تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۰

منصفانه کلاه خود را قاضی کنید و از خود بپرسید چرا جعفر پناهی به اینجا کشیده شد؟ نتیجه این قهر و ممانعت‌ها به چه سرانجامی رسید؟ آیا برای آینده باید همین روال را در پیش گرفت؟

جریان سینماگر ایرانی با قدرت، از نسلی به نسل دیگر، به پیش می‌رود اما مدیریت آن از توان سیستم حاکمیتی خارج شده است. اگر امروز امثال پناهی‌ها با این روش نادرست از این قطار جدا شدند، برای نسل دیگر از فیلمسازان همچون روستایی‌ها که با همه سختی‌ها می‌خواهند فیلم بسازند چه برنامه نوینی طراحی شده است؟

فیلم «یک تصادف ساده» را ندیده‌ام و نمی‌توانم قضاوتی داشته باشم اما برآیند نگاه اکثر کارشناسان و متخصصان ایرانی و خارجی که در کن حضور داشتند، این بود که «یک تصادف ساده» فیلم قابل اعتنایی در قد و قواره یک جشنواره جهانی در کنار آثار شاخص دیگر نیست و بیشتر آن را یک بیانیه سیاسی غیرسینمایی می‌دانند و نوع جایزه هم که جشنواره کن به‌خصوص با ترکیب هیئت داورانش اهدا کرده برآیند نگاه متداول سیاسی جشنواره کن است. با این‌حال، نمی‌توان برای بزرگ‌ترین جایزه سینمایی که از معتبرترین جشنواره‌های سینمایی جهان است و صدها شبکه اطلاع‌رسانی آن را رصد می‌کنند و تریبون بزرگ جهانی برای ایران محسوب می‌شود، خشنود نبود و به سینماگران ایرانی تبریک نگفت. چون روزی ممکن است موضوع فیلم فراموش شود اما جایزه‌های بزرگ و ماندگار فراموش شدنی نیستند.

پناهی، دورانی یک فیلمساز خوب بود که با فیلم‌های زیبایی همچون «بادکنک سفید» و یا «دایره» می‌درخشید اما با اتفاقات ناگهانی، از زندان سر درآورد و با فیلم‌های پنهانی ـ به اصطلاح غیرقانونی ـ در جشنواره‌های خارجی به‌جای فیلمساز خوب در جایگاه اپوزیسیون قرار گرفت و حتی توهم آن را پیدا کرد که لیدر جریان مخالف ایران همچون سلطنت‌طلب‌هاست چنانچه در صحبت‌های خود هنگام دریافت جایزه به‌عنوان فرمانده! از گروه‌های مخالف حاکمیت می‌خواهد اختلافات را کنار بگذارند و با هم متحد باشند!! متاسفانه پناهی درک نکرده است اگر به او توجه می‌کنند به‌خاطر فیلم‌ها و جایزه‌هایش است حتی اگر با عینک دودی‌اش شبیه پدرخوانده‌ها عمل کند. جالب است جدا از این جمله‌ی توهم‌زا همین فیلمساز در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «امیدوارم به جایی برسیم که دیگر کسی به ما نگوید چه بپوش چه نپوش، چه بکن، چه نکن و درباره سینما که عشق ماست کسی به ما نگوید چه بساز، چه نساز » یعنی نهایت خواسته یک فیلم‌ساز که به نظرم این قسمتش قابل احترام است؛ آزادی کلام و رفتار حق هر انسان ایرانی است و یا در سال ۸۸ یعنی قبل از آنکه وارد جریانات شود در گفتگو با روزنامه اعتماد می‌گوید:«من فیملساز هستم. اگر از در مرا راه ندهند از پنجره وارد می‌شوم. ترجیح می‌دهم فیلم‌هایم را در ایران بسازم.حتی در برابر پیشنهادهای بزرگ و وسوسه‌کننده. اگر در خارج از ایران نیز کار کنم آنجا ماندگار نیستم. اولویت من ساخت فیلم و نمایش آن در ایران است. آرزو و هدف نهایی من همین بوده و هست.»

مجموعه این نظرها و خواسته‌ها ، یک خواسته غیرمنطقی و غیرعقلانی نیست بلکه فعلا با سیاست‌های داخلی تنظیم نیست! چه بسا روزی برسد نگرش‌ها و روش‌های حکمرانی تغییر کند و او به همین خواسته‌های اندک برسد و مسیر طبیعی خودش را ادامه دهد.

پناهی در اغلب فیلم‌هایش به مسائل اجتماعی، نابرابری‌ها و محدودیت‌های فردی و اجتماعی می‌پردازد که این نوع مضامین در بسیاری از آثار سینمای ایران وجود دارد. اصلا ذات سینما نقد و تحلیل معضلات اجتماعی است. در همین فیلم‌های دفاع مقدس که در جشنواره مقاومت به نمایش در آمد ضمن اشاره به مجاهدت‌های رزمندگان، مضمون اصلی‌شان نقد درون‌گروهی بسیار تند نسبت به نگاه برخی حاکمان در دوران جنگ است. به نظر زمان آن رسیده است که نقطه‌ضعف‌ها را مورد بازبینی قرار دهند و با اصلاح و تعمیر آن، از جدایی هنرمندان از حاکمیت جلوگیری کرده و فضای جامعه را از این چند قطبی و بلبشو نجات دهند و راه را برای فیلمسازان ایرانی هموار کنند.

برخی مواضع و رفتارهای نادرست چند سال اخیر برخی کارگزاران سینمای ایران و هواداران رسانه‌ای آنان نسبت به حضور فیلمسازان ایرانی در جشنواره‌های جهانی، متاسفانه، بی‌آبرویی به ارمغان آورده است در صورتی که می‌توان با تامل و تعامل و تغییر نگرش‌های کهنه و گاه متوهم، از تبدیل شدن فیلمسازان دلسوز به اپوزیسیون متخاصم جلوگیری به‌عمل آورد. معضل امروز این است که فاصله حاکمیت از سینماگرانش باعث شده مدیریت این بحران به‌دست نااهلان بیگانه و معاند بیفتد. در صورتی‌که سیاست معقول آن است، بازی‌های سیاسی و خصمانه نااهلان خارجی را با حمایت از فیلمسازهای دلسوز و نقاد و گاه معترض ـ حال با هر شکل و شمایلی که در بازارهای جهانی حضور می‌یابند ـ جدا کرد. حتما فیلمساز ایرانی می‌خواهد بدون غرض فقط فیلمش را بسازد و دیگر با هر گونه فیلمی کودتایی رخ نمی‌دهد.

۵۷۵۷