپا ایجاد کرد. در حالی که اروپا و ایران در حوزه تمدنی و تاریخی، سابقهای طولانی و پیوسته دارند و در حوزه امنیتی نیز با هم مرتبط هستند. زیرا هر اتفاقی در خاورمیانه یا ایران رخ دهد، تبعات آن بیشتر برای اروپا محسوس است تا آمریکا که دورتر است.
ظرفیتهای فراوانی برای همکاری میان ایران و اروپا وجود دارد، اما به دلیل ضعف عملکرد اروپا در برجام و انفعال آن مقابل آمریکا، وزن چندانی در این ماجرا ندارد. از طرف دیگر، اختلافات اروپا و آمریکا درباره موضوعاتی مانند اوکراین، تعرفهها و حتی چین، فضایی برای ایران ایجاد کرده که بتواند از این تضاد منافع بهره ببرد.
در مجموع، اروپا نمیتواند نقش خیلی قوی داشته باشد، اما از آنجا که هر فضای کمکی میتواند به نفع ایران باشد، استفاده از این فرصتها و تعامل با اروپا، اقدامی ضروری است. به نظر من، ادامه این تعاملات و روشهای همکاری باید حفظ و گسترش یابد.
اگر چه زمان دور پنجم مذاکرات فعلا مشخص نشده ولی سه دور گذشته از سرعت خوبی برخوردار بود علت این سرعت و وقفه در جلسه چهارم را چگونه ارزیابی میکنید؟
وقفه در جلسه چهارم به نظرم بیشتر ناشی از مسائل داخلی آمریکا بود. ایران آماده بود و مشکلی نداشت؛ ایران پاسخهای لازم به سوالات آمریکا را داده بود، اما آمریکا آن پاسخها را هنوز آماده نکرده بود. تا آنجا که میدانم، پاسخ برخی از سوالات ایران که به ویتکاف داده ظاهراً هنوز هم بیپاسخ ماندهاند. اصل تعویق جلسه بیشتر به تغییرات در تیم مذاکرهکننده ترامپ مربوط میشد که رسانهها هم به آن اشاره کردند.
با این حال، از نظر محتوایی، دوره چهارم هرچند دچار وقفه شد، نسبت به دور سوم که تا حدی تلخ بود، مقداری مثبتتر بود. البته این به معنای کامل مثبت بودن آن نیست؛ دوره چهارم هم تا حدی مثل رانندگی در جاده خاکی پر دستانداز بود. با این وجود، بر اساس تعاریف و نظراتی که سه طرف (ایران، آمریکا و عمان) ارائه کردند — ایران آن را سخت اما سودمند، آمریکا امیدوارکننده و عمان دارای نکات مثبت و ابتکاری توصیف کرد — میتوان گفت فضای جلسه نسبت به برآوردهای رسانهای قبلی مثبتتر بود.
خصوصاً که هفته قبل، مصاحبههای منفیای از طرف ترامپ و ویتکاف منتشر شده بود، فضای درون جلسه فضای بسیار مثبتتری بود و این باعث شد که همه برداشت کنند جلسه موفقیتآمیز بوده است.
برخلاف برجام این دور از گفتگوها از ۵+۱ به یک بعلاوه یک تبدیل شد و خبری از حضور اروپایی ها، چین و روسیه نبود. عدم حضور این کشورها در مذاکرات را چکونه ارزیابی می کنید؟
اولاً، این مذاکرات دوجانبه با آمریکا، تحت عنوان "یک به اضافه یک"، بیشتر یک پذیرش ناخواسته از سوی ایران است؛ به این معنا که اگر ایران در شرایط اقتصادی مناسبتری قرار داشت، شاید هرگز چنین مذاکراتی را نمیپذیرفت.
چرا؟
چون مذاکرات پیشین ایران عمدتاً دارای یک خاستگاه و چهارچوب بینالمللی مشخص بودند؛ چه مبتنی بر مصوبات سازمان ملل و شورای امنیت و چه در قالب گفتوگوهای چندجانبه با اتحادیه اروپا. این روند مذاکراتی که در نهایت به برجام سال ۱۳۹۴ ختم شد، حاصل بیش از یک دهه رایزنی بین ایران و قدرتهای جهانی بود. اما مذاکرات امروز با آمریکا، فاقد هرگونه چارچوب یا دستورالعمل بینالمللی است و تنها ناشی از شرایط داخلی ایران، بهویژه آسیبپذیری اقتصادی ناشی از تحریمها، شکل گرفته است. اگر ما در سالهای گذشته، بهویژه در دوران نبود تحریمهای سازمان ملل، درآمدهای حاصل از فروش نفت را صرف سرمایهگذاریهای زیرساختی در داخل یا خارج کشور کرده بودیم، اکنون این میزان از آسیبپذیری را نداشتیم. این وضعیت، ما را بهسمت مذاکره با آمریکا سوق داده؛ کشوری که با اعمال تحریمهای شدید، ایران را تحت فشار قرار داده است.
در حال حاضر، موضوع اصلی مذاکرات این است که ایران برخی فرمولها را درباره برنامه هستهای خود بپذیرد، و در مقابل آمریکا تحریمهای اولیه، ثانویه، هستهای، موشکی و دیگر تحریمها را لغو کند. بنابراین، این گفتوگوها نه از روی اختیار، بلکه بیشتر ناشی از اجبار اقتصادی است.
در این شرایط، ایران ناچار شده وارد گفتوگوهای مستقیم یا غیرمستقیم با آمریکا شود. از آنجا که مشکل اصلی ما، تحریمهای آمریکاست (نه چین، روسیه یا حتی اروپا)، طبیعتاً مذاکرات نیز بیشتر متمرکز بر این محور است. با این حال، چین و روسیه، که متحدان ما محسوب میشوند، در جایگاهی نیستند که تحریمی علیه ایران اعمال کرده باشند. در مورد اروپا نیز، اگرچه تحریمهای مؤثری ندارد، اما موضوع مکانیسم ماشه همچنان یک ابزار بالقوه فشار است.
از این رو، ایران تلاش دارد از طریق اطلاعرسانی و همکاری با چین، روسیه، اروپا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اروپا را در اردوگاه خود نگاه دارد و مانع از فعال شدن مکانیسم ماشه شود. البته، بهعقیده من، نباید مکانیسم ماشه به پاشنه آشیل ایران تبدیل شود، زیرا حتی اگر آمریکا به توافقی با ایران نرسد، تحریمهای فعلی آن، تفاوت چندانی با تحریمهای احتمالی شورای امنیت ندارد. اما چنانچه اروپا بخواهد از این بند برجام سو استفاده کند، به دلیل عملکرد نه چندان خوب اروپا در برجام، طبعا ایران تلاش خواهد کرد از سایر کارتهای بازی با اروپا استفاده نموده و شاهد دور جدیدی از تنش بین ایران و اروپا خواهیم بود!
ایران در تلاش است تا حد امکان، به یک توافق برد ـ برد با آمریکا دست یابد؛ توافقی که هم برای جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی اطمینانبخش باشد، و هم بتواند تحریمها را از دوش اقتصاد کشور بردارد. امروز، شرایط اقتصادی ایران نه تنها رفاه و معیشت مردم را تهدید میکند، بلکه آینده کشور را نیز به مخاطره انداخته است. این بحران باعث کاهش انسجام ملی میشود و در نتیجه اجرای سیاستهای داخلی و خارجی دولت را دشوارتر میسازد، ضمن آنکه فرصت سوءاستفاده برای تحریک مردم علیه حکومت را نیز فراهم میکند.
لذا بهنظر من، در کنار تلاشهای دیپلماتیک و سیاست خارجی، باید اصلاحات ساختاری و بنیادینی در عرصه مدیریت، اداره کشور و سیاستگذاری داخلی در اولویت قرار گیرد. تنها با چنین رویکردی میتوان رضایت و همراهی مردم را حفظ کرد و پشتوانهای واقعی برای موفقیت در عرصه بینالملل فراهم آورد. انشاالله!
۳۱۱۲۱۲