۱- اگر این نکته را بپذیریم که سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی ایران کاملا از دیپلماسی هسته ای متاثر بوده است، این تعبیر هم پذیرفتنی است که امروز مذاکره با آمریکا برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل به یک مهندسی معکوس در دیپلماسی هسته ای و اثر آن بر سیاستهای منطقه ای بالاخص در ۲۰ سال گذشته شده است که یقیناً با ادامه همین روند و تمرکز بر موضوع «غنی سازی» به دو دهه جنگ رسانه ای و شانتاژ خبری رژیم صهیونیستی در منطقه با کلیدواژه «ایران اتمی» پایان خواهد داد. 

۲- دو قطبی دروغین «ایران اتمی» در مقابل «حمله آمریکایی-اسرائیلی» برای دفع آن، سالیان مدیدی است برای کشورهای منطقه غرب آسیا بویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، تبدیل به یک انتخاب ناگزیر شده و آنها یا باید تحمل ایران با بمب اتم را انتخاب کنند یا هزینه دفع آن را با حمله «حمله آمریکایی-اسرائیلی» بپردازند!. انتخابی ساختگی و اسرائیلی که متاسفانه نه تنها ژئوپلتیک این منطقه حساس جهان را سالهاست از خود متاثر ساخته، بلکه سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را هم دچار تردیدها و تلاطم های مکرر در میان همسایگان، کشورهای منطقه و حتی سایر ممالک اسلامی کرده است. 

۳- مهندسی معکوس در دیپلماسی هسته ای مبنایی به نام غنی سازی مشترک دارد که جایی در برجام نداشت و به همین علت هم عربستان سعودی را در مقابل آن، کنار اسرائیل قرار داد تا ترامپ به خروج از برجام کاملا ترغیب شود. امروز اما «نو دیپلماسی هسته ای نظام» با اینکه ظاهراً در مذاکره با آمریکا در جریان است ولی در باطن به یک مصالحه منطقه ای پایدار با «اشتراک هسته ای»، توجه ویژه دارد. این همان مهندسی معکوس در برجام به عنوان نماد دیپلماسی هسته ای است که نقطه ثقل مذاکرات هسته ای را از «ژنو، وین و نیویورک» به «مسقط، دبی و ریاض» آورده است.

۴- «پیشنهاد پرینستون»* با مبنایی به نام غنی سازی مشترک ایرانی-عربی، پادزهر ۲۰ سال افراطی گری آمریکایی در زمین بازی اسرائیلی ها نسبت به برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران است که رویکردهای مطلق‌گرایانه و بن بست ساز گذشته را به مدلی قابل قبول برای هر دو طرف تبدیل کرده و ایران را بجای یک تهدید اتمی به «شریک اتمی» عمان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی تبدیل خواهد کرد. اتفاقی که حتی شنیدنش هم برای رژیم صهیونیستی کابوس است چه برسد به تحقق میدانی آن مثلا در مکران و عمان!.

۵- علت اینکه چرا ترامپ بر مذاکره با ایران و تلاش برای موفقیت آن -علیرغم مخالفت‌های بنیادین رژیم صهیونیستی- اصرار دارد را باید در خروج استراتژیک ترامپ از سیاست «اول اسرائیل» در سیاست خارجی ایالات متحده جستجو کرد که با راهبرد «نه دوست ابدی، نه دشمن ابدی»، به این باور منطقی رسیده که کلید ثبات در منطقه را نمی تواند در جنگ با ایران پیدا کند. از سوی دیگر ترامپ با شعار «اول آمریکا» عملا نشان داده که حاضر نیست شریک عواقب آتی «نسل کشی عربی» اسرائیلی ها شود و بجای آن می خواهد منافع آتی خود را در حاشیه خلیج فارس، مضاعف کند. فراموش نکنید که چراغ مذاکره فعلی ایران و آمریکا با اعلام آمادگی سرمایه گذاری هزار میلیاردی آمریکایی ها با تمرکز بر حوزه نفت و انرژی روشن شد، چراغی که می تواند با تاسیس اولین منطقه آزاد هسته ای ایران با سرمایه گذاری آمریکایی ها شکل عملیاتی بخود گرفته و دستاوردهای فناورانه کشور را به عنوان پیشران علمی در  خدمت یک سازمان چندملیتی منطقه‌ای قرار دهد. این همان مهندسی معکوس در دیپلماسی هسته ای است که ایران را بجای یک تهدید اتمی به «شریک اتمی» عمان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و آمریکا را به عنوان مهم ترین سرمایه گذار بخش انرژی هسته ای ایران تبدیل خواهد کرد. مسلم است در چنین شرایطی از مهندسی معکوس دیپلماسی هسته ای، سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی ایران هم گسترش و ثبات بیشتری خواهد یافت.

*«پیشنهاد پرینستون» اشاره به طرح دانشمندان هسته‌ای دانشگاه پرینستون آمریکا برای حل مساله هسته‌ای ایران دارد که ایجاد کنسرسیوم هسته‌ای چندملیتی خلیج فارس بین ایران، عربستان، عمان و امارات را پیشنهاد داده‌اند. نویسندگان این طرح سه دانشمند هسته‌ای دانشگاه پرینستون آمریکا «فرانک فون هیپل»، «الکساندر گلاسر»، «ضیا میان»؛ و «سید حسین موسویان» متخصص سیاست هسته‌ای خاورمیانه دانشگاه پرینستون هستند.


* فعال رسانه ای و دبیر سابق پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی